چگونه یک تاجر پاکستانی، نخبگان اقتصادی جهان را فریب داد ؟

۱۳۹۸/۰۹/۰۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۸۱۱۰
چگونه یک تاجر  پاکستانی، نخبگان اقتصادی جهان  را فریب  داد ؟

آقای عارف نقوی کارآفرین پاکستانی در سال ٢٠٠٢ شرکت ابراج (Abraaj) را در دوبی تاسیس کرد تا ١١٦ میلیون دلار متعلق به سرمایه‌گذاران آسیای جنوب غربی را مدیریت کند. شانزده سال بعد، با سرمایه در گردشی نزدیک به ١٤ میلیارد دلار، گروه ابراج به جایگاه پراهمیت‌ترین شرکت دارایی، سرمایه‌گذاری تخصصی در بازارهای نوظهور رسید. بعد افت بود و سقوط....

شیوه کار این مدل سرمایه‌گذاری که در ایالات متحده متولد شده این است که با خرید شرکت‌های خارج از بورس برای فروش مجدد آنها پس از چند سال، امید ذخیره و جمع‌آوری عواید سرمایه‌ای قابل توجه را ایجاد می‌کند. موضوعی که به نظر می‌رسید در کشورهای در حال رشد، کمتر جا افتاده باشد. این کشورها تحت تسلط اقتصاد غیررسمی، نفوذ دولت و حضور فراگیر گروه‌های خویشاوندی که تمایلی به راهیابی سهام داران خارج از این حیطه ندارند، قرار گرفته‌اند. این کشورها به ویژه دچار کمبود چیزی که حرفه ای‌ها آن را «اکوسیستم» می‌نامند، هستند که مجموعه‌ای از قوانین، نهادها و شیوه‌های ضروری تجاری برای تخصصی‌سازی این نوع فعالیت‌هاست. ضعف و نقصان دیگر اینکه: در کشورهای حاشیه خلیج فارس و در کل دنیای اسلام توسل بیش از حد به قرض گرفتن توصیه و تشویق نمی‌شود، و به اینگونه فعالیت‌ها که تحت عنوان LBO تملک اهرمی یا خرید استقراضی شناخته شده، مشکوک هستند و از آن پرهیز می‌کنند.

بدین‌ترتیب شرط‌بندی آقای نقوی پرخطر بود، اما کار بزرگ و عملیات چشمگیرش بازارها را مجاب کرد. بدین‌ترتیب، فروش دوباره، 25 درصد از بانک سرمایه‌گذاری EFG هرمس مستقر در مصر در سال ٢٠٠٧، امکان دو برابر کردن پول گذاشته شده را طی شانزده ماه فراهم کرد، در صورتی که فروش شرکت Egyptian Fertilizers  در همان سال، ارزش افزوده‌ای بالغ بر ٣٩درصد در طول هشت ماه را در پی داشت. در شرایط خصوصی‌سازی و بالا رفتن بی‌سابقه قیمت نفت و بخش زیادی هم به واسطه آقای نقوی که «پادشاه خرید مجدد شرکت» شناخته شده بود، خرید- فروش مجدد شرکت‌ها در منطقه با توسعه و رشد قابل توجهی روبرو شد.

شرکت ابراج که نامش به عربی به معنی «برج‌ها» یا آسمان خراش‌ها است نخست در کشورهای آسیای غربی، سپس در منطقه خاور میانه- شمال آفریقا- جنوب آسیا مستقر شده بود، به زودی در همه قاره‌ها شناخته شد و جلوه کرد. با حدود بیست دفتر محلی، گروه ابراج کنترل تعداد زیادی شرکت در همه بخش‌ها را در دست گرفت. به نظر می‌رسید این پیوند با بخش‌های مختلف پا گرفته و عملیات موثر واقع شده است. اصول عملکرد که در ایالات متحده به وجود آمده بود با موفقیت منطبق شده و جا افتاد. سازماندهی سرمایه‌ها برحسب منطقه جغرافیایی و بخش اقتصادی دسته‌بندی و تنظیم شدند. اصل برد- برد (win-win)، وعده می‌داد که رضایت همه دست‌اندرکاران را جلب کند: شرکت‌هایی که مجدداً خریداری می‌شدند از تخصصی‌سازی مدیریتی برخوردار شده که باعث بهبود نتایج و برای مجموع اقتصاد سودمند بود؛ شرکت ابراج دو سطح پرداخت دستمزد داشت، هزینه مدیریت که 1.5درصد از مجموع دارایی‌های سرمایه‌گذاری شده به اضافه برخورداری از سود سهم بالغ بر ٢٠درصد ارزش افزوده که از بابت فروش مجدد به دست می‌آید. سرمایه‌گذاران، می‌توانستند انتظار دریافت سود خالص سالانه بالغ بر ١٧درصد را داشته باشند؛ منوط بر اینکه اطلاعات منتشر شده توسط شرکت را باورکرده و بپذیریم .

