همکاری منطقهای، تنها راه صلح در خاورمیانه
ولی نصر| استاد مسائل خاورمیانه، دانشگاه جانز هاپکینز|
مترجم : طلا تسلیمی|
دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، سیاستگذاری خاورمیانه را به یک مساله مبهم تبدیل کرده است. او در زمان ورود به کاخ سفید به وضوح گفت که هدف کاهش حضور در منطقه را دنبال میکند، اما هیچیک از سیاستگذاریهای او تاکنون ثبات به ارمغان نیاوردهاند و این مساله، خروج از خاورمیانه را برای امریکا دشوار میکند. دولت ترامپ به جای تمرکز روی خاورمیانه، روی جایگزین کردن توافق هستهای سال 2015 ایران با یک توافق جایگزین که فعالیتهای منطقهای این کشور را نیز در بر بگیرد، متمرکز شده و این رویکرد صرفا به ایجاد بیثباتی بیشتر در منطقه انجامیده و منافع ایالات متحده را به خطر انداخته است.
دیپلماسی ایرانی به نقل از مقاله مشاور رییسجمهوری پیشین امریکا در فارن افیرز افزود: ترامپ برای وادار کردن ایران به تسلیم شدن در برابر خواستههای امریکا به کمپین «اعمال فشار حداکثری» متوسل شده، اما ایران به جای تسلیم از تعهدات برجامی خود عقبنشینی، یک هواپیمای بدون سرنشین امریکایی را سرنگون و به منافع ایالات متحده در عراق حمله کرده است. ایالات متحده هم در یک حمله هوایی، سردار سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، را ترور کرد و بحرانی را رقم زد که نشان میداد تصورات ترامپ مبنی بر موثر، آسان و بیهزینه بودن کمپین اعمال فشار حداکثری یک اشتباه محاسباتی بوده است. ایران توانایی بازدارندگی و حمله را دارد و سیاستهای ترامپ با مخاطره جنگی همراه است که به نفع ایالات متحده تمام نمیشود.
مهار ایران زمانی در مرکز رویکرد امریکا برای امنیت در خاورمیانه بود؛ اما این هدف امروز نه معقول است و نه دوام میآورد. این رویکرد با دیگر اولویتهای ایالات متحده همچون رقابت با چین و روسیه مغایرت دارد و نمیتواند به ثبات پایدار در منطقه بینجامد. به علاوه، تلاش برای مهار ایران نمیتواند در داخل ایالات متحده برای ترامپ مقبولیت ایجاد کند؛ نارضایتی عمومی از تعهدات بیپایان در خاورمیانه بود که ترامپ را به وعده پایان مداخلات نظامی ترغیب کند. ایالات متحده باید درباره رویکرد خود در خاورمیانه تجدید نظر کند. واشنگتن به جای تلاش برای مهار تهران باید روی ایجاد نظم منطقهای سرمایهگذاری کند که میتواند با کاهش تنشها و ایجاد ثبات همراه باشد.
یک منطقه مشترک
حتی اگر دولت ترامپ موفق به دستیابی به یک توافق هستهای جدید با ایران شود، احتمال تاثیرگذاری آن بر منطقه بسیار اندک خواهد بود. ترامپ نهایتا در خواهد یافت که توافق هستهای هم نوعی توافق کنترل تسلیحاتی است و اگرچه یک نگرانی بزرگ بینالمللی را برطرف میکند، اما نمیتواند مسائل امنیتی گستردهتر خاورمیانه را برطرف کند.
در خاورمیانه امروزی کشورها و متحدان آنها در رقابتهای «مجموع، صفر» گرفتار شدهاند. هرچه تلاشها برای برتری بیشتر شود، خطر رقابت تسلیحاتی از جنگ افزارهای متعارف، موشکها و گروههای شبه نظامی گرفته تا ارتشهای سایبری و سلاحهای پیشرفته تکنولوژیکی بیشتر میشود. یک توافق هستهای جدید با ایران نمیتواند به تنهایی به این رقابت پایان دهد، اما حذف تهدید فوریتی از صحنه و باز کردن درهای دیپلماسی با ایران میتواند امکان کاهش حضور در منطقه را برای ایالات متحده فراهم آورد. این چشمانداز میتواند نظم منطقهای پایدار را که یک ضرورت به شمار میرود، ممکن کند.
