ساخت چین!
چین، با ساختن تقریبا همهچیز و فروختن آن به کشورهای خارجی توانسته علاوه بر دگرگونی اقتصاد خود، اقتصاد جهان را نیز جابهجا کند. حکمرانی بیپایان این کشور بر بازار تولید، توسعه را برای سایر کشورهای جهان دشوارتر میکند. به نوشته اکونومیست، تولیدات چین تا سال1990 میلادی تنها کمتر از 3درصد کل جهان ارزش مالی داشت اما امروز سهم این کشور به یکچهارم کل تولیدات جهان افزایش یافته است. چین درحال حاضر 80درصد کل دستگاههای تهویه هوا در جهان، 70درصد از کل گوشیهای تلفن همراه و 60درصد کل کفشهای جهان را تولید میکند. دیگ جوشان فعالیتهای صنعتی در چین، زنجیره تولید را وادار کرده تا حضور عمیقتری در شرق آسیا داشته باشند. حال این نقطه جهان که باید آن را «کارخانه آسیا» نامید، تقریبا نیمی از کل محصولات و کالاهای جهان را تولید میکند. چین اکنون دنبالهرو راه ببرهای آسیایی یعنی کرهجنوبی و تایوان است. بسیاری بر این باورند که بالاخره این روند به سایر نقاط جهان نیز سرایت خواهد کرد و آنها را قادر خواهد ساخت تا به سوی رونق و شکوفایی صنایع خود گام بردارند. چین خلاف سایر کشورها، در افزایش دستمزد کارگران بسیار سختگیرانه عمل
میکند. هزینه اندک کارگران، چین را به سمت کشورهای جنوبشرقی آسیا سوق داده تا برتری این کارخانه آسیایی را بیش از پیش تحکیم بخشد. اما این مساله، بازارهای نوظهور خارج از مدار فعالیتهای چین را زیر سوال میبرد و از هند گرفته تا آفریقا و امریکای جنوبی، کار سخت پول درآوردن، از این هم دشوارتر خواهد شد.
کار به اندازه؛ نه بیشتر و نه کمتر
اقتصاد چین به آن اندازهیی که پیش از این قدرتمند بود، نیست. بازار ملک، بهدنبال ساختوساز زیاد بیش از اندازه، دچار آفت شده و هزینههای بسیاری را برجای گذاشته است. اوایل ماه جاری (مارس)، دولت چین اعلام کرد: قصد دارد نرخ رشد اقتصادی این کشور را اندکی تعدیل کرده و به 7درصد برساند که این نرخ، پایینترین نرخ رشد این کشور طی دو دهه اخیر است. فارغ از این، چین همچنان به سه برتریجویی در تولید که در نهایت برای کل اقتصاد جهان سودمند خواهد بود، ادامه میدهد. نخست اینکه این کشور به تولید کم هزینه متمسک میشود؛ حتی درصورتیکه این مساله به اختلال در فعالیتهای ارزشمندتر بینجامد. مثلا، سهم جهانی این کشور در تولید لباس واقعا افزایش یافته و از 42.6درصد درسال2011 به 43.1درصد درسال2013 رسیده است.
بانک جهانی اعلام کرده که سهم اجزای وارداتی در صادرات کلی چین از 60درصد در اواسط دهه90میلادی به 35درصد امروز سقوط کرده است. بخشی از این مساله به این خاطر است که این کشور زیرساختهای خود را بهبود داده و این چیزی است که سایر رقیبان این کشور در آن ضعف دارند. چین قصد دارد تا سال2020میلادی، هرسال 10 فرودگاه جدید احداث کند و کارخانجات این کشور نیز با استفاده از تجهیزاتی ماشینی و رباتیک، تولیدات خود را افزایش میدهند تا بدین ترتیب، برخی تبعات ناشی از افزایش دستمزدها را به حداقل برسانند که این مساله یکی از ایدههایی است که در پس استراتژی جدید دولت، با عنوان «ساخت چین، 2025» قرار دارد. اما دومین ابزار قدرت چین همان «کارخانه آسیایی» است. با افزایش دستمزدها، برخی فعالیتهای کمهزینه ناچار به ترک این کشور میشوند. بسیاری از این فعالیتها به کشورهای بزرگ و کمدرآمد جنوبشرقی آسیا نقل مکان میکنند که این فرآیند، بخش تاریک آن است. سال گذشته، یک سازمان غیرانتفاعی دریافت که تقریبا 30درصد کارگران شاغل در صنایع الکترونیک مالزی، نیروی کار اجباری بودهاند. اما درحالی که کمپانیهایی نظیر سامسونگ، مایکروسافت، تویوتا و سایر
کمپانیهای چندملیتی، فعالیتهای خود در چین را کمکم تقلیل داده و به سمت کشورهایی نظیر میانمار و فیلیپین نقل مکان میکنند، درعین حال بر تامین زنجیره منطقهیی به مرکزیت چین تاکید میکنند. اما سومین مزیت چین این است که این کشور یک محور رو به رشد تقاضاست. با افزایش هزینه و آگاهی مصرفکنندگان، «کارخانه آسیا» یعنی چین، سهم بیشتری از بازاریابی حاشیهیی و خدمات مشتریان را به خود جذب میکند. درهمین حال، میزان تقاضا در چین، در نهایت زنجیره تامین را در آسیا تقویت میکند. وقتی صحبت از بازارهای چین میشود، پیمانکاران داخلی این کشور، نسبت به رقبای خارجی خود برتری محسوسی دارند. سیاستهای ماهرانه میتواند این مزایای چینی را حتی بیش از این افزایش دهد. انجمن کشورهای جنوبشرقی آسیا (آسهآن)، این توانایی را دارد تا تولیدات بیکیفیت را متوقف کند. سهم چین از نظر حجم صادرات، در بازار کفش امریکا از 87درصد درسال2009 به 79درصد درسال گذشته (2014) کاهش یافته است. ویتنام، اندونزی و کامبوج، بقیه اینبار را به دوش کشیدهاند.