  ارتباط‌های نزدیک با بیل گیتس

علاوه بر عملکردهای مالی چشمگیر، این منابع و صندوق مالی به واسطه تعهدش به اصول محیط زیستی، اجتماعی و تصدی‌گری و حکمرانی اقتصادی (ESG) متمایز شده. آقای نقوی که به شهرت جهانی دست یافته به یک رهبر و راهنمای تاثیرگذار تبدیل شده که گفتمانی هماهنگ با تم‌های بزرگ هزاره جدید را داراست. تصویر کارفرمای خیال‌پردازی که در جست‌وجوی راهی برای «تغییر جهان» است، مجذوب‌کننده است. او در واقع مدام تاکید دارد که کسب و کار خوب می‌تواند با احساسات خوب همخوانی داشته باشد.

شعاری هم که به نمایش می‌گذارد: Doing well By doing good  وضع خوب (پولدار شدن) - با انجام کار نیک. او از شرکت‌کنندگان همیشگی در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در داووس و ملاقات‌ها در جریان نشست ابتکار جهانی کلینتون، Clinton Global Initiation  و سایر محافل جهانی‌سازی بوده، همه جا ایده آلیسم خود را مطرح کرده و به‌طور خستگی ناپذیری در مدح حکمرانی صحیح، شفافیت و درستکاری صحبت می‌کرد. او که به تمجید توسعه پایدار می‌پرداخت، دست به سرمایه‌گذاری‌هایی زد که انتظار می‌رفت مدل‌های تولید و مصرف را تغییر دهند، به ویژه در فقیرترین مناطق دنیا، او به نظرات مرسوم و عرفی در مورد بازارهایی که ابراج برای سرمایه‌گذاری انتخاب کرده بود، تاخت و کم‌اهمیتی غول‌های سرمایه‌گذاری خصوصی در مورد سرمایه‌گذاری‌هایی که به نظرش نه مخاطره‌انگیزتر و نه بی‌ثبات‌تر از بقیه بود را تاسف بارمی خواند. برای او، «صحبت از بازارهای نوظهور» از تکبر و کندی فکری نشأت می‌گیرد. می‌باید در مورد این واژه ترجیحاً از «بازارهای با رشد کلی» صحبت کرد.

آقای نقوی، مردی قدرتمند و بهره مند از شبکه‌های ارتباطی است. او توانست بخش خصوصی و صاحبان اقتصادی نتیجه محور، را مجذوب کند. جایی که سایرین به دادن و عده‌ها بسنده می‌کردند، رییس گروه ابراج به استفاده از شیوه‌های علمی ارزش یابی و دست یابی به نتایج عینی و ملموس علاقه‌مند بود. مطابق منطق «سرمایه‌گذاری تاثیرگذار (impact investing)»، او معتقد است پیامدهای اجتماعی، انسانی یا زیست محیطی می‌توانند و می‌باید به همان اندازه که نتایج مالی مورد بررسی و سنجش قرار می‌گیرند در نظر گرفته شده و سنجیده شوند. آوازه آقای نقوی هنگامی که در سال ٢٠١٥، شرکت ابراج در تحقیقی که توسط گروهی از دانشکده معتبر Stanford graduate school of Busines صورت گرفت و در دنیا به وسیله دانشکده پرافتخار Harvard Busines School  منتشر شد، گسترش یافت و بیش از پیش به شهرتش افزود. مدرکی که رشد و ارتقای خارق‌العاده این شرکت را شرح داده و با تحسین از «بهترین عملکردها» آن را تشریح کرده و همچنین از شیوه‌های آن در «خلق ارزش» و به ویژه در مورد فعالیت‌های شرکت در زمینه ارایه خدمات سلامت و بهداشت علاقه و توجه نشان داد.

