ایالاتمتحده و نقض حقوق بشر بر فراز خلیجفارس
حمله موشکی امریکا به هواپیمای مسافربری ایران در تیر 1367 خورشیدی، جنایتی ضدبشری بود که در آن انسانهای بیگناه، قربانی زیاده خواهیهای سردمداران استکبار شدند تا بار دیگر کشوری که خود را بزرگترین مدعی اعاده حقوق بشر برای ملتهای جهان میداند اینگونه فجایع غیرانسانی رقم زند.
دوازدهم تیر ۱۳۶۷ خورشیدی پرواز مسافربری تهران- دوبی پس از توقف کوتاهی در بندرعباس به حرکت خود به طرف مقصد ادامه داد اما این پرواز به دلیل اصابت ۲ موشک هدایت شونده از ناو امریکایی «وینسنس» در آبهای خلیج فارس سقوط کرد تا بار دیگر آنانی که به خیال خود ندای حقوق بشر سر میدهند مرتکب جنایتی بزرگ شوند و کارنامه حقوق بشری خود را افشا کنند؛ جنایتی هولناک که در آن ۲۹۰ تن انسان بیدفاع هدف کین استکبار جهانی قرار گرفتند و جان خویش را از دست دادند.
ایران برای احقاق حق خود بارها در مجامع بینالمللی حضور یافت تا بلکه از راههای قانونی مشخص شده صدای مظلومیت خود را به گوش جهانیان برساند. با این هدف، کشورمان ۲ روز پس از این رخداد با ارسال نامهای به ریاست وقت شورای امنیت سازمان ملل خواستار تشکیل جلسه فوری برای رسیدگی به این فاجعه انسانی شد و در اقدامی دیگر به منظور پیگیری حقوقی این رویداد به شورای سازمان بینالمللی هواپیمایی کشوری (ایکائو) شکایت کرد اما حاصل این اقدام تنها صدور یک بیانیه بود که نشان میداد این سازمان نیز دچار سیاست زدگی است.
ایرنا به مناسبت سالروز حمله ددمنشانه ناوگان امریکایی به هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ خورشیدی با «مهدی مطهرنیا» کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداخته است.
آیا امریکا در هنگام حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس از اینکه هواپیمای ایرانی مسافربری بوده، آگاهی داشته است؟
آنچه که در مورد حمله به هواپیمایی مسافربری ایران بیان شده از قرائتهای مختلفی برخوردار است اما در نهایت باید گفت که امریکا با توجه به تشویق افرادی که در آن زمان در این مسیر قرار گرفتند تا حدودی مسوولیت آن را پذیرا شد. امریکا در زمانی که حمله رخ داد از اینکه هواپیمای ایرانی، مسافربری بوده آگاهی داشته است و با توجه به فناوریها و میزان دقت ارتش امریکا این حمله غیرانسانی به عمد و با آگاهی انجام شد. بنابراین میتوان پیامی پنهان پشت آن را ردیابی کرد.
این پیام چه معنایی داشت؟
به این معنا که امریکا بر آن بود تا با ایجاد یک فضای هجومی و دادن یک پیام آشکار به ایران در جهت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان بخشیدن به جنگ هشت ساله کار را خاتمه دهد زیرا امریکا که خود را ابرقدرت حاکم بر جهان میدانست خواهان آن بود که این جنگ در منطقه پیروزی نداشته باشد و پیروزیهای ایران به تبع در برابر رژیم بعثی که میتوانست توازن منطقهای را بر هم بزند با دادن یک پیام آشکار امریکا و در عین حال دارای بار معنایی نظامی و سیاسی، زمینه تحمیل اراده خود بر ایران را در چارچوب ایجاد و حفظ توازن قدرت در منطقه دنبال کند. از این رو اگر این معنا را بپذیریم باید بگوییم که امریکا یک اقدام ضدبشر دوستانه در این زمینه انجام داد و توجیه امریکاییها در این زمینه هرچه که میتوانست باشد به واسطه اینکه هواپیما، هواپیمای مسافربری بوه است، قابل پذیرش نیست.
