رشد افراط در غیاب علم‌محوری

۱۳۹۹/۰۴/۲۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۹۰۵۷
رشد افراط در غیاب علم‌محوری

دعواهای حیدری و نعمتی درباره مذاکره باید تمام شود

   هرقرارداد اقتصادی  باید از کانال مجلس عبور کند

   اقتصاد  نمی‌تواند جزیره‌ای دورافتاده  در دوردست‌ها باشد

 

گروه پشتیبانی تولید |در شرایطی که ساختار مدیریتی کشور حتی برای بستن قراردادهای تخصصی مربیان و بازیکنان فوتبال هم با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است و هر روز اخبار تازه‌ای از دریافت غرامت ویلموتس (سرمربی سابق تیم ملی) و برانکو (سرمربی سابق پرسپولیس) و استراماچونی (سرمربی سابق استقلال) و...منتشر می‌شود. اساتید علوم اقتصادی و سیاسی حق دارند  نسبت به ابعاد و زوایای گوناگون بستن قراردادهای اقتصادی و راهبردی با قدرت‌های بزرگ بین‌المللی (از جمله چین) حساس باشند و در زمینه آن اظهارنگرانی کنند. فرشاد مومنی عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه یکی از صاحب‌نظرانی است که با بازخوانی مسیر اقتصاد و سیاست ایران در طول تاریخ معاصر برای بستن قراردادهای استراتژیک و اقتصادی از مسوولان تصمیم ساز می‌خواهد که با تجمیع دانایی رسوب شده در طول دهه‌های گذشته تمام ابعاد و زوایای موضوع را موشکافانه مورد بررسی قرار دهند تا از دل یک چنین قراردادهایی منافع ملی کشور به‌طور کامل محقق شود. مومنی با استفاده از پژوهش‌های مستند و با بررسی قراردادهایی که در صنعت خودرو و... با طرف‌های خارجی منعقد می‌شود به این نتیجه عینی می‌رسد که چنانچه این قراردادهای اقتصادی و راهبردی بر اساس یک نظام تصمیم‌سازی عالمانه منعقد نشود؛ آسیب‌های دامنه‌دار آن کل شاکله اقتصاد و معیشت کشور را درگیر خود می‌سازد.

فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه در ابتدای صحبت‌هایش با اشاره به اهمیت موضوع و توافق در فضای اقتصادی و تجارت و سیاست بین‌المللی می‌گوید: «موضوعی که به آن اشاره خواهم کرد، اقتصاد سیاسی جذب سرمایه خارجی با تمرکز بر توافق جدیدی است که میان ایران و چین صورت گرفته است. به عنوان مقدمه برای ورود به این بحث چند نکته باید مطرح شود؛ اول اینکه درباره هر مساله‌ای که سرنوشت کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهد باید حدالمقدور در همه سطوح و ارکان نظام حیات جمعی، همگان را دعوت به علم کنیم و از همه بخواهیم که به علم به مثابه فصل‌الخطاب نگاه کنند. کارکرد محوری علم در همه ساحت‌های حیات جمعی این است که واقع‌نگری را افزایش می‌دهد و این واقع‌نگری می‌تواند بزرگ‌ترین سرمایه ما برای نجات کشور باشد. ما اگر به هر شکلی تحت تاثیر توهم‌ها، یا انتظارات نابجا یا برداشت‌های نادرست باشیم و آنها را با برچسب‌هایی مثل نگاه خوشبینانه، نگاه بدبینانه و... انگ بزنیم، گرهی از مشکلات ما باز نمی‌کند؛ گره مشکلات ما را واقع‌نگری باز می‌کند و واقع‌نگری هم مرزبندی دارد هم با خوش‌بینی افراطی و بی‌ضابطه و هم با بدبینی افراطی و بی‌ضابطه. این یکی از مواردی است که به گمان من در نظام رسمی تبلیغاتی کشور به خاطر سیاست زدگی افراطی مغفول مانده است. سهل‌انگاری در ترویج ادب علم‌محوری یکی از ریشه‌های استمرار توسعه ایران از منظر فرهنگی است. در همین راستا، یک نکته بسیار مهم دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم؛ «تابو‌سازی مجعول در مناسبات رانتی و فاسد و مشکوک» است. برخورد علمی ما را با تابوسازی هم دارای مرزبندی دقیق و عالمانه می‌کند.»