سیاست ایالات متحده از مدتها پیش بر این تصور مبتنی بود که برای رسیدگی به سقوط خطرناک منطقه به ورطه ناامنی باید با رفتارهای منطقهای ایران مقابله کند. ایران یک قدرت اصلاحطلب است. در حال حاضر خود را در نظم منطقه طرد شده میداند و همه انرژی خود را برای به چالش کشیدن این وضعیت صرف میکند. اگر جای خود را در این نظم بیابد، تغییر رویکرد خواهد داد و این امر تنها زمانی ممکن میشود که دیگر بازیگران فعال در منطقه بپذیرند ایران هم مانند اسراییل، عربستان سعودی و ترکیه منافع مشروعی در تحولات جهان عرب دارد. باراک اوباما، رییسجمهوری پیشین امریکا، زمانی به منتقدان عرب توافق هستهای ایران گفت که تهران و ریاض باید راهی موثر برای به اشتراک گذاشتن منطقه بیابند و به نوعی صلح سرد برسند. آن زمان رهبران عرب توصیه اوباما را نادیده گرفتند، اما اکنون باید به آن بیندیشند.
با این حال، ایجاد نظم جدید منطقهای دشوار خواهد بود. بیاعتمادی شدید بین ایران و همسایگان عرب آن فاصله انداخته است. اما خاورمیانه اکنون با فشارهایی
روبه روست که میتواند بازیگران آن به سمت جدی گرفتن این چشمانداز سوق دهد: درباره تعهدات طولانی مدت ایالات متحده در منطقه شک و تردید وجود دارد، تنشها بین ایران و ایالات متحده به بن بست رسیده و تهدیدها در حال افزایش است.
عربستان سعودی، رقیب اصلی ایران مخالف ورود آن به نظم منطقهای است. ریاض از دیرباز بر این مساله تاکید داشته است که ایران نمیتواند هیچ منافع مشروعی و در نتیجه کاری در خاورمیانه عربی داشته باشد. عربستان به ترکیه هم دید مشابهی دارد. ایران همواره این طردشدگی را رد کرده و اخیرا به نظر میرسد اختلاف نظری در بلوک عربی پیش آمده مبنی بر اینکه جهانبینی سعودی مبتنی بر
پیش فرضهای نادرست پادشاهی است.
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که عربستان آن را به یک گروه منطقهای علیه ایران تبدیل کرده، اکنون بر سر دیدگاه خود به امنیت منطقه بهشدت دچار اختلاف شدهاند. چندین کشور خاورمیانه به رهبری عربستان از سال 2017 قطر را محاصره کردهاند که یکی از دلایل اصلی آن روابط نزدیکش با ایران بود. در نتیجه، قطر ایران را یک وزنه ضروری در مقابله با عربستان و ترکیه را وزنهای برای مقابله با هر دوی آن میداند. کویت و عمان نیز همانند قطر درباره نقش گسترده عربستان در منطقه نگران هستند و از تعامل با ایران به عنوان پرچمدار علیه هژمونی سعودی حمایت میکنند. از این رو، ایالات متحده در متحد کردن شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران به مشکل بر خواهد خورد چه رسد به اینکه بخواهد این سازمان را تحت عنوان جدید «ناتوی عربی» با عضویت مصر و اردن گسترش دهد. ایالات متحده به جای تقویت یک بلوک عرب باید تعریفی از خاورمیانه را بپذیرد که ایران و ترکیه نیز در آن گنجانده شده باشند.