بعضی از امریکاییها و مسوولان این کشور در آن زمان پذیرای این مورد نبودند و بر این نکته تاکید داشتند که هواپیمای مسافربری بر اساس اشتباه انسانی چه از طرف ایران که پرواز را اعلام نکرده بود و چه از طرف امریکاییها که دقت لازم نداشتند، رخ داده است. از این رو حمله به هواپیمای مسافربری ایران را یک حادثه تلقی میکردند. اگرچه نباید فراموش کرد که این حمله به هر تقدیر از طرف امریکاییها شکل گرفته و بخش بالایی از این خطا متوجه آنها میشود از این رو امریکاییها باید جوابگوی این خطای خود میبودند.
آیا ایران در آن شرایط در برابر هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری میتوانست عمل متقابلی انجام دهد و اینکه انجام عمل متقابل در چنین وضعیتی نیازمند توجه به چه مسائلی است؟
بله. امکان عمل متقابل همیشه وجود دارد و ایران میتوانست در همان زمان عمل متقابلی انجام دهد اما آیا عمل متقابل پایان کار میبود؟ به هر صورت عمل متقابل همیشه هزینه دارد و اقدام به جنگ با یک کشور دیگر بسیار خطرناک است و کشورهایی هم که دارای قدرت نظامی بالایی هستند هم همواره باید بدانند که شروع جنگ امری سهل به نظر میرسد اما پذیرش ضربههای انتقام و توان خاتمه دادن به یک جنگ بسیار سخت و طلاقت فرسا است و قدرتهای بزرگ نیز در این زمینه تا حدودی با مسائل و چالشهای زیادی روبرو میشوند. از این رو عمل متقابل مساله نخست است، اراده به انجام چنین عملی مساله دیگر، انجام عمل متقابل امر سوم و پذیرش ضربههای رقیب نیز معنای دیگر دربر دارد و همه آنها از طرف مسوولان سیاسی و نظامی باید مورد توجه قرار میگرفت.
ارزیابی شما از رفتار امریکا در قبال ایران چیست؟
امریکا یک کنشگر در نظام بینالملل است که همان رفتارها و کنشهاییرا دارد که بیشتر کنشگران دیگر انجام میدهند و به دنبال منافع خود هستند.امریکا در تاریخ معاصر ما اقدامهایی انجام داده که چالش برانگیز، محکوم و دارای انتقاد در نزد ملت ایران است و میتوان گفت کشورهایی همچون انگلیس هم در مقاطع مختلف تاریخی در ارتباط با ایران مسائلی دارند که چالش برانگیز است.
امریکا در نظام بینالملل در خصوص ایران دچار خطاها، لغزشها و خیانتهای متفاوتی بوده است و آن چیزی که مسجل بوده اینکه برخورد امریکا با ایران در چارچوب یک رابطه متقابل میان
۲ کشور در یک وضعیت نامیمون شکل گرفته است. از این رو کنش و واکنشهای متفاوتی در یکدیگر ایجاد شد و انباشت پیدا کرده است به گونهای که این ۲ کشور امروز در مرز برخورد نظامی قرار گرفتهاند.
ارزش، ایدئولوژیها و... که به حقوق بشر مربوط میشوند چه جایگاهی در سیاست دارند و به چه دلیل امریکا یکی از نقضکنندگان بزرگ حقوق بشر است؟
کارکرد ارزشها، ایدئولوژیها، شعارها و … در عرصه بینالملل آن است که بتوانند هزینههای چیرگی را کاهش دهند اما در عمل زمانی که این ارزشها و ایدئولوژیها مانعی برای رسیدن به منفعت شوند به راحتی سیاست مداران آنها را نادیده میگیرند.
در نتیجه باید گفت مساله ایران و امریکا اتمیزه شده است و هرچه میگذرد لایههای بیرونی، میانی و درونی آن سختتر و امکان یک انتخاب یا انفجار در آن بیشتر است. بنابراین نوعی بحران مفاهیم میان ۲ کشور شکل گرفته که یکی از نمونههای آن همان حقوق بشر است. به این ترتیب امریکاییها از حقوق بشر صحبت میکنند اما به راحتی هواپیمای ایرباس ایران با مسافران غیرنظامی رامورد حمله قرار میدهند و اما ایران حقوق بشر اسلامی را میبیند. از این رو هر کدام از این ۲ کشور مفاهیمی به کار میبرند که تعریفی در دستگاه فکری اسلامی از یک طرف و از طرفی دیگر در لیبرالیسم امریکایی دارا است.