ارتباط متقابل فقروجنایت
فاجعه رومینا که رسانهای شد؛ دریایی از اظهارنظرهای متفاوت و دربرخی موارد متضاد در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی در خصوص دلایل این حادثه و ابعاد وزوایای گوناگون آن منتشر شد؛ اظهارنظرهایی که تلاش میکردند از زاویهای خاص به این موضوع بپردازند. در این میان اما بررسی نقش تکانههای اقتصادی و معیشتی در بروز این نوع ناهنجاریهای رفتاری موضوعی بود که کمتر مورد توجه و تحلیل قرار گرفت. اینکه آیا گسترش فقر و بیکاری، زمینه بروز خشونتهای رفتاری و خانوادگی را بیشتر از قبل مهیا میکند یا نه؟ موضوعی است که میطلبد عالمان علوم اجتماعی و اقتصادی در خصوص آن بیشتر صحبت کنند. در طول یکماه اخیر بسیاری از تحلیلگران اقتصادی و اجتماعی در جریان گفتوگوهای تحلیلی با «تعادل» به این واقعیت اشاره کردند که یکی از تبعات مشخص گسترش فقر در جامعه بروز ناهنجاریهای رفتاری و نشانههایی از خشونت افسارگسیخته است که به تناوب در فضای عمومی جامعه ظهور پیدا میکند. برای آگاهی از کم و کیف این پیش بینیها سراغ مصطفی اقلیما جامعه شناس و رییس انجمن مددکاری ایران رفتیم تا نوری به ابعاد پنهان فاجعهای بتابانیم که افکار عمومی ایران را جریحهدار کرده است. اقلیما با بررسی محتوایی نقش مشکلات معیشتی در بروز حوادثی چون قتل رومینا به این واقعیت اشاره میکند که در اتمسفری که حداقل 4میلیون نفر به جمعیت بیکاران کشور افزوده شده است؛ فشار معیشتی فراوانی به مردم وارد شده و شاهد تورم 40درصدی هستیم؛ بستر وقوع رفتارهای پرخاشگرانه در جامعه بیشتر خواهد شد.
موضوع قتل رومینا طی هفته گذشته باعث ملتهب شدن فضای عمومی جامعه طی هفته گذشته شد و عالمان علوم مختلف در خصوص این فاجعه و فجایعی از این دست به اظهارنظر پرداختند، بسیاری از کارشناسان اقتصادی طی هفتهها و ماههای اخیر هشدار دادهاند که یکی از تبعات عینی گسترش فقر که طی سالهای اخیر روند پرسرعتتری به خود گرفته است، بروز آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریهای رفتاری حاد در جامعه است؛ نظر شما به عنوان یک آسیبشناس اجتماعی در این زمینه چیست؟
بهطور کلی حوزههای مختلف اجتماعی، اقتصادی؛ فرهنگی، رفتاری و... موضوعاتی هستند که به نوعی ارتباط متقابلی بر همدیگر دارند؛ طبیعی است که زمانی که مشکلات اقتصادی و معیشتی در جامعهای رو به فزونی باشد؛ زمینه بروز ناهنجاریهای اجتماعی و رفتاری در آن جامعه نیز بیشتر میشود. اما موضوع رومینا و حادثهای که روز پنجشنبه در رشت به وقوع پیوست و در آن خواهری توسط برادرش سوزانده شد باید به صورت ریشهایتر مورد بررسی تحلیلی قرار بگیرند. باید ببینیم یک پسر 29 ساله بر اساس چه تربیتی یک دختر 13 ساله که حساسیتهای خاصی در این سن و سال دارد را به سمت خود میکشاند، این دختربچه را وابسته خود میکند و در نهایت یک چنین فاجعهای را میآفریند؛ قربانی این حادثه جدای از این دختر، پدری است که نتوانسته خود را از چنبره تعصبات جاری در جامعه رها کند. شک نکنید در هر جای دنیا بود؛ پسری که یک چنین رفتاری را انجام داده با اشد مجازات روبه رو میشد، در حالی که در اینجا احتمالا این شخص تبرئه خواهد شد. فراموش نکنید که این اولین حادثه از این جنس نبوده و در ادامه نیز باز هم شاهد چنین حوادثی خواهیم بود. چرا باز هم شاهد چنین حوادثی هستیم؟ چون بسترهای بروز چنین حوادثی در جامعه همچنان وجود دارد و تلاشی برای حل این مشکلات انجام نمیشود.
