جهان پساکرونا

۱۳۹۹/۰۱/۲۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۵۹۶۵
جهان پساکرونا

عباس آخوندی

چارچوب تحلیلی مقدماتی برای طرح بحث

بر این گمانم که روزگار هرگز بر پاشنه پیشین نخواهد چرخید و هیچگاه به شرایط پیشاکرونا باز نخواهیم گشت. مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین سیاسی و قدرت در محدوه ملی و جهانی تغییر بنیادین خواهند کرد. نهادهایی ماندگار یا تکامل خواهند یافت که ظرفیت حل مساله‌های پیش‌آمده بر اثر کرونا را دارا هستند. طبیعت در برابر نهادها و ساختارهای ناکارآمد بی‌رحم و بی‌شفقت است.

آنها را از میان برخواهد داشت. یک‌بار دیگر جهانی‌شدن و نظم جهانی در دستور کار نهادهای مدنی قرار خواهد گرفت البته این‌بار، در بستری متفاوت از نظم پیشین. و یک‌بار دیگر علم و فناوری در برابر جزم اندیشی‌های ذهنی قدرت‌نمایی خواهد کرد.

این روزها، کرونا فکر و ذکر همه‌مان را به خود اختصاص داده است. افراد از هم می‌پرسند آیا کرونا تمام جهان را فرا می‌گیرد؟ آیا انسان‌های زیادی به کام مرگ خواهند رفت؟ آخرش چه می‌شود؟ پس دولت‌ها چه‌کار می‌کنند؟ آیا آنها مرده‌اند؟ وظیفه دولت‌ها در این میان چیست؟ نهادهای مدنی چه می‌توانند بکنند؟ فلان دولت خوب عمل‌کرد که شهرهای درگیر را زود قرنطیه کرد. به‌جایش این یکی بسیار ضعیف عمل کرد. اگر از ابتدا قم را قرنطینه کرده بودند این ویروس در ایران پخش نمی‌شد. سیاست و انتخابات مانع اطلاع‌رسانی شد. فلان دولت با مردمش رو راست بود. این یکی فکر می‌کرد با پنهان‌کاری می‌تواند مردمش را در بی‌خبری نگاه دارد. و بِشمُر بر این سیاق.

درباره رفتار مردم هم کم در گوشه‌گوشه جهان کم صحبت نمی‌شود. در برخی کشورها تا خبر نمونه‌های مثبتِ منجرِ به مرگ در جامعه انتشار یافت، مردم به فروشگاه‌ها هجوم بردند و اقلام مصرفی بهداشتی؛ به‌ویژه الکلی و ضدِّعفونی‌کننده و همچنین ماسک و دستکش یا حتی مواد غذایی با کمبود مواجه شد. ماسک شد کالای کم‌یاب. اقتصاد دنیا، بورس‌های جهانی همه تحت تاثیر ویروس کرونا دچار کاهش رشد و سقوط شدند و برخی بنگاه‌ها به سرعت نیروی کار خود را کاهش دادند.

در میان خبرها، پس از خبرهای حوزه سلامت و فراگرد همه‌گیری کرونا، خبرهای اقتصادی در صدر اخبار قرار دارد. تعلیق و تعطیلی بسیاری از کسب‌وکارهای خدماتی هم‌چون گردشگری، رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها، آژانس‌های  هواپیمایی، راه‌آهن، اتوبوس‌‌رانی بین شهری و درون‌شهری و ده‌ها رسته شغلی دیگر، موجب بیکاری گروه زیادی از شاغلان شده است. با برهم خوردن زنجیره تامین و همچنین کاهش هم‌زمان عرضه و تقاضا در سطح ملّی وجهانی، بسیاری از کارگاه‌ها تعطیل، نیمه‌باز یا در حالت بلاتکلیفی قرار گرفته‌اند. از این رو، وضعیت کارکنان و کارگران آنها در وضعیت تعلیق یا اخراج درآمده است.

کرونا، در گام اول سلامتی آدمیان و در گام دوم اشتغال را هدف قرار داده است. بیکاری پیش از این هم معضل جدی اقتصاد ایران بود، حال، این پدیده مزید بر علت شده است. به‌نظر می‌رسد که دوره اول همه‌گیری کرونا تا آخرهای تابستان به‌طول می‌انجامد. با این وضعیت، ممکن است بسیاری از تعطیلی‌های موقت دایمی شوند و شرایط کار سخت‌تر و سخت‌تر شود. ادامه بیکاری زندگی را برای اغلب گروه‌های کم‌درآمد و روزمزدان، سخت کرده و می‌کند. بسیاری از شرکت‌ها اگر تعطیل شوند، با از دست‌دادن سازمان اجرایی و بازار خود، شاید هیچگاه نتوانند مجددا فعال شوند. افزون براین، ممکن است با رقیبانی روبرو شوند که دیگر نتوانند در برابر آنان قد علم کنند.

