مردم، قدرت و منافع (135)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل نهم
احیای یک اقتصاد پویا همراه با شغل و فرصت برای همگان
سیاست مالی
حتی در زمانی که سیاست پولی شکست بخورد، سیاست مالی میتواند اقتصاد را تحریک کند. بالا بردن هزینه فعالیتهایی که بهشدت چندگانه هستند (فعالیتهایی که به ازای هزینه کردن هر دلار محرک بزرگی را بر اقتصاد وارد میکنند- مانند هزینه بیشتر برای گرفتن معلمان بهتر) به بهای هزینه آنهایی که فعالیتهای چندگانه ندارند (مانند پرداخت به پیمانکاران خارجی برای جنگ در یک جنگ خارجی) میتواند به اقتصاد در زمانی که کمبود تقاضا وجود دارد یک تقویتکننده قوی تزریق کند، همانطور که در سالهای پس از بحران سال 2008 صورت گرفت.بنابراین میتوان بار مالیاتی را از طبقات فقیر و متوسط به آنهایی که قادرند بهتر مالیات پرداخت کنند منتقل میشود زیرا آنهایی که در قعر جدول هستند نسبت به آنهایی که در راس هستند بیشتر درآمدشان را خرج میکنند. البته این درست برخلاف لایحه مالیاتی است که در دسامبر سال 2017 عملیاتی شد. سیستم کاهنده مالیات امریکا
- کشوری که در راس هستند درصد کمی از درآمدشان را نسبت به آنهایی که رفاه کمتری دارند، به صورت مالیات پرداخت میکنند- نه تنها ناعادلانه است بلکه اقتصاد کلان را هم تضعیف و شغلهایی را نابود میکند . همین طور برای خلأهای بیشمار، فرارهای مالیاتی که ابرثروتمندان از آن استفاده میکنند: آنها نه تنها نابرابری را افزایش میدهند بلکه اقتصاد را منحرف و تضعیف میکنند. ثابت شده است که برخی از مالیاتها برای اقتصاد مفید هستند و برخی میتوانند حتی اقتصاد را تحریک کنند. تحمیل مالیات بر انتشار گازهای کربن شرکتها را تشویق میکند تا در فناوریهای کاهنده انتشار کربن سرمایهگذاری کنند؛ شرکتها مجبور میشوند خودشان را مقاوم سازند تا در برابر یارانه حجیم کربنی که دارند خود را نشان دهند: یک محیط بهتر با درآمدهایی که میتواند برای مخاطب قرار دادن برخی از نیازهای دراز مدت کشورها استفاده شود و تقاضای رو به فزایندهای که منجر به شغلهای بیشتر و رشد بالاتر میشود.
حتی در زمانی که انقباضهای مالی که ناشی از نگرانیها نسبت به کسری بودجه و بدهی ملی است به وجود میآید، سیاست مالی که به درستی طراحی شده باشد را میتوان برای تحریک اقتصاد به کار برد . اصل توازن بودجه میگوید که یک افزایش در مالیات با یک افزایش متناظر در هزینه کردن، اقتصاد را تحریک میکند؛ و اگر مالیات و هزینه کردن به دقت انتخاب شود، رونقی که برای اقتصاد ایجاد میشود - و بنابراین بازار کار- میتواند خیلی بزرگ باشد .