اشاره کردید که باید ریشههای چنین حوادثی را بررسی کنیم؛ ریشههای اصلی ماجرا چیست؟
ریشه اصلی ماجرا شاید در نگاهی باشد که در تمام طول سالهای گذشته در ابعاد و زوایای گوناگون کشور نهادینه شده است؛ زمانی که تعصب از طریق رسانهها و تریبونهای رسمی ترویج شود و مدام دادههای اطلاعاتی نادرست در اختیار مخاطبان قرار بگیرد؛ همین الان هم که ماجرای رومینا رسانهای شده افرادی هستند که همچنان بر آتش تعصبات جنسی و رفتاری میدمند و کامنتهای متعصبانه منتشر میکنند، در این شرایط طبیعی است که یک چنین حوادثی بروز خواهد کرد. وقتی شما برادری را میبینید که خواهر خود را به دلیل ازدواج میسوزاند، یا پدری را میبینید که دختر خودش را به خاطر یک اشتباه به قتل میرساند در حالی که قبلا هیچ رفتار خشونت آمیزی نداشته، باید به دنبال ریشهها و دلایل اصلی بود که چنین فجایعی را میآفریند. در حالی است که همین برادر ممکن است با چند تا دختر دوست باشد و هیچکس هم ایرادی به این رفتار نگیرد؛ یا پدرها اساسا از اینکه پسرشان با دخترهای متعددی ارتباط داشته باشند، احساس خوشحالی هم بکنند، اما همین خانوادهها تحمل کوچکترین اشتباه و تجربه اندوزی را برای دخترهایشان قائل نیستند. بنابراین این پیش فرض که گسترش فقر منجر به افزایش دامنههای آسیبهای اجتماعی میشود؛ گزاره درستی است؛ منتها این فقر در سطوح و شؤون متفاوتی ظاهر میشود؛ گاهی اوقات فقر اقتصادی زمینه ساز بروز چنین حوادثی میشود، گاهی اوقات فقر فرهنگی و زمانی هم فقر تربیتی است که ریشه اصلی یک چنین حوادثی را شکل میدهد.
منِ معلم هم در این حادثه محکومم که چرا آگاهی بخشی نکردم؛ منِ مسوول محکومم که چرا زمینه گسترش فقر و بیکاری و اعتیاد و طلاق و... را سد نکردم، منِ نماینده مجلس محکومم که چرا بودجه مورد نیاز برای توسعه مددکاری و... را تخصیص ندادم و منِ دولتمرد محکومم که چرا متولی شایستهای برای نهادهای حمایتی مثل بهزیستی و... انتخاب نکردهام. این چرخه محکومان در واقع افرادی هستند که بستر لازم را برای بروز چنین حوادثی ایجاد کردهاند و به اندازه قاتل در این زمینه مسوولیت دارند و هرچند ماشه را نچکاندهاند اما زمینه را برای این حوادث آماده کردهاند.
نقش مشکلات اقتصادی و تنگناهای مالی در این میان چیست؟ به هرحال شرایط معیشتی کشور در این دوره خاص چندان مطلوب نیست و بر اساس آمارهای مستند؛ حدود 5 میلیون نفر به جمعیت بیکاران کشور افزوده شده است، این مشکلات اقتصادی به هر حال تبعات اجتماعی و رفتاری خواهد داشت.
همین آدمکشی معلولی از علتهای مختلف است؛ بدون تردید، یکی از علتهای بروز این نوع حوادث مسائل اقتصادی است؛ وقتی که شما کار داشته باشید، شخصیت اجتماعی دارید؛ وقتی درآمد خوبی داشته باشید؛ آرامش دارید؛ وقتی آرامش داشته باشید رفتارهای پرخاشگرایانه کمتری دارید، دعوا کمتر میکنید و واکنشهای تهاجمی کمتری ارایه میکنید؛ وقتی بیکاری زیاد شد یا اینکه مقدار حقوق متناسب با تورم، افزایش پیدا نکرد؛ از آن طرف هم همهچیز 40درصد تا 50درصد بالا رفت، افراد آرام آرام وارد یک دایره رفتاری پرخطرتری میشوند. همین الان مواد خوراکی 40درصد، حملونقل 25تا 35درصد، اجاره خانهها بیش از 50 تا 60درصد افزایش پیدا کرد؛ در این شرایط طبیعی است که مردم هر سال فقیرتر از سال قبل میشوند. در این شرایط هم دولت اعلام کرده که سود بانکی از 18درصد بین 8تا 10درصد کاهش خواهد یافت. یعنی افراد هر سال 40درصد فقیرتر شدهاند. پول نقدی هم در بانک دارند هر سال 30درصد ارزش خود را از دست میدهد. وقتی بیکاری و فقر زیاد میشود طبیعی است که ملت حال و حوصله کافی برای مواجهه با مشکلات را نداشته باشند؛ پدری که با هزار و یک جور مشکل اقتصادی و معیشتی دست به گریبان است با بروز کوچکترین مشکلی به وضعیت برافروختگی خواهد رسید. وقتی شما حقوق افراد را 20درصد افزایش میدهید، اما افزایش تورمی 4درصدی در جامعه وجود دارد، طبیعی است که هر سال مردم به سمت فقر بیشتر گام بر میدارند و اولین نشانههای فقر هم در رفتارهای پرخاشگرایانه بروز میکند.
