مسوولان «درد» زلزله ندارند، دنبال «درمان» هم نیستند
مجید اعزازی|
دیروز ساعت 13 و 41 دقیقه حوالی دماوند زمین لرزید و در تهران نیز احساس شد. به گفته کارشناسان این زلزله که در عمق 12 کیلومتری رخ داده است، از پسلرزههای زلزله 5.1 ریشتری 19 اردیبهشت ماه به شمار میرود. 48 دقیقه بامداد جمعه 19 اردیبهشت سال جاری در ۷ کیلومتری گسل مشا و ۶ کیلومتری شهر دماوند زلزلهای رخ داد و شهرهای اطراف از جمله تهران و کرج را لرزاند و جان دو نفر از هموطنان را نیز گرفت. این زلزله اگرچه خسارت مالی در پی نداشت، اما بعد از زلزله 28 آذر سال1396، دومین زلزله شدید در پایتخت طی یک دهه اخیر به شمار میرود. زلزله سال 96 در مرز استان البرز و تهران و نزدیک ملارد ثبت شده بود و از همین رو، زلزله شناسان در آن زمان نگران تحریک شدن گسل شمال تهران توسط زلزله ملارد طی یک دوره سه ماهه بودند، اما دوره سه ماهه گذشت و گسل شمال تهران که توان ایجاد زمین لرزه بین 7 تا 7.5 ریشتر را دارد، تحریک نشد. بامداد 19 اردیبهشت اما گسل مشا فعال شد و نگرانی زیادی را برای مردم ایجاد کرد، در عین حال، کارشناسان زلزلهشناسی اعلام کردند، زمین لرزه بامداد جمعه در تهران زلزله اصلی بوده است و احتمال وقوع زلزله بزرگ بعید به نظر میرسد. با وجود این، از آنجا که گسل مشا و گسل ری خطرناکترین گسلهای تهران به شمار میروند، همچنان نگرانی نسبت به وقوع یک زلزله بزرگ در تهران وجود دارد و پس از بروز پسلرزههایی همچون پسلرزه دیروز، این نگرانیها تشدید میشود. دکتر مهدی زارع، استاد تمام پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله در گفتوگو با «تعادل»، اما نظر غالب کارشناسان مبنی بر اینکه زلزله 4 ریشتری دیروز دماوند، پسلرزه زلزله 19 اردیبهشت به شمار میرود، بر توجه بیش از پیش مسوولان نسبت به عواقب و پیامدهای زلزله بزرگ تهران تاکید کرد. او همچنین از عدم تخصیص بودجه و اعمال برخی از محدودیتهای مالی برای انجام پروژههای زلزلهشناسی با عنوان «خودتحریمی» نام برد و گفت، در شرایطی که جامعه علمی کشور به دلیل تحریمهای یکجانبه امریکا برای انجام همکاریهای بینالمللی در حوزه زلزله با مشکل و محدودیت مواجه است، از داخل کشور نیز با عدم درک و شناخت مسوولان نسبت به پیامدهای زلزله مواجه است. عدم درکی که به گفته دکتر زارع، به نداشتن «درد» و نرفتن به دنبال «درمان» منجر شده و «خودتحریمی» را در پی داشته است. مشروح گفتوگو با دکتر زارع را پیشرو دارید.
آقای دکتر زارع، ارزیابی جنابعالی از وقوع زلزله 4 ریشتری در حوالی دماوند چیست؟ آیا پسلرزه زلزله 5.1 ریشتری 19 اردیبهشت است؟
بله. به نظر میرسد که پسلرزه همان زلزله باشد. به این دلیل که درست در مجاورت کانون زلزله 19 اردیبهشت و در کمتر از سه هفته پس از وقوع آن اتفاق افتاده است. طی این مدت 40 پسلرزه با بزرگای بیشتر از 2 ریشتر اتفاق افتاده و زلزله دیروز، سومین پسلرزه با بزرگای 3 ریشتر و تنها پسلرزه با بزرگای بیشتر از 4 ریشتر بوده است. از این رو، باید مراقب باشیم و به ویژه مسوولان باید با یک دقت خاصی با مساله زلزله برخورد کنند و دستورالعملهایی که برای این مواقع دارند را اجرا کنند. توصیه خاصی برای مردم نداریم. چون میدانیم که تهران، پرتراکمترین منطقه کشور است و توصیه باید با ملاحظات و امکانات همراه باشد، اما بسیاری از مردم امکانات لازم برای اجرای بسیاری از توصیهها را ندارند. بنابراین مردم اگر مراقبتهای عمومی را دقت کرده و اجرا کنند، کفایت میکند. اما مسوولان باید به شیوه نامههایی که امیدواریم برایشان تهیه شده باشد، توجه کنند و اگر چنین شیوه نامههایی را ندارند به این سمت بروند که این شیوه نامهها را تهیه و از این پس از آنها استفاده کنند.
