نقش بندر چابهار در رقابت تجاری امریکا و چین
نوزدهمین نشست کمیسیون مشترک اقتصادی بین ایران و هند در نخستین روز زمستان (یکشنبه) به ریاست محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان برگزارشد. سابرامانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هند که برای شرکت در این نشست به ایران سفر کرده بود در سه دور با ظریف رایزنی کرده است. او همچنین با حسن روحانی، رییسجمهوری به دیدار و گفتوگو پرداخت. در ادامه وزیر امور خارجه هند با علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور در دبیرخانه این شورا دیدار کرد. اما هدف یا اهداف سفر وزیر امور خارجه هندوستان به ایران چیست؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مساله، گفتوگویی را با پیرمحمد ملازهی، کارشناس و تحلیلگر مسائل شبهقاره ترتیب داده است که در ادامه از نظر میگذرانید.
با توجه به اینکه مناسبات تهران و دهلینو به خصوص در بعد اقتصادی و تجاری تابعی از مناسبات ایران و ایالات متحده امریکاست، سفر سوبرامانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هند به ایران به منظور برگزاری نشست کمیسیون مشترک اقتصادی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این ماموریت در تضاد با سیاست تحریمی امریکا قرار ندارد؟
خیر، چون این سفر بیشتر پیگیری منافع هند در بندر چابهار است. همانگونه که شما به درستی اشاره کردید مناسبات ایران و هندوستان به ویژه در بعد تجاری یقیناً در بستر میزان تنش میان تهران و واشنگتن تعیین میشود. در این راستا هندیها منتظرند که گفتوگوها و مناسبات برجامی چه آیندهای پیدا خواهد کرد. اما با توجه به سفر اخیر آقای روحانی به ژاپن و همچنین تمایل برخی کشورها مانند عمان، ژاپن و سوییس برای میانجیگری میان ایران و امریکا و نیز برخی پالسهای مثبت از سوی کاخ سفید برای ارسال دارو و غذا به ایران از طریق کانال مدنظر سوییس، فضای مثبت، ولو نامطمئنی را برای کاهش تنش شکل داده است. در این فضا هندوستان سعی میکند از تغییر شرایط نهایت استفاده را ببرد تا بتواند حداقل در خصوص مهمترین دغدغه خود یعنی بندر چابهار به منافع مدنظرش دست پیدا کند. لذا اگر هندیها بتوانند ایالات متحده امریکا را در خصوص همکاری تهران - دهلی نو بر سر بندر چابهار به اقناع برسانند، تا اندازهای میتوان گفت بخشی از روابط تجاری هندوستان با ایران حفظ میشود.
از طرف دیگر واقعیت این است که اکنون به دلایل مختلف ایالات متحده امریکا حساسیت جدی روی مناسبات تجاری ایران و هندوستان تنها بر سر مساله بندرچابهار ندارد. لذا ما شاهدیم که امریکا از زمان آغاز فشارها، بندر چابهار را از تحریمهای خود معاف کرده است. این در حالی است که اخیراً کاخ سفید معافیت فروش نفت برای هندوستان را هم ملغی کرد و این کشور نیز به تبع تحریمها، خرید نفت خود از ایران را به حالت تعلیق درآورد و از کشورهای دیگری مانند امارات و عربستان سعودی نیازهای نفتی خود را تامین میکند. لذا اگر مجموعه این شرایط را در نظر بگیریم سیاست ایالات متحده امریکا کماکان همان سیاست فشار حداکثری برای محدود کردن ایران است، اما در خصوص چابهار چنین نگاهی از طرف کاخ سفید پی گرفته نمیشود. در همین چارچوب است که اکنون هندوستان سعی میکند با افزایش مناسبات خود با ایران و همچنین رفت و آمدهای دیپلماتیک پیرامون بندر چابهار، اهداف و منافع تجاری و اقتصادی خود را پی بگیرد. لذا نباید اینگونه قلمداد کرد که مناسبات تجاری کنونی ایران و هندوستان در خصوص مساله فروش نفت و نظایر آن است، بلکه اکنون دغدغه هند تنها بندر چابهار است. یعنی در حقیقت اکنون هندوستان حاضر شده است از امتیاز خرید نفت از ایران، ذیل تحریمها بگذرد تا بتواند رضایت امریکا را در خصوص حضور هندوستان در بندر چابهار داشته باشد که دهلی نو از طریق افزایش مناسبات اقتصادیش در این بندر نفوذ خود را در افغانستان و آسیای میانه بیش از پیش گسترش دهد. پیرو همین مساله رسانههای هندی نیز به نقل از وزیر امورخارجه این کشور گزارش دادند که تهران و دهلی در جریان سفر جایشانکار به ایران برای تسریع پروژه بندر چابهار با یکدیگر به توافق رسیدهاند.