اما آسهآن، میتواند نقش بیشتری در ایجاد یک بازار واحد برای تولید کالاها و خدمات پیچیدهتر ایفا کند. مبادلات منطقه یا به عبارت بهتر جهانی، میتواند پراکندگی شبکه تولید از چین به کشورهای اطراف را به تقلیل برساند. یکی از بهترین مثالها در این زمینه قدرت تایلند در تولید خودرو است که این موفقیت در پی برچیدن محدودیتهای واردات قطعات خارجی حاصل شد و نشان دادکه چگونه اعمال یک سیاست منطقی و صحیح میتواند کشورهای آسیای جنوبشرقی را به ماشین صنعتی چین متصل کند. متاسفانه، سایر بخشهای بازارهای نوظهور، دلایل کمتری برای خوشحالی دارند. آنها از فقدان یک اقتصاد بزرگ رنج میبرند که این اقتصاد میتواند مانند یک هسته مرکزی منطقهیی کشورها را به هم متصل کند. پیمان تجارت آزاد امریکای شمالی، کارخانههای مکزیک را به زنجیره تولید وارد کرد که تنها امریکای شمالی را در بر میگرفت و امریکای مرکزی و امریکای جنوبی را فراموش کرده بود. محدودیتهای تجاری بیشتر به این معناست که اروپای غربی نمیتواند به همان میزانی که به شرق اروپا کمک میکند، به شمال آفریقا هم کمک کند و حتی وقتی در مکانهایی مانند هند یا کشورهای آفریقای سیاه، امتیاز تولید
«کارخانه آسیا»، با ولع هرچه تمامتر گرفته میشود، اما بازهم یک مشکل دیگر پابرجاست. تولید، الزاما و مانند سابق به معنای اشتغال و کسب درآمد نیست. در گذشته، تولیدات صادراتی راه را برای شمار زیادی از کارگران بدون مهارت کافی باز میکرد تا از مزارع، مستقیما وارد کارخانهها شوند و ناگهان شغل خود را کاملا دگرگون کنند. اما امروز قضیه کاملا فرق کرده و پیشرفتهای تکنولوژیک، تعداد کارگران در کارخانهها را به حداقل رسانده است. چین و همسایگانش بهدلیل اینکه کارگران مهارت نیاموخته بسیاری را با هزینه اندک استخدام میکنند تا هزینهها را به حداقل برسانند و تولیدات ارزانقیمتی داشته باشند، شاید آخرین کشورهایی باشند که از پلکان توسعه بالا میروند. اما درنهایت، صادرات یقینا، مطمئنترین راه برای موفقیت بازارهای نوظهور و درمقایسه با بازارهای جهانی بهترین راه برای افزایش تولید خواهد بود. اما دولتهای خارج از دروازه این «کارخانه آسیایی»، باید به برخی موتورهای توسعه اتکا کنند. آنها همچنین نهتنها به تولید، بلکه به کشاورزی و خدمات نیز باید توجه داشته باشند. در این راه، بخش خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات (IT) هند نمونه خوبی است که
میتوان به آن اشاره کرد.
به گزارش اقتصادنیوز اما این الگوی توسعهیی، نیازمند سیاستگذاران بیشتر، نسبت به رقابت بر سر هزینههای نیروی کاری است که تاکنون انجام شده و تمرکز کشورهای جهان باید روی امریکای جنوبی و آفریقا و توسعه زیرساختهایی مانند فیبرنوری، بنادر و راهها باشد. در این بین، آموزش نیز به این دلیل که کشورها تلاش میکنند خود را داخل بازارهای جهانی کنند، بسیار مهم است.