مردم، قدرت و منافع (171)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل یازدهم
بازپسگیری امریکا
نشانههای ابرهای تاریک در افق
لحظات تاریکی امروز با 30 سال پیش، زمانی که با فروافتادن پرده آهنین به نظر میآمد دموکراسی و بازارها پیروز شدهاند، فرق میکند . آن موقع این اعتقاد وجود داشت که بازارهای جهانی آزاد، مشعلی خواهد بود که در نهایت آرمانهای دمکراتیک را به تمامی گوشه کنارهای کره زمین خواهد برد. ترامپ و پوتین، برای هر کسی که شاید فاشیسم دهه 1930 را فراموش کرده باشد یا تصورات خیلی خوشبینانهای دارد که مردم و جهان فطرتا خوب هستد، به ما یادآوری میکنند که در واقع کنشگران واقعا بدی در خارج از این تصورات وجود دارند؛ میان خیر و شر، جنگی وجود دارد و در این نبرد متاسفانه گاهی اوقات به ویژه در کوتاهمدت شر برنده میشود. این تجربیات به ما این هشدار را میدهند که معدود رهبران بد چه تخریباتی را میتوانند بر جامعه وارد آورند. اما تاکنون حداقل این بوده که در نهایت شایستگی اکثریت بزرگ نوع بشر بوده که پیروز شده است. وظیفه امروزی ما این است که مطمئن باشیم که این اتفاقات یک بار دیگر هم رخ میدهد. امریکا همیشه به قدرت نرم خود بر نفوذ بر نیک و خیری که در سراسر جهان اعمال میکرده مغرور بوده است. البته ما هرگز به آن اندازه که ادعا میکردیم خوب نبودهایم – اپیزودهای بسیار سیاهی در دوران جنگ سرد وجود دارد – اما در کل ایالات متحده دموکراسی، حقوق بشر و توسعه اقتصادی را ارتقا داده است . اما اکنون ما روی دیگر این سکه را میبینیم: ترامپ نقشی را ایفا میکند که دیگران در سراسر جهان از این نقش پیروی میکنند، نقشی از نژاد پرستی، تنفر از زن و تضعیف کردن حکومت قانون. ما نهادهایی داریم که تاکنون از ما حمایت کردهاند. شاید در برخی از دیگر کشورهایی که دموکراسی غیرلیبرالی در آنها بروز یافته مانند مجارستان و فیلیپین، این موارد اهمیت چندانی نداشته باشد. جهان و کشور با این رهبران بیپروایی که در راس آن قرار گرفتهاند و آرمان حقیقت را به چالش میکشند در خطر از هم پاشیدگی مرگبار قرار گرفتهاند – که در نهایت یکی از آنها مکان امنی حتی برای صدای صلحی که در این کتاب خواستار عمل آن شده، نخواهد بود. فقط فکر کردن به یکی از موارد انقباض اقتصادی، جنگ یا بحران امنیتی که میتواند ما را به لبه پرتگاه هل بدهد، بر اندام ما لرزه میاندازد.