با تمام این تفاسیر آیا سفر وزیر امور خارجه هند که اولین سفر وی از زمان آغاز فعالیت او به عنوان رییس دستگاه دیپلماسی این کشور است تنها در چارچوب پیگیری اهداف و منافع دهلی نو در بندر چابهار خلاصه میشود، آن هم در شرایطی که مناسبات دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی دو کشور فراتر از یک بندر است؟
یقینا روابط ایران و هندوستان، روابطی بسیار جدی و راهبردی است، اما هندوستان بنا به منافع خود در شرایط کنونی ناچار است که از تحریمهای ایالات متحده امریکا تبعیت کرده و تنها از معافیت تحریمی بندر چابهار استفاده کند. با این وجود و در پاسخ دقیقتر به سوال شما باید گفت که علاوه بر پیگیری اهداف و منافع دهلی نو در بندر چابهار دو نکته دیگر یا دو ماموریت دیگر در سفر وزیر امور خارجه هندوستان به ایران وجود دارد؛ اولین نکته به تحولات داخلی این کشور بازمیگردد. به هر حال پس از آغاز اعتراضات مردمی در هند به واسطه دادن تابعیت به اقلیتهای دینی غیر مسلمان در این کشور که تاکنون نزدیک به 30 کشته در پی داشته است، سبب شد تا هندوستان برای تغییر این شرایط وزیر امور خارجه خود را مامور کند تا به ایران سفری داشته باشد. چون این سفر میتواند در فروکش کردن خشم مسلمانان هندوستان و مدیریت اعتراضات اثرگذار باشد، چرا که با توجه به نگاه مسلمانان هندوستان به جمهوری اسلامی ایران این سفر برای مقامات دهلینو در فروکش کردن اعتراضات بسیار حایز اهمیت است. نکته دوم در بردارنده این واقعیت است که اگرچه هندوستان در تلاش است که از خطوط قرمز تحریمی ایالات متحده امریکا عبور نکند، اما سعی دارد مانند ژاپن، عمان و سوییس رایزنیهای میانجیگرایانه خود را در خصوص کاهش تنش میان ایران و ایالات متحده امریکا داشته باشد. لذا هندوستان با سفر وزیر امور خارجه خود به تهران و رایزنیهای دیپلماتیک در این راستا سعی کرده است که توان سیاسی خود را برای میانجیگری در کاهش تنش مینا ایران و امریکا محک بزند.
در راستای نکات شما آیا سفر اخیر سوبرامانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هند به واشنگتن که اتفاقا قبل از سفر وی به تهران بوده با ماموریت سنجش توان سیاسی و دیپلماتیک دهلی نو برای میانجیگری صورت گرفته است؟
این سفر، هم میتواند در این راستا قابل ارزیابی باشد و هم میتواند در قالب کسب تکلیف از واشنگتن برای سفر به ایران هم تحلیل شود. به هر حال یک سر این تنش ایالات متحده امریکاست. لذا هندوستان برای اینکه سطح آمادگی خود را برای میانجیگری و آشتی جویی محک بزند باید بتواند با هر دو سر تنش یعنی تهران و واشنگتن گفت وگو کند. اما در عین حال من معتقدم سفر اخیر وزیر امور خارجه هندوستان به امریکا، قبل از سفر وی به ایران، میتواند در راستای گرفتن چراغ سبز هندیها از کاخ سفید برای رایزنی در خصوص مسائل بندر چابهار باشد و تا هندیها بدانند در دیدار با مقامات ایرانی میتوانند در خصوص چه مسائلی به توافق برسند. یعنی هندوستان قبل از اینکه رایزنیهای خود را با ایران انجام دهد از پیش موضوعات مدنظر خود را با سران و مقامات واشنگتن چک کرده است.