میانجیهای آماده خدمت
برای ایران اختلافها در جهان عرب یک فرصت به شمار میرود. ایران که بهطور همزمان هم محدودیت تعهدات ایالات متحده در خاورمیانه را آشکار ساخته و هم توانایی خود را برای انجام فعالیت در منطقه به نمایش گذاشته، اخیرا یک ابتکارعمل دیپلماتیک برای کاهش تنشها از طریق تدابیر امنیتی جمعی ارایه کرده است. ایران پیشنهاد داده که سازمان ملل متحد با استفاده از قطعنامه شورای امنیت که در آن پایان جنگ ایران و عراق به عنوان یک چارچوب مشخص شده، رهبری را بر عهده بگیرد و با همکاری دولتهای منطقه برای دستیابی به یک برنامه قابل قبول برای همه تلاش کند.
حسن روحانی، رییسجمهوری ایران، این رویکرد جدید در قبال منطقه را از چند ماه پیش آغاز کرده است. او در ماه سپتامبر طرحی موسوم به «صلح هرمز» را به عنوان اولین قدم در جهت امنیت جمعی در خلیج فارس ارایه و به رهبران کشورهای خلیج فارس نامههای رسمی ارسال کرد و از آنها برای حمایت از این ابتکارعمل دعوت به عمل آورد. او همچنین به پادشاهیهای عربی حاشیه خلیج فارس پیمانهای عدم تجاوز پیشنهاد و به حوثیهای یمن برای آغاز مذاکرات صلح با عربستان سعودی چراغ سبز نشان داد.
ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه، هم ظاهرا بهطور مشابه فرصت را برای شکل دادن به معماری امنیتی خاورمیانه مناسب یافته است. پوتین که به دنبال گسترش رد پای روسیه در خاورمیانه و پر کردن خلأ دیپلماتیک ناشی از کاهش حضور ایالات متحده است، پیشنهاد داده در مذاکرات منطقهای با هدف دستیابی به توافق امنیتی میانجیگری کند. ایران از مدتی پیش در مناسبات مشابه به رهبری روسیه در منطقه قفقاز و آسیای میانه شرکت داشته است. روسیه به عنوان تنها قدرت خارجی که با همه کشورهای حوزه خلیج فارس روابط دوستانه دارد، میتواند نقش یک میانجی دیپلماتیک میان ایران و همسایگان عرب آن را ایفا و از این طریق نقش روسیه را در منطقه تثبیت کند که این دقیقا هدفی است که پوتین از مدتها پیش دنبال میکرده.
بازیگران منطقهای خودشان پیشتر به صورت آزمایشی در جهت اعتمادسازی و حل و فصل اختلافات قدم برداشتهاند. مقامات ارشد امنیتی امارات و ایران از تابستان گذشته با هدف کاهش تنشها در منطقه مشغول مذاکره بودهاند. کویت بین قطر و عربستان سعودی میانجیگری میکند و عمان مذاکرات بین عربستان و حوثیها را تسهیل کرده است. اگرچه همه این اقدامات نسبتا ساده و اندک به نظر میرسند، اما در قیاس با یک سال پیش که هیچ تلاش دیپلماتیک منطقهای برای حل و فصل درگیریها صورت نمیگرفت، از یک پیشرفت قابل توجه حکایت دارند. تا دستیابی به نوعی مناسبات امنیتی منطقهای در خاورمیانه هنوز راهی طولانی در پیش است. اما در کوتاهمدت، حتی پیش از شروع مذاکراتی جدی در این زمینه، منطقه میتواند از گفتوگوها و اعتمادسازیها، چه رسمی و چه غیررسمی، دوجانبه یا چندجانبه، سود زیادی ببرد. بعید است که کشورهای خاورمیانه درباره یک تهدید مشترک به عنوان مبنایی برای امنیت جمعی با یکدیگر توافق نظر داشته باشند، اما میتوانند بر سر برخی از اصول توافق کنند. همانطور که امیر کویت پیشنهاد کرده، اصلی که کشورها میتوانند با آن شروع کنند، عدم تجاوز و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر است. هر دولتی در منطقه تجاوز و مداخله سیاسی خارجی را تهدید امنیت ملی میداند و حتی ایران هم بازیگران خارجی را عامل اعتراضهای اخیر در کشور دانسته است.
