مردم، قدرت و منافع (152)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل دهم
یک زندگی نجیبانه برای همه
بازنشستگی
کارگران بعد از کار سخت در کل زندگیشان، مستحق یک بازنشستگی نجیبانه هستند. آنها در سالهای آخر عمرشان نباید نگران این باشند که آیا قادر هستند اهدافشان را برآورده سازند یا خیر، یا آنکه به سازمانهای خیریه یا فرزندانشان وابسته شوند یا آنکه در مک دونالد با حداقل دستمزد کار پاره وقت بگیرند، اینها یک گام بزرگ رو به نزول از جایی است که فکرش را نمیکنند در این مرحله از زندگی اشان با آن روبهرو شوند. البته همانطور که در فصل قبل بحث کردیم، دولت باید از اینکه افراد مسنتری که میخواهند و قادر هستند کار کنند اطمینان بدهد که با استفاده از مهارت و آموزشی که آنها در طول زندگی شان به دست آوردهاند، یک شغل بامعنا میتوانند پیدا کنند . در جناح راست، تلاشهایی صورت میگیرد که تامین اجتماعی را که یک بخش کلیدی از تامین مالی بازنشستگی برای اکثر امریکاییها است را قطع کنند. آنها در توصیف تامین اجتماعی، از واژه تحقیرآمیز «مستلزم» استفاده میکنند تا سعی کنند که برنامه را به عنوان یک هدیه قالببندی کنند تا اینکه چیزی بوده است که به دست آوردهاند، یعنی آنکه افراد در کل زندگی کاری شان در تامین اجتماعی مشارکت داشتهاند درست انگار که آنها حق بازنشستگی را خریداری کرده باشند. در اینجا چند تفاوت حیاتی وجود دارد: بخش خصوصی با توجه به هزینههای بالای تراکنشش، کم کارآمد است؛ سعی میکند که ارقام بزرگ سود را پنهان نگه دارد؛ و پوشش جامع کمی از ریسک را فراهم میکند؛ اما میان مشارکت و منافع پیوند مستحکمی وجود دارد. رییسجمهور جورج دبلیو بوش سعی کرده بود تا تامین اجتماعی را خصوصی کند، بدینترتیب افراد را در معرض استثمار توسط بازارهای خصوصی قرار میداد تا بر تغییرات و حوادث بازار بورس تکیه کنند.احتمالا با نیروهای اقتصادی که فراتر از کنترل آنها بود، بازار بورس پس انداز بازنشستگی اشان را جاروب کند و سرمایه اشان خالی شود. به ویژه وقتی که اکنون به این ماجرا از عینک تاریخی رکود بزرگ نگاه کنیم که توسط بانکهای اصلی امریکا، همین نهادهای مالی که افراد در نظر داشتند تا امنیت بازنشستگی اشان را در این زمانه به آن متکی شوند، به وجود آمد، خیلی دردناک میشود. آنهایی که پساندازشان در آن زمان با بحرانهای مالی جاروب نشد با یک مشکل تازهای مواجه شده بودند، اینبار از طرف فدرال رزرو که شجاعانه سعی داشت تا اقتصاد را در مقابل سرزنشهایی که جمهوریخواهان در کنگره که محرکهای مالی که اقتصاد نیاز داشت را فراهم کند، رد میکردند، احیا کند. همانطور که فدرال نرخهای بهره را به سمت صفر پایین میآورد آنهایی که مغرورانه پولشان را به صورت اوراق قرضه دولتی درآورده بودند دیدند که درآمد بازنشستگیشان ناپدید میشود . خالی شدن سرمایهای که به بدی شیوع تورم یا یک ریزش بازار بود.