جالب اینجاست که در زمان مواجهه با یک چنین ناهنجاریهایی به سرعت به افراد انگ دیوانگی و افسردگی میزنند.
کمتر از 7درصد افراد بیماریهای حاد روانی دارد؛ اما بخش قابل توجهی از ناهنجاریهای رفتاری در جامعه ما به دلیل مشکلات حاد اقتصادی است؛ این در حالی است که در جامعه ما فرد بلافاصله پس از اینکه فردی نسبت به مشکلات پیرامونیاش واکنش نشان میدهد انگ دیوانگی به او میزنند و از جامعه دورش میکنند. چقدر ما در دادگاهها اعلام کردیم که وقتی دختری را در خیابان میگیرید؛ آن را تحویل پدرش ندهید؛ چند ساعت نگهش دارید بعد رهایش کنید برود. چرا که اگر دختر را به پدر یا برادرش معرفی کنید باعث میشود فشار زیادی تا سالها متوجه دختر شود. مدتها طول کشید تا قضات دادگاه یک چنین شاخصهایی را مورد توجه قرار دهند اما بعد از مدتی دوباره وضع به شرایط قبلی برگشت. الان به راحتی میگویند پدر باید اعدام شود؛ اما دولت حاضر نیست نقش خودش را در این ماجرا بپذیرد؛ مجلس همینطور و مسوولان دیگر هم همینطور. خاطرم هست چند سال پیش پدری، پسرش را کشته بود؛ برای گفتوگو با این پدر راهی مشهد شدم؛ با پدر صحبت کردم؛ گریه میکرد و میگفت که بیکار شده است؛ اجاره خانه به من فشار میآورد؛ قادر نبودم برای بچهام شیرخشک بگیرم؛ مشکل فقر به من فشار آورد و اصلا متوجه نشدم که چه کار کردم. در واقع این نوع پدرها قربانیان واقعی چنین حوادثی هستند. هرچند قاتل روی آنها میگذارند اما اینها قربانیان شرایط اقتصادی و معیشتی جامعه هستند.
شما درباره نقش نظام سیاسی در مهار این آسیبهای اجتماعی صحبت کردید؛ به نظر میرسد که نظام سیاسی در ایران هم در مواجهه با این تکانههای اقتصادی و اجتماعی واکنش معقولانهای از خود نشان نداده است؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
مقام معظم رهبری در سال 66 یا 67 اظهارنظری را مطرح و در آن توصیههای جالب توجهی را به مسوولان نسبت به موضوعات رفتاری با جمعیت زنان و دختران مطرح کردند؛ اظهاراتی که بسیار روشنگرانه بود و شخصا معتقدم اگر این راهبردها مورد توجه قرار میگرفت، بسیاری از مشکلات امروز حل میشد؛ من این اظهارات را برایتان میفرستم ببینید چقدر روشنگرانه به بحث دختران و زنان اشاره شده است؛ باید پرسید چرا این توصیهها عمل نشده است چرا به صورت دستور العملهای اجرایی درنیامده است؟ ریشههای اصلی بروز این فجایع در همین زمینههاست. در ساختار تقنینی هم شما میبینید که این مردها هستند که باید برای مهمترین شؤون مربوط به زنان تصمیمسازی کنند. خاطرم هست در مجلس نهم برای یکی از مصوبات مربوط به حضور زنان از من دعوت شده بود تا درباره موضوعی اظهارنظر کنم؛ خاطرم هست یکی از نمایندگان خانم علیه مصوبهای صحبت میکرد که به نوعی حقوق زنان را تضمین میکرد. شگفتزده شدم که چطور ممکن است یک خانم علیه مصوبهای که به حقوق زنان تصریح دارد، مخالفت کند.