اقتصاد ایران خودش هزار گرفتاری داشت؛ نرخ تورم و بیکاری بالا، بدهی فزاینده دولت، رشد شدید نقدینگی، بحران کسری صندوق‌های بازنشستگی، کاهش درآمدهای ارزی، حال تحت تاثیر این ویروس، کاهش قیمت نفت و تحریم‌ها دچار بحران جدّی‌تری شده است. بانک‌ها کمیتشان لنگ بود، حالا بی‌گمان با موج عدم پرداخت اقساط و بازگشت تسهیلات نیز مواجه خواهند شد. از سوی دیگر، مهم‌ترین منبعی که برای عبور از این بحران مورد توجه اقتصادهای دنیاست، همین منابع بانکی هستند. البته، شرایط عمومی بانک‌ها پس از بحران 2008 در دنیا نسبتا خوب است. ولی در ایران با توجه به جریان پول سمی در نظام بانکی، سودهای واهی توزیع شده، دارایی‌های واهی و اضافه‌برداشت‌های مستمر و جاری از بانک مرکزی، بدهی تعیین تکلیف نشده دولت به بانک‌ها و مشکلات دیگر، نظام بانکی در ضعیف‌ترین وضعیت تاریخی خود قرار دارد. حال، این موجود نحیف و بیمار می‌خواهد بیماران متعدد دیگری را درمان کند.

 بودجه دولت پیش از همه‌گیری کرونا با 40درصد کسری بسته شد. درآمد نفت برمبنای فروش روزانه یک میلیون بشکه و بهای 50 دلار محاسبه شد. از هم‌‌اکنون آشکار است که هیچ‌کدام تحقق نخواهند یافت. درآمدهای ناشی از مالیات و سود و عوارض گمرکی با توجه به وضعیت بنگاه‌ها و موانع موجود بر سر راه تجارت و مبادله‌های مالی، به‌ناچار دچار کسری و کاهش جدّی خواهدشد. درآمدهای اختصاصی دستگاه‌های خدمت‌رسان چون آب، برق، گاز، شهرداری‌ها به‌دلیل تعلّلِ افراد یا ناتوانی بعضی در پرداخت در قبوض نیز آسیب جدی خواهند دید. بنابراین، می‌توان پیش‌بینی کرد، مآلا، تاریخی‌ترین فشارها بر بانک مرکزی و سیستم پولی برای جبران همه اینها وارد خواهد آمد. با این‌همه، امروز چاره‌ای جز تصمیم‌گیری نیست. ولی، هر تصمیمی که امروز گرفته‌شود، آینده اقتصاد ایران را رقم خواهد زد. تصمیم‌های امروز، آثارشان در سالیان پیش‌رو مشاهده خواهند شد. بنابراین، از هم‌اکنون باید تصویری از جهان پساکرونا داشته باشیم، تا تصمیم‌های‌مان متناسب با آن باشد. این تصویرسازی مهم‌ترین و راهبردی‌ترین کاری است که نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری باید از هم‌اکنون داشته‌باشد. فردا بسیار دیر است. و در این رهگذر باید بدانیم که بازگشت به جهان گذشته ناممکن است.  آنان‌که مبنای تصمیم‌های‌شان بازگشت به شرایط پیشاکروناست، از هم‌اکنون بازی را باخته‌اند و کشور را به یک ورطه پُرخطر واردخواهند کرد. چرا که مختصات معادلات اقتصاد پساکرونا در سطح جهان و ایران کاملا با شرایط پیشاکرونا متفاوت است. در این بستر، پرسش این است که جهان پساکرونا چه ویژگی‌هایی دارد؟