آقای دکتر، پسلرزههای یک زلزله بزرگ مانند زلزله 19 اردیبهشت تا چه مدت معمولا ادامه مییابد؟
وقوع پسلرزههای ناشی از یک زلزله 5 ریشتری معمولا تا یک ماه و بیشتر از یک ماه کاملا طبیعی است و مشکلی ندارد. معمولا تا وقتی که زلزلههای کوچکتر در همان منطقه صورت میگیرد، ما به عنوان پسلرزه تلقی میکنیم. در صورتی که زلزلهای در همان اندازه اما در یک مدت زمانی طولانیتر رخ دهد، اصطلاحا میگویم زلزله «پویل گونه» شده است. تا اینجا زلزلههای منطقه مورد نظر، به صورت پسلرزه آن زمین لرزه 5.1 ریشتری ارزیابی میشود.
اشاره کردید که مردم امکانات لازم برای محافظت از خود در برابر زلزله را ندارند، منظورتان از آن امکانات لازم چیست؟
مثلا گفته میشود که مردم به جاهای امن بروند. کجا امنتر است که مردم بروند؟ کجا را دارند که بروند؟ در ثانی، این جمعیت میلیونی را چطوری میخواهید به جای امن بفرستید.
میخواهم بگویم برخی از همکاران من هم وقتی میخواهند به مردم توصیه کنند، توصیههایی از سر سیری میکنند و خودشان هم نمیدانند که چه توصیهای میکنند. اگر به خودشان هم بگویید که خانواده تان را ببرید به جای امن، نمیدانند که کجا باید بروند. بعد هم این جمعیت را چه جوری میتوان به جای خاصی فرستاد. اما میشود به مردم گفت که در جای خطرناک قرار نگیرند.
در کشور ما کمبودهای زیادی در حوزه مربوط به زلزلهشناسی و هشدار سریع وجود دارد. الان به نظر شما کمبودهای اصلی و عمده در کشور کدامند؟
یک کمبود خیلی بزرگی که در کشور وجود دارد، کمبود درک و شناخت واقعیت است. وقتی کمبود درک و شناخت وجود داشته باشد، آن وقت دیگر درد هم حس نمیشود. یعنی کمبود درد هم داریم. در این صورت، برای درمان اقدامی صورت نمیگیرد. من و همکارانم اگر سالهای سال هم درباره این مسائل حرف بزنیم، مسوولان به ما میگویند که چون رشته و تخصص شما این هست، مساله زلزله برایتان به دغدغه تبدیل شده و مهم است. البته این سخن درست است و ما به دلیل رشته و تخصصمان بیشتر از سایرین نسبت به این مساله حساس هستیم و صحبت میکنیم. اما این همه ماجرا نیست. به عنوان مثال صبح چهارشنبه و قبل از وقوع پسلرزه 4 ریشتری، اتفاقا درباره زلزله تهران در جلسهای دنبال بودجه بودیم، اما یکی از پاسخهایی که دریافت کردیم، این بود که مطلقا بودجهای وجود ندارد. اما من فکر میکنم نبود بودجه به خاطر این است که اساسا مسالهای وجود ندارد و هر گونه صرف بودجه درباره هر نوع کار مطالعاتی و علمی، اگر به زبان هم نیاید، تصور پس ذهن این است که داریم پولمان را دور میریزیم. احساس این است که داریم پول را تو جوی میریزیم و آن را آب میبرد و چرا این کار را بکنیم. هزارتا مشکل دیگر از قبیل بیکاری و تغذیه و... در کشور وجود دارد و آن مسائل را باید برویم و حل کنیم. بنابراین، صحبت این بود که با همکاریهای بینالمللی کمبودهای مطالعاتی را جبران کنیم، اما ما تحریم هستیم و اگر کشورهای دیگر خواسته باشند با ما کار کنند، مسائل مختلفی وجود دارد که مانع این کار میشود حتی چین و روسیه ملاحظاتی در این باره دارند. در واقع هم تحریم هستیم و هم خودمان، خودمان را تحریم کردهایم. از یک طرف، جامعه علمی با کشورهای خارجی نمیتواند همکاری کند یا نمیتوانند از امکانات موجود در خارج به صورت برون سپاری استفاده کنند. از طرف دیگر، در داخل هم که بخواهد حرکتی انجام دهد، پاسخ این است که حتی یک ریال بودجه هم وجود ندارد. اما، حسم این است که بودجه وجود دارد و با توجه به مشاهداتم، فکر میکنم که در همین شرایط سخت اقتصادی هم بودجه و امکانات حتی برای این جور کارها وجود دارد و راهحلهایی را میشود فکر کرد که از دل آن بودجههایی را برای انجام یکسری از کارها مثلا پاسخ به همین سوال شما که احتمال زلزله شدید در تهران چقدر است، کنار بگذاریم. یا مردم در شهر بزرگی مثل تهران، دقیقا هنگام زلزله چکار باید بکنند یا مسوولان بخشهای مختلف، چه دستورالعملهایی را باید داشته باشند و بر اساس چه دستورالعملی، چه آموزشی را باید اجرا کنند. باید در این موارد کار مطالعاتی و تولید محتوا صورت گیرد که مستلزم داشتن بودجه است. معتقدم که میشود به شیوههای مختلف، اگر آن دردی که صحبتش را میکنیم، حس و درک شود، بودجه هم برای آن درد تخصیص مییابد. در سختترین شرایط میشود راههایی را پیدا کرد و به مسائل مهم بودجه تخصیص داد و میشود هم سیستم هشدار سریع درست کرد و هم دستورالعملهای مختلف را تهیه و تولید کرد.