بررسی ماهوی موضوع توسعه نشان میدهد کشورهایی توانستهاند زمینه بروز آسیبهای اجتماعی را کاهش دهند که در مسیر توسعه پایدار حرکت کرده اند در شرایطی که دولت به اندازه کافی بودجه برای تامین اقلام اساسی ندارد، چطور میتواند بودجه مورد نیاز برای بهبود شاخصهای مددکاری را تخصیص دهد ؟
حرف درستی است؛ در همین ماجرای رومینا به نظر میرسد که رومینا باید به جای اینکه تحویل پدرش شود؛ مدتی را تحت نظر مددکاران اجتماعی میگذراند تا بعد از آرامتر شدن فضا به جمع خانواده بازگردد؛ چرا این اتفاق نیفتاده؟ چون قاضی میداند که بودجه کافی برای مددکاری وجود ندارد و نیرو در این بخش به اندازه کافی نیست؛ بنابراین ناچار است نا دختر را به دست پدری بسپارد که تحت شدیدترین فشارهای پیرامونی قرار دارد. من 30 سال پیش آمدم ایران؛ دیدم در اتوبوس زنان و مردان را جدا کرده اند؛ با خودم گفتم چه رفتار خوبی. اما بعد دیدم در تاکسی زن و مرد در کنار هم مینشینند اما در اتوبوس از هم جدا هستند. این تناقضات ساختاری در بخشهای مختلف مشاهده میشود ما در جایی تعصب نشان میدهیم و رگ گردنمان را کلفت میکنیم که نیازی وجود ندارد؛ اما در جایی که باید حساس باشیم؛ باید عکسالعمل نشان دهیم و واکنش داشته باشیم؛ هیچ کاری انجام نمیدهیم. یک روز به خاطر یک تار مو برای زنان و دخترانمان مشکل ایجاد میکنیم اما در برابر فقر فرهنگی و رفتاری هیچ واکنشی نشان نمیدهیم.
به نظر میرسد که این مشکلات در شرایط فعلی برای نسل امروز بسیار حادتر شده است؟
بله ما در زمان دانشجویی شرایط راحتتری داشتیم؛ خاطرم هست که با یک وام معمولی از بانک میتوانستیم به راحتی خانه بخریم؛ من هرگز مشکل بیکاری نداشتم و از هر جا که اخراج میشدم به راحتی کار دیگری پیدا میکردم. اما برای جوان امروزی خرید خانه رویایی در دوردست است؛ خاطرم هست پارسال برای یکی از دانشجویان یک خانه خریدم 120میلیون امسال این خانه شده است؛ 700میلیون تومان. خب یک جوان چگونه میتواند خانه بخرد. ما به راحتی میگوییم؛ یک میلیارد تومان. ولی یک جوان که ماهی 2میلیون حقوق میگیرد؛ چطور میتواند حقوق بگیرد.
دولت و نظام سیاسی به هر حال میگوید تحریمهای اقتصادی گسترده است و همین موضوع باعث فشار به بودجه میشود؟ نظر شما درباره این دیدگاهها چیست؟
ما همیشه صورت مسالهها را پاک میکنیم؛ به دنبال بهانههایی هستیم که سوءمدیریتها را به گردن آنها بیندازیم؛ اینکه ما درجامعه خشونت را ترویج میکنیم اینکه دیدگاههای متعصبانه را منتشر میکنیم و سایر تصمیمات غیرکارشناسی شده میگیریم؛ ربطی به تحریمها ندارد. مسوولان ما همانطور که سالهاست در حال مونتاژ خودرو در صنعت هستند در زمینه مدیریت هم عادت کردهاند تصمیمات مونتاژی بگیرند. شما کدام کشور را میشناسید که 70 سال باشد که مونتاژ کنند. همانطور که در زمینههای اقتصادی و صنعتی دیدگاه مونتاژ در کشور وجود دارد؛ در زمینه مدیریت امور اجتماعی هم نوعی از تفکر مونتاژی قابل مشاهده است؛ امیدوارم به جایی برسیم که مدیران ما بتوانند مطالبی را که رهبری درباره ضروزت حمایت از دختران و زنان مطرح کردند اجرایی شود. شما همین امروز هم که به رفتارهای اقتصادی نظام سیاسی توجه کنید متوجه میشوید تصمیماتی گرفته میشود که باعث فقیرتر شدن مردم میشود. دلار چند برابر گران میشود؛ قیمت خودرو سر به فلک میرود، اجاره خانهها چند برابر میشود، فقر مطلق گسترش مییابد و... از هر بچه دانشآموزی که بپرسید به شما میگوید که بروز یک چنین نشانههایی منجر به افزایش ناهنجاریهای اجتماعی خواهد شد؛ وقتی یک دانشجو و دانشآموز از این معادله آگاه است؛ شما فکر میکنید رییسجمهور مملکت آگاه نیست؟ نماینده مجلس آگاه نیست؟ طبیعی است که میدانند اما باز هم دست به یک چنین اقداماتی میزنند.