در واقع در این بخش است که ابتکارهای شرکت ابراج با بزرگ‌ترین موفقیت‌ها روبرو شده است. آقای نقوی از نبود بخش خصوصی در این حوزه که به بخش دولتی و سازمان‌های نیکوکاری واگذار شده را اسف بار می‌خواند. بنیاد ابراج A braaj Growth Markets Health Fund با اختصاص یک میلیارد دلار، قول تحرک و پویایی در این بخش را از طریق ترکیب بزرگی که در برگیرنده بخش خصوصی، دولتی، سازمان‌های بین‌المللی سازمان‌های غیردولتی و بشردوستانه و خیریه باشد، را می‌دهد.

آقای نقوی در چهار راه تمام این عرصه‌ها قرار گرفته تا تصور شبکه‌ای از مراکز درمانی برتر منطقه‌ای که از آخرین تکنولوژی‌های پزشکی برخوردار باشند و برای رفع کمبودهای تامین لوازم در کشورهای فقیرتر تلاش کنند را فراهم و مهیا سا خت .

او همچنین پیش قراول جنبشی در جهت توسعه پایدار شد. در سال ٢٠١٢، او یکی از امضا‌کنندگان پیمان جهانی (Global Compact) سازمان ملل متحد، بود. در همان سال از جانب دبیرکل سازمان ملل متحد، آقای بان کی‌مون به عضویت شورای اجرایی این پیمان منتخب شد؛ او تنها نماینده بخش دارایی- سرمایه‌گذاری می‌باشد که به این شورا راه یافته. گروه ابراج در حقیقت از نزدیک از هفده هدف توسعه پایدار (ODD) حمایت کرد که در سال ٢٠١٥ به تصویب رسید، که سومین هدف آن (فراهم کردن امکان برخورداری از سلامت همگانی و ارتقای آسایش برای همه در تمام سنین) تایید‌کننده داشتن نگرشی از جامعه است که سلامت در آن فقط مسوولیت بازیگران و دست اندرکاران امور پزشکی نیست.

در این شرایط بهتر می‌توان فهمید که ابراج توانسته تمام افراد شاخص توسعه اقتصادی را مجاب کند. شرکت مالی بین‌المللی- شرکت تابعه بانک جهانی برای سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی-، بانک اروپایی برای بازسازی و توسعه (BERD) بانک اسلامی توسعه overseas private ,,Investment corporation امریکایی، Protanco – که جزو آژانس فرانسوی رشد و توسعه است (AFD) -، CDC گروه بریتانیایی، شرکت آلمانی سرمایه‌گذاری و توسعه (DEG) و سایر شرکت‌هاست، بدون از قلم انداختن بنیاد بیل و ملیندا گیتس که در گروه مالی ابراج به‌طور وسیع سرمایه‌گذاری کرده‌اند. ارتباطات نزدیک میان آقای نقوی و آقای گیتس، یکی از ثروتمندترین افراد جهان، سهم بسزایی در تحکیم اعتبار وی چه در دنیای کسب و کار و چه در امور نیکوکاری داشته است. بعد از خلق غول میکروسافت، آقای گیتس، تمام وقت خود را صرف امور بشردوستانه کرد و قدرت مالی‌اش را برای توسعه واکسن‌های جدید و پایین آوردن هزینه داروها به کار بست. او همچنین در سال ٢٠١٠ به اتفاق همسرش ملیندا و سرمایه‌گذاری به نام آقای وارن بوفت warren Buffet، کارزار  The Giving Pledge «وعده اهداء» را به راه انداخت که بیش از دویست نفر از افراد فوق- ثروتمند را جمع کرد، از جمله آقای نقوی، این افراد متعهد شده بودند در موقع حیاتشان بیش از نیمی از ثروت خود را وقف امور بشردوستانه کنند.

  برنده جایزه بانک BNP Paribas

در این زمینه و همین طور در مورد حمایت مالی، آقای نقوی توانایی و امکانات خود را به نمایش گذاشت. بنیاد فامیلی او به نام Aman که در پاکستان مستقر است، مبلغ ١٥٠ میلیون دلار را به «تغییر زندگی شهروندان و قشر آسیب پذیر» این کشور، اختصاص داد. در زمینه آموزش و پرورش، آقای نقوی مبلغ ٢/٦ میلیون لیر استرلینگ (نزدیک ٧ میلیون یورو) اهدا کرده که امکان تاسیس نخستین دوره تحصیلات عالیه در دنیا در حوزه مالی و دارایی – سرمایه‌گذاری را فراهم می‌کرد و «کرسی استادی گروه ابراج در زمینه امور مالی و دارایی» را - به واسطه سرمایه‌گذاری در London School of economics – پایه‌گذاری کرد، موسسه‌ای که خود و همین طور همسر و هشت عضو از خانواده‌اش در آن تحصیل کرده بودند.

