جهان پساکرونا
ادامه از صفحه اول
بودجه دولت پیش از همهگیری کرونا با 40درصد کسری بسته شد. درآمد نفت برمبنای فروش روزانه یک میلیون بشکه و بهای 50 دلار محاسبه شد. از هماکنون آشکار است که هیچکدام تحقق نخواهند یافت. درآمدهای ناشی از مالیات و سود و عوارض گمرکی با توجه به وضعیت بنگاهها و موانع موجود بر سر راه تجارت و مبادلههای مالی، بهناچار دچار کسری و کاهش جدّی خواهدشد. درآمدهای اختصاصی دستگاههای خدمترسان چون آب، برق، گاز، شهرداریها بهدلیل تعلّلِ افراد یا ناتوانی بعضی در پرداخت در قبوض نیز آسیب جدی خواهند دید. بنابراین، میتوان پیشبینی کرد، مآلا، تاریخیترین فشارها بر بانک مرکزی و سیستم پولی برای جبران همه اینها وارد خواهد آمد. با اینهمه، امروز چارهای جز تصمیمگیری نیست. ولی، هر تصمیمی که امروز گرفتهشود، آینده اقتصاد ایران را رقم خواهد زد. تصمیمهای امروز، آثارشان در سالیان پیشرو مشاهده خواهند شد. بنابراین، از هماکنون باید تصویری از جهان پساکرونا داشته باشیم، تا تصمیمهایمان متناسب با آن باشد. این تصویرسازی مهمترین و راهبردیترین کاری است که نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری باید از هماکنون داشتهباشد. فردا بسیار دیر است. و در این رهگذر باید بدانیم که بازگشت به جهان گذشته ناممکن است. آنانکه مبنای تصمیمهایشان بازگشت به شرایط پیشاکروناست، از هماکنون بازی را باختهاند و کشور را به یک ورطه پُرخطر واردخواهند کرد. چرا که مختصات معادلات اقتصاد پساکرونا در سطح جهان و ایران کاملا با شرایط پیشاکرونا متفاوت است. در این بستر، پرسش این است که جهان پساکرونا چه ویژگیهایی دارد؟
بشر تاکنون بارها با نمونههای مختلفی از بیماریهای واگیردار یا قحطی روبرو شده و برای بقا جنگیده است. شاید طاعون و وبا مواردی باشد که بهگوشهای ما آشناترند. از دوران باستان تا کشف علتِ این بیماری در سال ۱۸۹۴م، چندین بار بیماری طاعون، سراسر اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفته است. در سال ۱۳۴۷م «مرگ سیاه» اروپا را درنوردید و خیابانهای شهرها از اجساد مردگان انباشتهشد. درحالی که کلیسای کاتولیک بر تمام عرصههای زندگی اروپاییان تسلط داشت، مردم برای امان ماندن از بیماری به کلیساها پناه میبردند و از کشیشان طلب کمک میکردند. ولی، به زودی معلوم شد که کاری از دست کلیسا ساخته نیست. همین موجب شد که نهاد کلیسا دچار شکست شود و شرایط برای تغییرات بنیادین که نهایتا به بیرون راندن کلیسا از قدرت شد آماده شد. در سالهای ۶۲8-۶۲7 م، مصادف با سال ششم هجری شمسی «طاعون شیرویه» سراسر استانهای باختری ایران در اواخر دوره ساسانیان، به ویژه میانرودان را در هم نوردید و باعث کشتهشدن نیمی از جمعیت آن استانها و از جمله شخص شاهنشاه یعنی قباد دوم شد. در ایرانِ دوران صفویه نیز، بیماری طاعون چندین بار شیوع پیدا کرد و باعث کشتن تعدادِ زیادی از مردمِ شهرهای مختلف شد. در دروه قاجار نیز از 1236 ه.ق. به مدّت یک سده ایران چندین بار در معرض طاعون و وبا قرار گرفت و هر بار در پسِ آن با قحطی، فقر و شورشهای اجتماعی و مهاجرتهای گسترده روبرو شد. از بحران ملوکالوطوایفی در پایان دوره قاجار که منجر به انقلاب مشروطه شد بسیار شنیدهایم. لیکن، کمتر بین این پدیده و ناتوانی جامعه و نظام حکمرانی وقت از منظر ظرفیتهای دانشی و توانایی ایجاد نظم و پشتیبانی از ملت برای رویارویی با این پدیدهها ارتباط برقرار کردهایم.