در این میان نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که بسیاری از کارشناسان، از جمله خود شما معتقدید که ایالات متحده امریکا به دلیل رقابت اقتصادی با چین سعی کرده است این معافیت تحریمی را برای هندوستان در بندر چابهار قائل شود تا بتواند در برابر حضور چینیها در بندر گوادر پاکستان عرض اندام کند. اما این پارامتر تا چه اندازه میتواند تضمینکننده تداوم معافیتهای تحریمی امریکا در خصوص بندر چابهار باشد؟ آیا جمهوری اسلامی ایران تنها روی همین پارامتر میتواند انتظار داشته باشد که حضور هندیها در چابهار طولانی مدت باشد؟
همانگونه که در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان کردم اکنون دو نگاه در خصوص بندر گوادر پاکستان و بندر چابهار در ایران وجود دارد؛ یک نگاه قائل به این است که این دو بندر رقیب همدیگر هستند و نگاه دیگر معتقد است این دو بندر میتوانند مکمل همدیگر باشند و ظرفیتهای همدیگر را تقویت کنند. در این راستا چین با یک برنامه جاهطلبانه به نام “جاده ابریشم جدید “ سراغ بندر گوادر پاکستان رفته و در این راستا معتقد است که بندر چابهار نیز میتواند مکمل طرحهای پکن در خصوص جاده ابریشم جدید باشد. حتی اخباری هم دال بر این وجود دارد که چین به دنبال احداث پایگاههای نظامی در اطراف بندر گوادر پاکستان است. از این رو چینیها سعی میکنند به همان اندازه که نفوذ خود را در بندر گوادر پاکستان تقویت کردهاند، حضور جدی هم در بندر چابهار داشته باشند. در این راستا چین پیشنهاد کرده است که به هزینه خود یک خط آهن مشترک از بندر گوادر تا بندر چابهار در ایران کشیده شود که بتواند نفوذ زمینی خود را از جاده قره قروم به بندر گوادر و بعد از آن طریق بندر چابهار داشته باشد تا به بخشی از بازارهای خاورمیانه و بعد از آن اروپا دسترسی پیدا کند. از طرف دیگر نفوذ خود را از طریق افغانستان به آسیای میانه بکشاند. اما در آن سو ایالات متحده امریکا سعی میکند با تداوم فضای رقابتی و افزایش نفوذ به هندوستان و افغانستان در چابهار مانع از حضور چین و پاکستان در بندر چابهار شود تا در نهایت برنامه مهم چین (جاده ابریشم جدید) را به شکست بکشاند. اتفاقا با همین معافیتهای تحریمی امریکا است که اکنون هندوستان انگیزه جدی برای افزایش نفوذ در بندر چابهار پیدا کرده است تا بتواند نگاه رقابتی مد نظر ایالات متحده امریکا در بندر چابهار داشته باشد. از طرف دیگر دو کشور پاکستان و چین با هم مصرانه از افغانستان، ایران و روسیه خواستهاند تا به کریدور اقتصادی مد نظر پکن برای سود دو جانبه ملحق شوند. هند با کریدور اقتصادی چین و پاکستان مخالف است، زیرا این پروژه در قلمرو مورد اختلاف در گیلگیت- بلتستان و کشمیر پاکستان (PoK) در حال ساخت است.