در حوزه هنر او از موقعیت و جایگاه یک کلکسیونر بزرگ برخوردار است؛ او جایزه ABraaj Capital را به وجود آورد که سخاوتمندانه مقرر شده و در جهت تشویق برای خلق آثار هنری فعالیت می‌کند. اما پایه گذار گروه ابراج تنها به توزیع افتخارات بسنده نمی‌کند بلکه به مناسبت‌هایی جوایزی دریافت هم می‌کند.بدین‌ترتیب، در سال ٢٠١٥ او و همسرش برنده جایزه BNP Paribas نوع دوستی فردی شدند.

در سپتامبر ٢٠١٧، به نظر می‌رسید که گروه ابراج در اوج افتخار و شکوه قرار دارد. آقای نقوی که تازه از سنگاپور و از «اجلاس آسیایی» بنیاد Milken برگشته بود، بنیادی که نام سرمایه‌گذار مخلوع آن را بر خود دارد که زمانی پادشاه junks bonds اوراق قرضه آلوده و پرریسک (junk bonds) بود، و پس از آنکه به زندان افتاد مسیرش را در جهت اقدام برای فعالیت بشردوستانه و آینده نگرانه تغییر داد.او در این زمینه توضیح داد که چگونه باید در دراز مدت سرمایه‌گذاری کرد .. گروه او آماده و مهیای دریافت سرمایه‌ای قابل توجه و بلندپروازانه در تاریخش شد: ٦ میلیارد دلار (میلیارد ٣٥/٥ یورو) برای بهبود شرایط اجتماعی آموزشی کشور در حال رشد. زبردستی و مردم داری‌اش مداوم مورد تایید قرار می‌گرفت: در جریان آخرین کنفرانس سرمایه‌گذاران، مهمان افتخاری کسی نبود جز آقای جان کری وزیر امور خارجه سابق امریکا. ابراج به دنبال تحکیم و تقویت گروه سرپرستی بود که با استخدام آقای Kito de Boer محقق شد، او که کارفرمای شرکت معتبر مشاوره‌ای Mc kinsey  برای خاور میانه بود و بعد جانشین تونی بلر، به عنوان یکی از چهار نماینده خاور نزدیک انتخاب شد. این انتصاب آخری، غرورش را به اوج رساند از بابت کار کردن برای شرکتی که توانسته بود «اکثر سرمایه‌گذاران اصلی جهان» را جلب کند و منابع مالی تخصیص یافته‌اش در بخش بهداشت وسلامت نشانگر کاپیتالیسمی از نوع روشن بینانه‌ترین آن است.

اما اتفاقی به ظاهر جزئی و کم‌اهمیت نشان و خبر از آغاز سقوط داد. روز ٢٧ سپتامبر ٢٠١٧، پست الکترونیکی که توسط افشاگری بی‌نام به مدیر دارایی Hamilton Lane (و بدون شک به سایر سرمایه‌گذاران) ارسال شد، خبر می‌داد که باید به انباشت مالی که در جریان است شک کرد. در پیغام عمدتاً آمده بود که سیستم مدیریت گروه ابراج آن چیزی نیست که ادعا می‌کنند، و کارمندان و حقوق بگیران از صحبت کردن و ابراز نظر وحشت دارند و سرمایه‌گذاران می‌باید هوشیاری بیشتری از خود نشان دهند. آقای نقوی که با این اتهامات مواجه شده بود، کلاً همه‌چیز را انکار کرد. او قسم خورد که این یک مانور سیاسی است و سعی می‌کنند او را «قربانی کنند». ابراج یک گزارش «مستقل» از حسابرسی KPMG تهیه کرد که او را از اتهامات مبرا می‌کرد. بعدها فهمیدند که این گزارش از سر لطف و خوش خدمتی بوده و KPMG روابط نزدیکی با ابراج داشته است. شرکت Hamilton Lane که به نظر می‌آمد خاطر جمع شده، تایید کرد که ١٠٠ میلیون دلار را در سرمایه‌گذاری آتی ابراج هزینه خواهد کرد. خلاصه به نظر می‌رسید همه‌چیز به حالت عادی بازگشته است.