آقای دکتر، درباره پیامدهای زلزله شدید در تهران بسیار صحبت شده است، اما همانطور که جنابعالی هم اشاره کردید، مسوولان ما درک درستی از این پیامدها ندارند. لطفا در صورت امکان به گوشهای از این پیامدها اشاره بفرمایید.
تصحیح کنم که نه تنها درک درستی ندارند، بلکه اساسا درکی نسبت به این مساله ندارند. پیامدهای زلزله بزرگ تهران متعدد است. زلزله بزرگ، احتمالا یک سری پیامدهای زنجیرهای مانند آتشسوزی، ناامنی، متلاشی شدن شیرازه امور، خرابیهای و آسیبهای ثانویه ناشی از پسلرزهها خواهد داشت. همچنین مشکلات مضاعفی از سمت بخشهای آسیبپذیرتر شهر برای سایر بخشها ایجاد خواهد شد. مثلا مناطق مرکزی و جنوب تهران، در صورت وقوع زلزله بزرگ، دچار مشکل میشوند و این مشکل ناحیهای میتواند منشأ مشکل برای سایر مناطق شهر شود. همچنین مناطق حاشیه نشین در صورتی که از زلزله دچار آسیب شوند، میتوانند برای محلههای داخل شهرها مساله درست کنند. یک مثال دیگر بزنم. اکثر مراکز درمانی تهران، تقریبا در یک محور شمالی* جنوبی توزیع شدهاند، یعنی تمرکز اکثر مناطق تهران در یک کریدور شمالی- جنوبی است اما تهران الان یک شهری است که کشیدگی شرقی و غربی دارند و تقریبا به شکل یک مستطیل است. در این شرایط، اگر در مناطق غربی و شرقی پایتخت دچار مشکل شوید باید بیماران و آسیب دیدگان را به مراکز درمانی واقع در محور شمالی – جنوبی مرکز شهر بیاورید. همین مساله، بار مشکلات اضافه میکند. اگر در روز زلزله رخ دهد، چهار میلیون جمعیت اضافه هم که برای کار به تهران میآ یند، به مشکلات ناشی از زلزله اضافه میشود. اگر شب زلزله رخ دهد، جمعیتی که خواب هستند و آسیب میبینند، این مشکلات را تشدید میکنند.
فاصله 800 متری مرکز زلزله دیروز با زمین لرزه 19 اردیبهشت
علی بیتاللهی، رییس بخش زلزله مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در صفحه شخصی خود توضیحات و نکتههایی را درباره زلزله 4 ریشتری دیروز ارایه کرد که میخوانید:
نظر به روابط تجربی موجود و رفتار زلزلههای متوسط در حد بزرگای 5.1، بازه زمانی 2 تا 3 ماه برای مدت رخداد پسلرزهها قابل انتظار است (روابطی مانند گاردنر - نوپوف) و نیز رفتار زلزلههای دیگر ایران زمین با بزرگی 5 و حدود آن.
فاصله این زلزله با رومرکز زلزله 5.1 دماوند حدود 800 تا 900 متر بوده که جزو خطای برآورد مکانی رومرکز زلزلهها محسوب میشود که بنابراین در همان محدوده سگمنت فعال شده گسل مشاء که مسبب زلرله 5.1 هم بوده مکانیابی میشود.
رخداد 99/3/7 با بزرگی 4 بعد از گذشت کمتر از 20 روز پنجره زمانی رخداد را نیز در محدوده پسلرزههای زلزله 5.1 قرار میدهد.
با توجه به این دادهها، از نظر اینجانب این رخداد، پسلرزه زلزله 5.1 دماوند تلقی میشود. ضمنا نظیر تمام علوم که قطعیتی در حد صددرصد در هیچ شاخهای از علم را نمیتوان پیش فرض نمود، در این مورد نیز نه کسی میتواند با قاطعیت رخدادی بزرگ را پیشگویی کند و نه رد کند.گفتههای اینجانب مبتنی بر دادههای مکانی و رخدادهای با بزرگی 5 و حدود آن است که امیدوارم مفید باشد.