بشر تاکنون بارها با نمونه‌های مختلفی از بیماری‌های واگیردار یا قحطی روبرو شده  و برای بقا جنگیده است. شاید طاعون و وبا مواردی باشد که به‌گوش‌های ما آشناترند. از دوران باستان تا کشف علتِ این بیماری در سال ۱۸۹۴م، چندین بار بیماری طاعون، سراسر اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفته است. در سال ۱۳۴۷م «مرگ سیاه» اروپا را درنوردید و خیابان‌های شهرها از اجساد مردگان انباشته‌شد. درحالی که کلیسای کاتولیک بر تمام عرصه‌های زندگی اروپاییان تسلط داشت، مردم برای امان ماندن از بیماری به کلیسا‌ها پناه می‌بردند و از کشیشان طلب کمک می‌کردند. ولی، به زودی معلوم شد که کاری از دست کلیسا ساخته نیست. همین موجب شد که نهاد کلیسا دچار شکست شود و شرایط برای تغییرات بنیادین که نهایتا به بیرون راندن کلیسا از قدرت شد آماده شد.  در سال‌های ۶۲8-۶۲7 م، مصادف با سال ششم هجری شمسی «طاعون شیرویه» سراسر استان‌های باختری ایران در اواخر دوره ساسانیان، به ویژه میان‌رودان را در هم نوردید و باعث کشته‌شدن نیمی از جمعیت آن استان‌ها و از جمله شخص شاهنشاه یعنی قباد دوم شد. در ایرانِ دوران صفویه نیز، بیماری طاعون چندین بار شیوع پیدا کرد و باعث کشتن تعدادِ زیادی از مردمِ شهرهای مختلف شد. در دروه قاجار نیز از 1236 ه.ق. به مدّت یک سده ایران چندین بار در معرض طاعون و وبا قرار گرفت و هر بار در پسِ آن با قحطی، فقر و شورش‌های اجتماعی و مهاجرت‌های گسترده روبرو شد. از بحران ملوک‌الوطوایفی در پایان دوره قاجار که منجر به انقلاب مشروطه شد بسیار شنیده‌ایم. لیکن، کمتر بین این پدیده و ناتوانی جامعه و نظام حکمرانی وقت از منظر ظرفیت‌های دانشی و توانایی ایجاد نظم و پشتیبانی از ملت برای رویارویی با این پدیده‌ها ارتباط برقرار کرده‌ایم.

این را از این جهت گفتم، که هرچند به‌ظاهر، در ابتدا بیماری‌های واگیردار بسته به قدرت انتشارشان به‌صورت، تصاعد هندسی بالا می‌روند و نسل بشر را تهدید می‌کنند. ولی، پس از مدّتی با مقاومت محیطی مواجه، روند گسترش‌شان متوقّف و بعد به تدریج تحت کنترل در‌ می‌آیند. ولی، این همه به‌سادگی انجام نمی‌شود. جان‌های عزیزی فدا می‌گردند. فقر دامن می‌گستراند. جامعه‌هایی مضمحل می‌شوند. تمدن‌هایی فرو می‌پاشند. و حکومت‌ها و سازمان‌های اجتماعی زیادی نیز نابود می‌گردند. اتّفاق‌هایی اینچنین در سطح جهان بسیار خون‌ریز و پُردرد هستند. در این میان، تنها آنانی باقی می‌مانند که ظرفیت‌شان بیش از ظرفیت تخریبی این پدیده‌هاست. تنها نهادهایی که قدرت تشخیص پدیده‌ها و توانایی درک واقعیت را دارند و سازوکار بسیج درونی خود و توانِ تاب‌آوری؛ اعم از تاب‌آوری بیولوژیک، فرهنگی، اجتماعی، اقتصای و کارآمدی نظام حکمرانی و اقدام به‌موقع را دارا هستند می‌توانند این مرحله را از سر عبور دهند و ایمنی بیشتری در خود خلق کنند. مابقی ساختارها و نهادها در معرض نابودی قرار می‌گیرند. یا به‌گفته قران کریم «آنچه به مردم سود مى‌رساند در زمین باقى مى‌ماند» (13: 17) .  کشورمان مدت‌هاست که با پدیده‌های متعددی از عامل‌های ناکارآمدی و ناکارایی در نظام اجتماعی و حکمرانی دست‌ و پنجه نرم می‌کند. باید دید، آیا رویارویی با این پدیده مهلک جدید، مایه یک عزم ملّی برای گذاشتن یک نقطه پایان به روند موجود و یک چرخش بنیادین در نظام حکمروایی می‌شود؟ آشکار است که با تداوم پدیده‌هایی چون فروپاشی اخلاق عمومی، فرسایش سرمایه‌های اجتماعی، گسترش شکاف اجتماعی، پدیده بی‌دولتی یا چنددولتی نمی‌توان بر این جنگِ با طبیعت فائق آمد. ولی پرسش این است که آیا هنوز عده‌ای فکر می‌کنند با کاهش آزادی‌ها و با ایجاد محدودیت‌های مبادله در سطح جهانی و با هزینه‌کرد ازجیب ملّت و از محل درآمدهای نفت می‌توانند برای جبران تمام فرآیندهای ناکارآمد در برابر این پدیده کشنده مقاومت کنند؟ یا آنکه باید به فکر اصلاح ساختاری، نهادی و فرآیندی باشند؟