در ژانویه ٢٠١٨، آقای نقوی، طبق عادتش در چهارچوب گروه کاری مربوط به بهداشت عمومی که در داووس برگزار می‌شد در کنار آقای گیتس و دو نفر متخصص امور پزشکی، دیده شد، او پرتکلف، با شور و هیجان و رضایت شخصی صحبت کرد و گفت: «مانند بیل، من هم آدم خوش‌بینی هستم. فکر می‌کنم که نصف لیوان پر است از این بابت اطمینان دارم. معتقد نیستم که نصفش خالی است.» چیزی که حضار از آن بی‌اطلاع بودند، این بود که بنیاد بیل و ملیندا گیتس، و همین طور سه سرمایه‌گذار دیگر، شرکت مالی بین‌المللی، گروه CDC و Proparco  خواستار یک ارزیابی کارشناسانه برای اطلاع از اینکه چه اتفاقی برای سهامشان افتاده، شده بودند. سایرشرکت‌ها هم اقدامات مشابهی کردند. در هفته‌های بعد، سیلی از گزارش‌های کارشناسان، چیزی را که کم کم همه به آن مشکوک شده بودند، تایید کرد و بر آن صحه گذاشت. آقای نقوی حدود ٢٣٠ میلیون دلار پولی را که می‌باید صرف ساخت بیمارستان‌هایی در نیجریه، پاکستان، کنیا، هند، شود را اختلاس کرده بود.

باید بدانیم که کهکشان نقوی تنها به دارایی‌های گروه ابراج و سازمان‌های بشردوستانه محدود نمی‌شود، پایه گذار این امپراتوری همچنین کنترل شرکت‌هایی که خود مالک آنهاست و همین‌طور شرکت‌هایی که به نام اعضای خانواده‌اش یا برخی از نزدیکانش ثبت شده، را در اختیار دارد. رویه زندگی مجللش شامل داشتن کشتی تفریحی و هواپیمای خصوصی می‌شد.

آقای نقوی که طرفدار سرهم کردن‌های غیرشفاف مالی و آیین نامه‌ها و مقررات سازگاربا موقعیتش بود تصمیم گرفته بود ابراج و قسمتی از دارایی‌هایش را در جزایر کایمان Caiman ثبت کند در حالی که سایر موجودی‌های گروه زیرنظر قوانین دوبی، جزیره موریس، لندن یا نیویورک بودند. در مجموع، هیچ ارگان تنظیم‌کننده‌ای نمی‌تواند به تنهایی دید کلی و جامعی از فعالیت‌های این گروه داشته باشد. همانند کلاهبرداری‌های بی‌شمار دیگری، کمال مطلوبی که توسط ابراج مجسم و ارایه می‌شد آسان‌تر قابل صحنه‌سازی بود تا اجرا و عمل .

آقای نقوی، مجیز می‌گفت و چاپلوسی قدرتمندان را می‌کرد و آنها هم به خوبی جوابش را می‌دادند و به‌طور ضمنی فعالیت‌هایش را تایید می‌کردند. اطمینان و اعتمادی که اینچنین گرد آمده و اندوخته شده به او امکان دور زدن ا لزامات «پیگیری منطقی» (نظارت ها) و فریب بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران دنیا را داده بود .