این استاد اقتصاد در ادامه تاکید می‌کند: «این ایام که مدت زمان زیادی از سالگرد شهادت آیت‌الله شهید دکتر بهشتی نگذشته است، ذکر این خاطره بزرگ که متاسفانه با شهادت ایشان آن فرهنگ‌سازی‌ها هم متوقف شد خالی از لطف نیست؛ طیف‌های سلطنت‌طلب، مجاهدین خلق و کمونیست‌ها اول انقلاب در برخوردهای سیاست زده و افراطی که داشتند اصل مذاکره با طرف‌های خارجی به ویژه قدرت‌های بزرگ را به چالش می‌کشیدند و به گونه‌ای برخورد می‌کردند که گویی نفس مذاکره با آنها یک خطای راهبردی و پدیده‌ای مضموم و نادرست است. شهید بهشتی در این زمینه تلاش‌های بسیار ارزشمندی را بروز می‌دادند و دایما در صحبت‌هایی که با مردم داشتند اعلام می‌کردند که ما یک حکومتیم، حکومت نمی‌تواند جزیره‌ای جدا افتاده از کل عالم باشد. بنابراین اصل مذاکره با دیگران یک امر ضروری بدیهی‌ اولیه عقلی است. آن‌چیزی که مهم است این است که در این مذاکرات چه گفته می‌شود، چه قرارهایی گذاشته می‌شود و چه تعهداتی داده می‌شود. در ماجرای توافق جدید یا تفاهمنامه جدید با چینی‌ها هم شاهد این هستیم که هنوز همان فرهنگ جاهلی، بیشتر پرزور و پرقدرت کار می‌کند. یعنی یک‌سری از افراد مطلق‌انگارانه آن را عالی، حیاتی و مثبت می‌بینند و هر کسی که کوچک‌ترین ابراز تردیدی در این زمینه کند را متهم به ارتباط با خارجی‌ها می‌کنند و از آن‌طرف هم مخالفان افراطی هم این توافق‌نامه را نشانه سرسپردگی و کشورفروشی و... می‌دانند. هر دوی این واکنش‌های افراطی مناسبات و اندیشه‌ها ورفتارهایی است که در غیاب علم‌محوری راه باز می‌کند برای برخوردهای فرصت طلبانه و جاهلانه. در این زمینه هم رسانه‌های گرامی باید به همه یادآوری کنند که اصل اینکه کشوری با کشورهای دیگر قرارداد ببندد نه تنها مضموم نیست بلکه جزو ضروریات ادامه حیات جمعی است. »

او در ادامه در تشریح این ضرورت می‌گوید: «آنچه که حیاتی است، کیفیت و محتوای این قراردادها، نحوه اجرای آنها و میزان ضمانت‌های کافی برای اجرای آن و در نظر گرفته شدن تنبیهات کافی برای ناقضان عهد است. اصل برجام به عنوا ن یک توافق بد نبود، موضوع مهم این است که یکی از امضاکنندگان این قرارداد آمد آن را نقض کرد و در اثر آن نقض، ضررهای فراوانی متوجه ما شد ولی ما نتوانستیم جریمه‌ای متوجه کشور خاطی کنیم. بنابراین بسیار مهم است که در این زمینه‌ها رسانه‌های ما و نهادهای اندیشه ورز ما به این بلوغ فکری کمک کنند که دعواهای حیدری و نعمتی درباره اصل مذاکره روشن تمام شود. در دنیایی که می‌گوییم جهانی شده، ما روزمره ده‌ها قرارداد کوچک و بزرگ ناگزیریم با کشورهای دیگر ببندیم؛ مهم آن مسائل کلیدی است؛ کیفیت، محتوا، نسبتش با اهداف توسعه‌ای ما و دقتی که برای ضمانت اجرا باید به آن توجه شود.»

