مردم، قدرت و منافع (58)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
مالکیت معنوی
امروزه در میان حوزههای تجاری، حوزه مالکیت معنوی بسیار مهم است. بیگ فارما- سازنده داروهای معروف گرانقیمت – سعی کرده تا برای سد کردن داروهای ژنریک کمتر گران از مقررات مالکیت معنوی توافقنامههای تجاری استفاده کند تا مثلا هر آنچه میتوانند انجام دهند تا آنها را وادار کند تا در این رقابت دیرتر وارد شوند.
گرفتن یک توافقنامه بینالمللی قوی در خصوص مالکیت معنوی، رویای شرکتهای چند ملیتی بوده است و در سال 1995 آنها آنچه میخواستند در توافق «جنبههای تجاری حقوق مالکیت معنوی» به دست آوردند. هدف این توافق نامه برانگیختن ابداعات و ابتکارات نبود. در فصل سوم ما دیدیم که چگونه حقوق مالکیت معنوی سبب قدرت انحصاری شد، سودها را تقویت کرد و رژیمهای حقوق مالکیت معنوی که ضعیف طراحی شده باشند نمیتوانند حتی ابداعات را برانگیزند. حقیقتا توافق نامه جنبههای تجاری حقوق مالکیت معنوی مختص بالابردن سودهای بیگ فارما و شرکتهای دیگر در دیگر صنایع است. این توافق درباره تضمین جریان پول از کشورهای فقیر در حال توسعه و بازارهای نوظهور به ایالات متحده است. پس تعجبی ندارد این یک توافق متوازن حتی در درون دامنه مالکیت معنوی نباشد؛ این توافق، مالکیت معنوی کشورهای در حال توسعه را به رسمیت نمیشناسد حال میخواهد منابع ژنریکی که در کنار تنوع زیستی غنی آنها است، باشد که افراد زیادی بهشدت کار میکنند تا آن را حفظ کنند یا در دانش سنتی آنها .
پاسخ، حمایتگرایی نیست
با آنکه جهانیسازی وبه ویژه آزادسازی تجاری که مدیریت ضعیف داشته، در صنعتی زدایی، بیکاری و نابرابری مشارکت کرده، اما سیاستهای حمایت گرایانه دونالد ترامپ هیچ کدام از این مشکلات را حل نخواهد کرد. در واقع، برگرداندن سیستم قواعدی که بر مبنای جهانی است آن هم بدون اندیشه، میتواند برخی از آنها را هم بدتر کند. توافقهای مذاکرات مجدد نه کسری تجاری را کاهش میدهد و نه منجر به بازگشت شغلهای تولیدی میشود. این به آن خاطر است که بخش عمدهای از کسری تجاری را فاکتورهای اقتصاد کلان تعیین میکند نه توافق نامههای تجاری. فاکتورهای اقتصاد کلان است که نرخ تسعیر را که ارزش ارز رایج یک کشور بر حسب کشور دیگر است تعیین میکند و نرخ تسعیر در تعیین صادرات و واردات بسیار حیاتی است زیرا زمانی که ارزش دلار بالا است ما صادرات مان کمتر و وارداتمان بیشتر میشود.