  یک رهبر مافیایی و بی‌شرم

افشاگری‌ها یکی پشت سر هم رو شده و سازه سست ریا کاری هر روز بیشتر فرو می‌ریخت. پرده‌ای از ابهام که به او اجازه داده بود بدهی‌های بیش از یک میلیارد دلاری را مخفی کند و سودهای غیرواقعی و خیالی قریب ٥٠٠ میلیون دلاری ایجاد کند، از بین می‌رفت. با ورود دادگستری امریکا به ما جرا، منظور آقای Geoffrey Berman، دادستان ناحیه جنوب نیویورک که متخصص تبهکاری و جرم یقه سفیدهاست La securities and exchange commission (SEC) وکنترل و نظارت بازارهای مالی را به عهده دارد، امکان گردآوری شواهدی دال بر مجرمیت را از طریق ایمیل‌ها و ضبط اطلاعات داخلی فراهم آورد. اینچنین، پی می‌بریم که حداقل از پنج سال پیش، ابراج با مشکل روبرو بوده و شخص آقای نقوی رهبری سیستم تقلب و کلاهبرداری برنامه‌ریزی شده را به عهده داشته. این امر با اظهارات آرامش بخش و آرمان گرایی که به دنبال تغییر دنیا بود، خیلی فاصله دارد. آقای نقوی، مانند یک رییس مافیایی، بی‌شرم و بی‌رحمی ظاهر می‌شود که برایش کارهای غیرقانونی تنها «بازی پوکری» محسوب می‌شده است. هنگامی که در سال ٢٠١٦ صحبت از بهترین راه «ساماندهی» پرداخت رشوه ٢٠ میلیون دلاری به نخست وزیر وقت پاکستان، آقای نواز شریف و برادرش شهباز (قسمتی برای صندوق انتخاباتی و بخش دیگر برای سازمان‌های خیرخواهانه») می‌کند، اطلاع می‌دهد که این مدرک «انفجاری» و پرسر و صدا است و باید به این بسنده کرد که از آن « در عبارات کلی» صحبت کرد. سال بعد در حالی که رییس مالی ابراج او را برای فراهم کردن مبالغ لازم برای پرداخت حقوق کارمندان تحت فشار می‌گذارد، به درخواستش اعتنایی نکرده و از اومی خواهد فوراً، مبلغ٣٠٠ هزار دلار (٢٦٧٩٠٠ یورو) را به ترتیب به پسرش و به مشاور قبلی‌اش Ghizlan Guenez که اداره The Modist یک بوتیک اینترنتی فروش لباس را به عهده دارد و مالک آن نیز هست، پرداخت کند. در ایمیلی تحت عنوان «نفس عمیق بکشید، خداوند را شکر کنید و ادامه دهید» بنیانگذار ابراج تاکید می‌کند: «هر دو آنها آه در بساط ندارند و برای فردای شان به پول احتیاج دارند.»

در ماه آوریل ٢٠١٨، دادگستری امارات حکم جلبی برای او به دلیل کشیدن چک‌های بی‌محل به مبلغ ٤٨ میلیون دلار (٩/٤٢ میلیون یورو) - امری که در امارات متحده عربی، می‌توانست برایش سه سال زندان به دنبال داشته باشد، که پس از حل و فصل توافقی طرفین امکان رفع پیگردها را میسر کرد. اما چند روز بعد نوبت دادگستری امریکا بود که علیه آقای نقوی و پنج تن از همکارانش حکم جلب صادر کند. این سرمایه‌گذار که در فرودگاه لندن دستگیر شد، چند هفته را در زندان گذراند تا بتواند وثیقه ١٩ میلیون دلاری، بالاترین مبلغی که تابه حال در تاریخ قضایی بریتانیا مطالبه شده است را گرد آورد. امروز او در آپارتمان لندن خود در حصر خانگی به سر می‌برد و در انتظار استرداد احتمالی‌اش به ایالات متحده است جایی که مابقی عمرش را باید پشت میله‌های زندان سپری کند، است . بازارهای نوظهور و امور مالی جنوب غرب آسیا از بابت این رسوایی بی‌اعتبار شدند. طبق نظر برخی از کارشناسان، دارایی‌های حاصل از بازخریدهای متمرکز در منطقه در سال ٢٠١٨، توانسته تنها یک سوم میانگین سالانه پنج سال گذشته را گردآورد. مرکز مالی بین‌المللی دوبی، که ابراج شرکت عمده و پراهمیت آن محسوب می‌شد، در تلاش برای اطمینان دهی به سرمایه‌گذاران است. قانونی در سال ٢٠١٦ در مورد ورشکستگی، آخر سپتامبر امسال حک و اصلاح شد. پاکستان هم به‌شدت تحت تاثیراین مساله قرار گرفت. سرمایه‌گذاران این کشور هم بانک اعتباری و تجارت بین‌المللی ( Bank of credit and commerce international (BCCI را به خاطر می‌آورند، این بانک هم توسط یک پاکستانی «خیال‌باف» به نام آقای حسن عابدی، با سرمایه‌های عرب تاسیس شده بود. از جمله در سرمایه‌گذاری در کارتل‌های کلمبیایی مواد مخدر دست داشت و در سال ١٩٩١ با ورشکستگی جنجال برانگیزی روبرو شد.