ویروس کرونا در یک نقطه از جهان جهش کرد و به سرعت تمام جهان را فرا گرفت. این پدیده یک‌بار دیگر پیوستگی جهان و جهانی‌بودن امور را نشان داد. ما که از حیثِ اخلاقی همواره شعار «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند» را سر می‌دادیم ولی، در عمل تن می‌زدیم، این‌بار نیز از درک پذیرش آن در جهان واقع عاجز ماندیم و هم‌چنان بر طبل تجزیه جهانی کوبیدیم. واقعیت آن است که شرط لازم و کافی برای پیروزی در این نبرد پذیرش پدیده «جهانی‌شدن» است. دیدن واقعیت‌های جهانی، چشم نبستن بر حقایق، شناخت نقاط ضعف خود و پوشش دادن به آنها، پاس داشتن آزادی به‌ویژه دسترسی آزاد به اطلاعات، و حاکمیتِ قانون و تعهد به قراردادهای اجتماعی و اقتصادی و محترم داشتن رقابت در تمام حوزه‌ها، برای بالندگی و رشد استعدادهاست. طرفه آنکه سیاست اتخاذی از سوی دولت در حدِّ تقاضای رفع تحریم‌های ظالمانه امریکاست.   فرض کنیم که این درخواست با پاسخ مثبت روبرو شد. آن‌گاه، چه می‌خواهیم بکنیم. کشوری که قواعد تجارت و مبادله‌های مالی بین‌المللی؛ از جمله کنوانسیون‌های FATF را نپذیرفته است، چگونه می‌خواهد از این رفع محدودیت بهره‌ببرد؟  آیا اینک آنان که تجارت وتبادل مالی بین‌المللی ایران را که خود با هزاران مشکل روبرو بود با متوقّف‌ کردن پیوستن به FATF به محاق بردند و از روز آغاز با برجام به منظور بالا کشیدنِ خود جنگیدند؟ و آنان که در هیات نظارت بر اجرای سیاست‌های ابلاغی نشستند و یک رکن جدید که در قانون اساسی نبود خلق کردند و در برابر اعمال قانون توسط دو قوه مجریه و مقتنه ایستادند؟ و شورای نگهبانی که فراتر از قانون اساسی عمل کرد و با رد صلاحیت‌های گسترده و کنترل فرآیندهای انتخابات بخش عظیمی از ملّت را از شرکت در انتخابات دلسرد و محروم کرد  و سردترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی را موجب شد و آنانی که رسانه را ابزار اهداف گروهی خود کرده و نه از راه رقابت بلکه از راه کوبیدن یک تفکر می‌خواهند خود را بر دیگران تحمیل کنند یارای حل مساله ویروس کرونا را دارند؟ آیا در این فضا می‌توان اقدام فردی و جمعی هماهنگ را سازمان داد؟ آیا آنان هنوز سرمست از پیروزی ناشی از عدم حضور مردم در انتخابات، در پی پشتِ‌پا گذاشتن برای رقیب هستند یا پذیرفته‌اند که برای بقای خود هم که شده باید با اصل همبستگی اجتماعی احترام بگذارند؟

آن‌چه که از فرسایش دایمی اقتصاد ایران در جهان پساکرونا جلوگیری خواهد کرد. تن‌دادن به اصل افزایش بهره‌وری مجموعه عوامل تولید و پذیرفتن هزینه‌نکردن منابع ملّی برای تداوم بقا در حکومت است. بهره‌وری مجموعه عوامل تولید به مفهوم پذیرش تغییر تمام قواعد بازی، افزایش قدرت رقابت‌پذیری اقتصاد ملّی در سطح جهانی و حضور فعال در تمام صحنه تعامل جهانی اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری، تجاری، اقتصادی و مالی است. افزایش رقابت‌پذیری ملّی نیازمند تغییر تمام قواعد حقوقی و تجاری و همچنین نظام بنگاه‌داری ایران به نفع بنگاه‌داری خصوصی و پذیرش اصل رقابت منصفانه است. باید پذیرفت که دوران اقدام‌های یک‌جانبه از سوی هر کشوری محکوم به شکست است. حتی، اگر آن بزرگ‌ترین قدرت مسلط جهان چون امریکا باشد. آن نیز مشروعیت بین‌المللی خود را از دست خواهد داد.