این را از این جهت گفتم، که هرچند بهظاهر، در ابتدا بیماریهای واگیردار بسته به قدرت انتشارشان بهصورت، تصاعد هندسی بالا میروند و نسل بشر را تهدید میکنند. ولی، پس از مدّتی با مقاومت محیطی مواجه، روند گسترششان متوقّف و بعد به تدریج تحت کنترل در میآیند. ولی، این همه بهسادگی انجام نمیشود. جانهای عزیزی فدا میگردند. فقر دامن میگستراند. جامعههایی مضمحل میشوند. تمدنهایی فرو میپاشند. و حکومتها و سازمانهای اجتماعی زیادی نیز نابود میگردند. اتّفاقهایی اینچنین در سطح جهان بسیار خونریز و پُردرد هستند. در این میان، تنها آنانی باقی میمانند که ظرفیتشان بیش از ظرفیت تخریبی این پدیدههاست. تنها نهادهایی که قدرت تشخیص پدیدهها و توانایی درک واقعیت را دارند و سازوکار بسیج درونی خود و توانِ تابآوری؛ اعم از تابآوری بیولوژیک، فرهنگی، اجتماعی، اقتصای و کارآمدی نظام حکمرانی و اقدام بهموقع را دارا هستند میتوانند این مرحله را از سر عبور دهند و ایمنی بیشتری در خود خلق کنند. مابقی ساختارها و نهادها در معرض نابودی قرار میگیرند. یا بهگفته قران کریم «آنچه به مردم سود مىرساند در زمین باقى مىماند» (13: 17) . کشورمان مدتهاست که با پدیدههای متعددی از عاملهای ناکارآمدی و ناکارایی در نظام اجتماعی و حکمرانی دست و پنجه نرم میکند. باید دید، آیا رویارویی با این پدیده مهلک جدید، مایه یک عزم ملّی برای گذاشتن یک نقطه پایان به روند موجود و یک چرخش بنیادین در نظام حکمروایی میشود؟ آشکار است که با تداوم پدیدههایی چون فروپاشی اخلاق عمومی، فرسایش سرمایههای اجتماعی، گسترش شکاف اجتماعی، پدیده بیدولتی یا چنددولتی نمیتوان بر این جنگِ با طبیعت فائق آمد. ولی پرسش این است که آیا هنوز عدهای فکر میکنند با کاهش آزادیها و با ایجاد محدودیتهای مبادله در سطح جهانی و با هزینهکرد ازجیب ملّت و از محل درآمدهای نفت میتوانند برای جبران تمام فرآیندهای ناکارآمد در برابر این پدیده کشنده مقاومت کنند؟ یا آنکه باید به فکر اصلاح ساختاری، نهادی و فرآیندی باشند؟
ویروس کرونا در یک نقطه از جهان جهش کرد و به سرعت تمام جهان را فرا گرفت. این پدیده یکبار دیگر پیوستگی جهان و جهانیبودن امور را نشان داد. ما که از حیثِ اخلاقی همواره شعار «بنیآدم اعضای یک پیکرند» را سر میدادیم ولی، در عمل تن میزدیم، اینبار نیز از درک پذیرش آن در جهان واقع عاجز ماندیم و همچنان بر طبل تجزیه جهانی کوبیدیم. واقعیت آن است که شرط لازم و کافی برای پیروزی در این نبرد پذیرش پدیده «جهانیشدن» است. دیدن واقعیتهای جهانی، چشم نبستن بر حقایق، شناخت نقاط ضعف خود و پوشش دادن به آنها، پاس داشتن آزادی بهویژه دسترسی آزاد به اطلاعات، و حاکمیتِ قانون و تعهد به قراردادهای اجتماعی و اقتصادی و محترم داشتن رقابت در تمام حوزهها، برای بالندگی و رشد استعدادهاست. طرفه آنکه سیاست اتخاذی از سوی دولت در حدِّ تقاضای رفع تحریمهای ظالمانه امریکاست. فرض کنیم که این درخواست با پاسخ مثبت روبرو شد. آنگاه، چه میخواهیم بکنیم. کشوری که قواعد تجارت و مبادلههای مالی بینالمللی؛ از جمله کنوانسیونهای FATF را نپذیرفته است، چگونه میخواهد از این رفع محدودیت بهرهببرد؟ آیا اینک آنان که تجارت وتبادل مالی بینالمللی ایران را که خود با هزاران مشکل روبرو بود با متوقّف کردن پیوستن به FATF به محاق بردند و از روز آغاز با برجام به منظور بالا کشیدنِ خود جنگیدند؟ و آنان که در هیات نظارت بر اجرای سیاستهای ابلاغی نشستند و یک رکن جدید که در قانون اساسی نبود خلق کردند و در برابر اعمال قانون توسط دو قوه مجریه و مقتنه ایستادند؟ و شورای نگهبانی که فراتر از قانون اساسی عمل کرد و با رد صلاحیتهای گسترده و کنترل فرآیندهای انتخابات بخش عظیمی از ملّت را از شرکت در انتخابات دلسرد و محروم کرد و سردترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی را موجب شد و آنانی که رسانه را ابزار اهداف گروهی خود کرده و نه از راه رقابت بلکه از راه کوبیدن یک تفکر میخواهند خود را بر دیگران تحمیل کنند یارای حل مساله ویروس کرونا را دارند؟ آیا در این فضا میتوان اقدام فردی و جمعی هماهنگ را سازمان داد؟ آیا آنان هنوز سرمست از پیروزی ناشی از عدم حضور مردم در انتخابات، در پی پشتِپا گذاشتن برای رقیب هستند یا پذیرفتهاند که برای بقای خود هم که شده باید با اصل همبستگی اجتماعی احترام بگذارند؟
آنچه که از فرسایش دایمی اقتصاد ایران در جهان پساکرونا جلوگیری خواهد کرد. تندادن به اصل افزایش بهرهوری مجموعه عوامل تولید و پذیرفتن هزینهنکردن منابع ملّی برای تداوم بقا در حکومت است. بهرهوری مجموعه عوامل تولید به مفهوم پذیرش تغییر تمام قواعد بازی، افزایش قدرت رقابتپذیری اقتصاد ملّی در سطح جهانی و حضور فعال در تمام صحنه تعامل جهانی اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری، تجاری، اقتصادی و مالی است. افزایش رقابتپذیری ملّی نیازمند تغییر تمام قواعد حقوقی و تجاری و همچنین نظام بنگاهداری ایران به نفع بنگاهداری خصوصی و پذیرش اصل رقابت منصفانه است. باید پذیرفت که دوران اقدامهای یکجانبه از سوی هر کشوری محکوم به شکست است. حتی، اگر آن بزرگترین قدرت مسلط جهان چون امریکا باشد. آن نیز مشروعیت بینالمللی خود را از دست خواهد داد.
اقتصاد داناییمحور، و چیرگی علم و فناوری بر سرمایههای مادی یا جزماندیشی ذهنی و ایدئولوژیک پیش از این هم مطرح شدهبود. ولی، هیچگاه تا این حد فرصت آزمون کارایی جهانی برای آن فراهم نیامده بود. کرونا ثابت کرد که حتی بزرگترین قدرت مادی اگر نخواهد اصل چیرگی علم را بپذیرد، تبدیل به ضربهپذیرترین ساختار جهان خواهد شد. مردم جهان هر چند در خانه ماندند، لیکن، شبکههای جدیدی از ارتباطات اجتماعی را برای امکان تداوم حیات سیاسی، اجتماعی و حفظ همبستگی ملّی و جهانی را فراهم آوردند. این نیز به کمک فناوری حاصل شد. برجستهترین ویژگی علم جهانی بودن آن است. آنان که در پی علمِ بومی هستند، بیگمان عرض خود خواهند برد و زحمت دیگران. بنابراین، جهان پساکرونا، امکان انحصارطلبی در وضع سیاستهای ملّی را از ملتها خواهد ستاند. ولی، امکان رقابت در صحنه ملّی را برای ملتها فراهم خواهد آورد. آنانکه استراتژی دفاعی اتخاذ میکنند، از هماکنون شکست