در این میان آیا ایران میتواند میان دو نگاه حاضر در خصوص دو بندر گوادر و چابهار به نگاه سومی دست یابد یا اینکه تهران نیز ناگزیر به پذیرش یکی از این دو نگاه است؟ اساسا نگاه مطلوب از منظر ایران باید کدام نگاه باشد؛ نگاه رقابتی یا نگاه مکمل بودن گوادر و چابهار؟
مساله مهم اهمیت استراتژیک بندر گوادر پاکستان و بندر چابهار است. یعنی این دو بندر اکنون دو نقطه ثقل در رقابت جدی تجاری - اقتصادی و حتی امنیتی و نظامی ایالات متحده امریکا با چین به شمار میروند. چون گوادر در استراتژی بزرگ چین، پایگاه مهمی به شمار میرود که بخشی از استراتژی رشته مروارید آن برای اقیانوسهای هند و آرام است. در این راستا دیگر “مرواریدها “ این رشته در جنوب آسیا شامل بندر کیاکپیا در میانمار و بندر هامبانتوتا در سریلانکا میشوند. مالدیو نیز با چین برای اجاره درازمدت یک بندر مذاکره کرده است. استراتژی دریایی چین کاملاً از نظریه تسلط بر دریای «ماهان» پیروی میکند. فرضیه «ماهان» این بود که هر کسی که اقیانوس هند را کنترل کند، بر سراسر آسیا تسلط پیدا خواهد کرد. نیروی دریایی چین به سرعت در حال گسترش است و آشکارا بر آن است تا بر اقیانوسهای هند و آرام تسلط داشته باشد. اگر بندر گوادر در زمانی در آینده به پایگاه دریایی تبدیل شود، نیروی دریایی چین را قادر میسازد حضور دایمی خود را در دریای عرب و خلیج عمان تثبیت کند. اگر این طرح به نتیجه برسد زنگ خطر جدی برای امریکا را به صدا درآورده است. لذا کاخسفید از هر طریقی به دنبال به شکست کشاندن این طرح چینیها است. با این اوصاف در حقیقت، هند مجبور به مبارزه در یک جنگ دو جانبه است. اما ایران در این میان میتواند ابتکار عمل را در دست بگیرد. اما اینکه چگونه از این ابتکار عمل استفاده کند یا از چه طریق آن را عملیاتی کند، جای سوال دارد. برای تحقق این امر لازم است جمهوری اسلامی ایران کانونهای تصمیمگیری را متمرکز کند. یعنی با گردآوری بحثهای کارشناسی، آرا و نظرات مختلف، در نهایت یک نهاد یا یک ارگان خاص را مسوولیت تصمیمگیریها کند. لذا تهران اکنون بیش از هر زمان دیگری به نگاه واقع بینانه و دقت عمل بیشتری نیازمند است. با این وصف اگر جمهوری اسلامی ایران به سمت همگرایی بندر چابهار با بندر گوادر و همکاری بیشتر با چینیها گرایش پیدا کند دو امتیاز را به دست خواهد آورد؛ اول اینکه با کشیده شدن خط آهن مدنظر چینیها از بندر گوادر به بندر چابهار، مناسبات اقتصادی ایران نیز افزایش پیدا خواهد کرد و از آن در قالب امتیاز دوم سو میتوان نسبت به تکمیل خط لوله صلح گازی در پاکستان با سرمایهگذاری خود چینیها امیدوار بود. در این راستا یک شرکت چینی رسماً عنوان کرده که حاضر است مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار برای تکمیل این خط لوله صلح سرمایهگذاری کند و از دو طرف ایران و پاکستان هم فعلاً پولی دریافت نخواهد کرد و بعد از درآمد حاصل از تکمیل این خط لوله صلح هزینه خود را برداشت خواهد کرد. پس مطلوب آن است که ما هم به فکر همراهی و همگرایی بیشتر با بندر گوادر باشیم تا اینکه مطابق با نگاه امریکا و هندوستان رقابت بین بندر چابهار را با بندر گوادر افزایش دهیم.