دولتهای منطقه میتوانند از توافق بر اصول مشترک شروع کنند و به سمت موضوعات مورد علاقه مشترک مانند مدیریت بحرانهای محیط زیست، همکاریهای اقتصادی، روابط میان مردم کشورها و امنیت دریایی و انرژی برسند. کشورهای منطقه میتوانند از معاهدات دو و چند جانبه به عنوان ابزاری برای حل و فصل اختلافات استفاده کرده، حد و مرز امنیت جمعی را مشخص و موسساتی برای اجرای این ساز و کارهای جدید ایجاد کنند.
یک مثال اروپایی
ایالات متحده ممکن است به دلایلی به چشمانداز امنیت جمعی در خاورمیانه مشکوک باشد، اما نباید سد راه این جاه طلبی شود؛ در مقابل، با توجه به افزایش تنشها در منطقه و کاهش تعهدات ایالات متحده، واشنگتن باید دولتها در حاشیه خلیج فارس را ترغیب کند که مانند همتایان خود در جهان عمل و برای بهبود امنیت منطقه تلاش کند. ایالات متحده همچنین نباید انتظار نتیجه خاصی داشته باشد و صرفا باید به مزایای این روند توجه کند. بیشک، ایالات متحده از پیمانهای عدم تجاوز و وعدههای عدم دخالت کشورها در امور یکدیگر استقبال میکند؛ اگر ایران به چنین پیمانی متعهد شود، بار مسوولیت امنیتی ایالات متحده در منطقه از بین نمیرود اما کم میشود.
اینکه ایران و همسایگانش به چنین توافقاتی برسند، چندان دور از ذهن نیست. ایران و عربستان در سال 1995 به یک توافق امنیتی دو جانبه دست یافتند که همکاریهای اقتصادی و امنیت منطقهای و دیگر موضوعات را شامل میشد. این توافقنامه به مدت ده سال امنیت خلیج فارس را بهبود بخشید. ایران در سال 2015 توافق هستهای را با شش قدرت جهانی امضا کرد. بسیاری در نهاد سیاست خارجی ایالات متحده گفتند که ایران به تعهدات خود پایبند نخواهد بود. اما ایران تا سال 2019، دو سال پس از آنکه ایالات متحده از توافق خارج شده بود، به تعهدات برجامی عمل میکرد.
اگر کشورهای حاشیه خلیج فارس بتوانند در مسیر امنیت جمعی پیشرفت کنند، ایالات متحده میتواند با حمایت از متحدانش و حفظ توازن قدرت در منطقه، به ایجاد اعتماد در میان شرکای خود و پیشروی آنها در جهت مناسبات امنیتی جدید کمک کند. یک نمونه موفق چنین روندی سازمان امنیت و همکاری در اروپاست. این سازمان با ارتباطهای سطح پایین و اقدامات برای اعتمادسازی در میان ملل اروپایی که شکاف ایدئولوژیکی قابل توجهی داشتند، شکل گرفت. این تلاشهای اندک در مذاکرات دو و چندجانبه با گذشت زمان به توافقهای گستردهتر انجامید و سرانجام، یک نهاد امنیتی کاملا اروپایی شد. خاورمیانه هم از تلاش در روندی مشابه سود میبرد.
باراک اوباما دریافت که اگر ایالات متحده خواستار مسوولیتپذیری کمتر در خاورمیانه باشد، باید بازیگران منطقه را به همکاری و سرمایهگذاری در امنیت مشترک ترغیب کند. خرد آن بینش اکنون غیرقابل انکار است. درک نیاز به چنین تلاش و پشتیبانی به نفع سیاستگذاران خواهد بود چراکه گزینه جایگزین، هرج و مرج بیشتر و جنگ بیپایان است.
منبع: فارن افرز