خوردهاند و آنانکه راهبرد پیشباز از تحولات را از مجرای تعامل حداکثری بر مبنای فناوری پیشرفته و نه علم آزمایشگاهی و مقالهمحور هدف قرار میدهند، به شرط داشتن سایر صلاحیتها امکان توفیق بیشتری خواهند داشت. به نظر میرسد که جهان به سمتوسوی نظم جدید حرکت میکند. با توجه به ضعف کارایی زنجیره تامین در رویارویی باپدیده کرونا، شاهد یک تقسیم کار جهانی جدید و یک جهانیشدن جدید باشیم. مبنای جهانیشدن اینبار نه دستیابی به و استثمار از نیروی کار ارزان است و نه امتیازگیری از دولتهای ضعیف برای زیرپاگذاشتن اصولزیست محیطی یا دریافت معافیتهای تبعیضآمیز مالیاتی، حقوقی و مقرراتی به نفع بنگاههای بزرگ مقیاس باشد. بلکه، مبنای آن بهینهسازی و بیشینهسازی کارایی زنجیره تامین است. احتمالا با شکلگیری خوشههای صنعتی جدید تولید و تجارت، تقسیمِ کار جدید جهانی و نظام تقسیمات جغرافیایی جدید و بالتبع شکلگیری جغرافیای سیاسی و اقتصادی جدید در جهان روبرو باشیم. این به مفهوم شکلگیری نظم جدید جهانی بر مبنای توان حفظ زنجیره تامین در بحرانیترین شرایط خواهد بود. لازمه این کار پرهیز از انحصارطلبی، مشارکت در تهیه یک نقشه راه جهانی، پذیرش مسوولیت بینالمللی، همکاری در مقیاس جهانی با حفظ استقلال ملّی است. کرونا نشان داد که فردگرایی خودخواهانه امکان تابآوری در برابر او را ندارد. همچنانکه جمعگرایی مستبدانه توان اعمال اراده آهنین خود را ندارد. آنچه که باید مبنا و اصل قرار گیرد حفظ «همبستگی اجتماعی» است. آیا همبستگی اجتماعی جز از طریق پذیرش هویت و شخصیت همه شهروندان بدون تبعیض و بدون خودی و دیگری، مراقبت ازضعیفان و ناتوانان، حمایت از گروههای کمدرآمد و تهیدستان، تندادن به اصلِ دسترسی آزادِ همگان به اطلاعات و اجازه شکلگیری نهادهای مدنی و وضع و عمل به سیاستهای ناظر بر پشتیبانی از جامعه مدنی و پذیرش حاکمیت اراده ملّی، قبول دولت-ملّت مدرن و پاسخگو و به موازات، لغو سیستم چند دولتی از طریق دیگری قابل تحصیل است؟ آنچه بیان شد تنها ارایه یک چارچوب بسیار مقدماتی به عنوان بستری برای گفتوشنید ملّی است. وگرنه، هیچ تاکید و اصراری بر درستی همه اجزای آن نیست. امیدوارم که جامعه روشنفکری و اندیشهورز، نهادهای مدنی و نهادهای سیاستگذاری در بحث ورود کنند و با نقد بنیادین خود، تصویر کاراتری را از جهان پساکرونا روبروی ملّت ایران قرار دهند. از عمق جان بپذیریم که اینبار، امکان سازشهای سیاسی، توافق ریشسفیدان، رای نه به دیگری، و توصیههای خالی از حقیقت گروههای سیاسی چاره کار نیست. ملتها و دولتها با یک محک واقعی روبرو هستند. در ایران ما، یا نقطه پایانی بر این روند گذاشته میشود، و عزمی برای اصلاح جزم میگردد یا آنکه ایران با فرسایش شدیدی روبرو خواهد شد. البته، من همواره به ظرفیت درونی این تمدن ایمان داشته و دارم و مطمئن هستم که راهی برای اصلاح بنیادین کارها یافت خواهد شد. ما روشنایی را در بازگشت به ایده ایران میبینیم. آن را پیش روی خود قرار خواهیم داد و با آن امید به همبستگی ملّی خواهیم داشت. بیگمان، ایران از این آزمون سرفراز بیرون خواهد آمد.