ایران و دوراهی تاریخی
منصور بیطرف|
سردبیر|
افلاطون سنجش یک مرد را به میزان استفادهای که او از قدرت میکند میداند. نوع قدرت و ماهیت قدرت، از موضوعاتی است که این فیلسوف یونانی علاقه وافری به تجزیه و تحلیل آن داشت. او آنقدر به این مباحث علاقهمند بود که بحث «جمهوری» را که یک بحث سیاسی روز است با فلسفه قدرت پیوند میزند و در همین مباحث است که میگوید جباریت از دل دموکراسی برمیخیزد. سوژهای که «هانا آرنت» در قرن بیستم - یعنی حدود 2500 سال بعد از افلاطون – در بحث توتالیتاریسم بهطور مفصل به آن پرداخت.
اما به موضوع قدرت از زاویه دیگری هم میشود نگریست. زاویهای که در آن قدرت نه به مثابه «زور» بلکه به مثابه استفاده هوشمندانه از آن – موضوعی که «جوزف نای»، استاد علوم سیاسی دانشگاههای امریکا تلفیقی از «قدرت نرم» و «قدرت سخت» میداند – مطرح میشود. در واقع دیپلماسی مدرن که مهار اعمال زور است از قدرت هوشمندانه برمیخیزد. البته قدرت هوشمندانهای که در پارادایم منافع ملی کشور تعریف میشود.
در اصل نوع استفاده از قدرت که جزمینگرانه نباشد میتواند در حل معضلات سیاسی اقتصادی کشور راهگشا باشد. آن هم در شرایطی که تحریمی که ایالات متحده امریکا بر ایران اعمال کرده در تاریخ بیسابقه است، استفاده از قدرت هوشمند موقعی که آن کشور برای اولینبار در 15 سال گذشته در اعمال تحریمها تنها است و نه اتحادیه اروپا با آن همراهی کرده و نه شرکتهای اروپایی عامدا وارد چرخه تحریم شدهاند نهتنها ضروری است بلکه بهتر است تمامی ارکان کشور از آن بهره ببرند.
در واقع در موقعیتی که هستیم اوضاع اقتصاد ایران بر خلاف انتظار نه تنها سامان نمییابد. بلکه هر روز معضلی بر معضل این اقتصاد افزودده میشود. از یکسو با نرخ تورم کمرشکن مواجه هستیم و از سوی دیگر با کاهش رشد اقتصادی و نیز به تازگی هم آلودگی هوا به آن اضافه شده که سلامت مردم کشور را نشانه رفته است مواجه شدهایم که همگی آنها ناشی از عدم بهره بردن از قدرت در دپپلماسی میتواند باشد.
ایران اکنون بر سر یک دو راهی تاریخی خود ایستاده است. یا موضع سخت قدرت را قبول کند و با آن با زور مقابله کند یا آنکه با استفاده از قدرت نرم، زور را که در قالب تحریم تجلی پیدا کرده مهار سازد .انتخاب یکی از این دو راه میتواند سرنوشت کشور را برای همیشه رقم بزند.
در حال حاضر یکی از این دو راهیهای تاریخی ایران در قالب افایتیاف نمود یافته است. افایتیاف که نزدیک به دو سال است که به ایران مهلت پیوستن را داده اگر اینبار الحاق به آن مورد قبول مسوولان واقع نشود دیگر راهی برای آن باقی نمیماند که کشور را در فهرست سیاه خود وارد کند. این دیگر به معنای آن است که تنها راه نفس کشیدن سیستم بانکی کشور را خود با دست خود ببندیم. این را میدانیم که دو راهیهای تاریخی همواره برای الیت کشور محل تامل و دردسر بوده است. در زمانی که ایران میخواست قطعنامه 598 را قبول کند، تصمیمسازان برای قبول آن مردد بودند و آخر سر تصمیمی را گرفتند که هنوز محل مناقشه است. در واقع این نوع تصمیمها - قبول نکردن یا قبول کردن پاسخگویی به تاریخ را میطلبد که هر کسی از عهده آن بر نمیآید و فقط تاریخ است که میتواند قضاوت درستی یا نادرستی آن را در طول زمان نشان دهد.
اکنون این دو راهی تاریخی پیش روی مسوولان قرار گرفته است و فقط جسارت تمام و کمی قدرت میخواهد که تصمیم گرفته شود. آیا کسی هست که بار این تصمیم را بردوش بگیرد و به تاریخ پاسخ بدهد؟