اما در مورد ابراج  ١٨ ژوئن ٢٠١٨ دادگاهی در جزایر کایمن Caimans این گروه را در وضعیت ورشکستگی قرار داده است. اما آنچه از لاشه‌اش باقی مانده اشتهای سرمایه‌گذاران را برانگیخته است. تعدادی از شرکت‌های دارایی- سرمایه‌گذاری‌اش در خاور نزدیک به فروش گذاشته شدند، ولی سرمایه‌گذاران شرکت‌هایی را که منشأشان «بازارهای توسعه» نبودند را به آنها ترجیح دادند. گروه Mmerican colony capital که متعلق به آقای توماس باراک از نزدیکان دونالد ترامپ است و همین طورBritannique Acti  شرکت بریتانیایی که در زمینه بازارهای نوظهور تخصص دارد از مهم‌ترین استفاده‌کنندگان از بازخرید دارایی‌ها محسوب می‌شوند. در ماه آگوست گذشته، دادگاه امارات متحده عربی آقای نقوی را به‌طور غیابی به سه سال زندان در قضیه ضرر شرکت هواپیمایی ارزان قیمت Air Arabia  محکوم کرده در حالی که سرویس‌های مالی در دوبی جریمه هنگفتی بالغ بر ٣١٥ میلیون دلاری برای ابراج به دلیل گمراه کردن سرمایه‌گذاران و اختلاس در نظر گرفته‌اند.

با گذشت زمان، خوش باوری و سادگی سرمایه‌گذاران و تنظیم‌کنندگان سوال برانگیز است. شاخصه‌های متعددی می‌باید سوء‌ظن و شک آنها را برمی‌انگیخت. آنها می‌باید نگران هزینه‌های هنگفت، عدم شفافیت، تعارض منافع، روابط تنگاتنگ با نظام سیاسی، می‌شدند. روی کاغذ، سیستم ابراج، برای اینکه باورکردنی باشد زیادی بی‌عیب و نقص بود. به‌خصوص، پرهیزکاری متظاهرانه آقای نقوی، نظارت و کنترل سخت‌گیرانه‌تری را می‌طلبید شاید می‌بایست دستور عمل و عبارت فیلسوف امریکایی آقای رالف والدو امرسون (١٨٨٢-١٨٠٣) را به خاطر سپرد که اینچنین نقل می‌کند، روزی ریاکاری سرمیزمان نشست؛ «هرچقدر او رسا‌تر و محکم‌تر از شرف و حیثیتش می‌گفت ما سریع‌تر نقره جات‌مان را می‌شمردیم.»

منبع: لوموند دیپلماتیک


برش

  نقوی کارآفرین پاکستانی در سال ٢٠٠٢ شرکت ابراج (Abraaj) را در دوبی تاسیس کرد تا ١١٦ میلیون دلار متعلق به سرمایه‌گذاران آسیای جنوب غربی را مدیریت کند. شانزده سال بعد، با سرمایه در گردشی نزدیک به ١٤ میلیارد دلار، گروه ابراج به جایگاه پراهمیت‌ترین شرکت دارایی، سرمایه‌گذاری تخصصی در بازارهای نوظهور رسید. بعد افت بود و سقوط....

شیوه کار این مدل سرمایه‌گذاری که در ایالات متحده متولد شده این است که با خرید شرکت‌های خارج از بورس برای فروش مجدد آنها پس از چند سال، امید ذخیره و جمع‌آوری عواید سرمایه‌ای قابل توجه را ایجاد می‌کند

برش

  با گذشت زمان، خوش باوری و سادگی سرمایه‌گذاران و تنظیم‌کنندگان سوال برانگیز است. شاخصه‌های متعددی می‌باید سوء‌ظن و شک آنها را برمی‌انگیخت. آنها می‌باید نگران هزینه‌های هنگفت، عدم شفافیت، تعارض منافع، روابط تنگاتنگ با نظام سیاسی، می‌شدند. روی کاغذ، سیستم ابراج، برای اینکه باورکردنی باشد زیادی بی‌عیب و نقص بود. به‌خصوص، پرهیزکاری متظاهرانه آقای نقوی، نظارت و کنترل سخت‌گیرانه‌تری را می‌طلبید شاید می‌بایست دستور عمل و عبارت فیلسوف امریکایی آقای رالف والدو امرسون (١٨٨٢-١٨٠٣) را به خاطر سپرد که اینچنین نقل می‌کند، روزی ریاکاری سرمیزمان نشست؛ «هرچقدر او رسا‌تر و محکم‌تر از شرف و حیثیتش می‌گفت ما سریع‌تر نقره جات‌مان را می‌شمردیم.»