    اهمیت برخوردهای تخصصی و علمی

 مومنی با اشاره به اهمیت تحقیق و پژوهش در خصوص این موضوعات حیاتی می‌گوید: «در هفته‌هایی که پشت سر گذاشته‌ایم با کمال تاسف شاهد این بودیم که کسانی مثل برخورد خطای آقای رییس‌جمهوری که می‌گفت برجام حتی مساله آب و نان ما را حل می‌کند، مدیحه سرایی می‌کنند درباره این برنامه همکاری جامع با چین. این افراد می‌گویند که اگر این همکاری‌ها اجرا شود؛ تحریم‌ها پایان می‌گیرد؛ ایران آباد می‌شود، شکوفایی‌های ناشی از ترانزیت بیشتر می‌شود، راهزنی و شکاف‌های منطقه‌ای پایان می‌یابد؛ امریکا ضربه می‌خورد، دلار به حاشیه رانده می‌شود و... و از آن طرف هم حرف‌های مجعولی مطرح می‌شود که کشور فروخته شد، فلان امتیاز غیر متعارف را دادند و فلان جزیره را فروختند و... حتی کار به جایی رسید که برخی افراطی‌ها آن را با عنوان قرارداد ترکمانچای جدید برچسب زدند. 

در حالی که اگر مسوولان اجرایی ما مثل سخنگوی وزارت خارجه یا یک فرد غیر مسوولی که مکرر می‌آید از موضع بالا صحبت می‌کند می‌آمدند به صورت منطقی توضیح می‌دادند که هنوز چیزی به عنوان قرار داد یا توافق نامه به عنوان حقوقی‌اش اتفاق نیفتاده است. این یک سند است یا یک نقشه راه یا یک چارچوب و فریم ورک و تفاهم‌نامه است و اگر بخواهد هر کدام از اجزای این تفاهم‌های خام اولیه که کلی هم هستند، عملیاتی شوند به یقین باید از مسیر پارلمان عبور کند. سخنگوی وزارت خارجه به جای برخوردهای شبه افراطی باید به مردم اطمینان می‌داد که مردم، نگران نباشید بنا به این ملاحظات امریکا، اسراییل، انگلیس و... خیلی مضطربند که بالاخره ایران دارد تن به یک تفاهم نامه سطح بالای مهم می‌دهد که اگر هوشمندی‌ها و تجربیات تاریخی در آن لحاظ شود می‌تواند منشأ دستاورد برای کشور باشد و بعد هم مردم را دعوت می‌کردند به اینکه مردم مشارکت و دخالت کنند که کشور با یک ذخیره دانایی بیشتری به سمت این قرارداد برود. این شیوه‌ای که تا به امروز دستگاه‌های رسمی ما نشان داده‌اند شیوه‌ای عقب مانده و غیر توسعه‌ای بوده و راحت می‌توانستند بگویند که ما به نظارت‌های تخصصی افراد صاحب صلاحیت بیرون از ساختارهای قدرت نیاز داریم.» 

عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران همچنین خاطرنشان می‌کند: « انصاف این است که در شبکه‌های اجتماعی در کنار این جنگ‌های مشکوک حیدری و نعمتی بینِ افراطی‌های خوشبین و افراطی‌های بدبین، حرف‌های متین و کارهای پژوهشی ارزشمندی هم وجود دارد که باید روی آنها تمرکز کرد. همه باید بدانند، هر چیزی که به معنای دقیق کلمه بخواهد به قرارداد منجر شود، لزوما باید از کانال مجلس عبور کند و بنا به تمهیدی که شهید بهشتی طراحی کرده‌اند، هر چیزی که از کانال مجلس عبور کند و به تصمیم منتهی شود، به لزوم، شفاف هم خواهد شد. در این زمینه چند مساله حیاتی وجود دارد که برای یک ارزیابی عالمانه از این قضیه باید در دستور کار نظام رسمی تبلیغات کشور قرار بگیرد. یکی اینکه باید شفاف بگویند این قرارداد (اگر قرارداد شود) که اسمش را قرار داد برد- برد گذاشته‌اند، باید روشن بگویند بردهای طرف چینی در چه حیطه‌هایی است. اگر می‌گویند ضربه مهلکی به امریکا زده می‌شود؛ باید بگویند در چه حوزه‌هایی این ضربه زده می‌شود ؟ و از همه حیاتی‌تر اینکه باید بیایند با ژرف کاوی در تجربه تاریخی ایران، به ما بگویند که سوابق تاریخی ما در این زمینه چه می‌گوید؟ آیا واقعا تجربه‌های تاریخی ما اجازه بهره مندی اصولی از این قضیه را می‌دهد یا نه؟ باید ببینیم تجربه تاریخی ما در خصوص مطالبات ما از این نوع قرار دادها چه می‌گوید؟آنگونه که مقامات رسمی کشور تاکنون گفته‌اند یکی از مهم‌ترین انتظارات از این تفاهم‌نامه این است که تهدیدهای امنیتی امریکا و اسراییل علیه تمامیت ارضی ما به حداقل برسد. باید ببینیم به لحاظ تاریخی تجربه‌های گذشته در خصوص توسل به یک قدرت خارجی برای بیرون راندن یک قدرت دیگر، چه می‌گوید؟» مومنی با بازخوانی تاریخ معاصر کشور می‌گوید: « من صمیمانه از متخصصان تاریخ و علوم سیاسی تقاضا می‌کنم در این زمینه سکوت نکنند و سطح دانایی نظام ملی را بالا ببرند. من در تحقیقی که سه دهه پیش انجام داده بودم متوجه شدم که هرگز کوشش‌های اینگونه ایران برای کسب اطمینان و امنیت موفق نبوده. بنابراین کسانی که فکر می‌کنند اتحاد استراتژیک با چین می‌تواند ضامن امنیت ملی ما باشد باید بیایند، بگویند که بر اساس آن تجربه‌های تاریخی چه فکری کرده‌اند و چه تمهیداتی اندیشیده‌اند که آن اتفاقات گذشته نیفتد. برای اولین‌بار در دوره پسارنسانس این شاه عباس صفوی بود که برای بیرون راندن پرتغالی‌ها از ایران، دست به دامن انگلیسی‌ها شد. باید بررسی شود که آیا این اقدام که جای پای انگلیسی‌ها را در ایران محکم‌تر کرد در مجموع به نفع ایران شد؟ و آیا این شیوه به‌جای بالابردن قابلیت‌های درونی کشور موثر است یا اینکه ما تحت الحمایه بودن را از گونه‌ای به گونه دیگری تغییر دادیم. این موضوع بسیار مهمی است و من از متخصصان می‌خواهم که در این زمینه صحبت کنند. تمام پژوهش‌های من در همه زمینه هانشان می‌دهد که ما شکست خوردیم، گرفتاری‌های ما با این نوع تصمیم‌سازی بیشتر شده زمانی که امنیت ملی مان را از کانال اتکا به قدرت خارجی دیگری دنبال کردیم. به عنوان مثال خوب است متخصصان تاریخی ما عهدنامه فین‌کن‌اشتاین را که در سال 1186 خورشیدی بین ایران و فرانسه برقرار شد زیر ذره‌بین بگذارند؛ در آنجا فرانسوی‌ها متعهد شده بودند که برای بیرون کردن روس‌ها از بخش‌هایی از سرزمین ما به کمک ما بیایند. به محض اطلاع روس‌ها رفتند با ناپلئون قرارداد تیلسیت را امضا کردند و فرانسوی‌ها علی رغم عهدنامه‌ای که با ایران داشتند هیچ کمکی در برابر جنایت‌های روس‌ها به ایران نکردند. بعد هم در تاریخ منعکس شده که فتحعلی‌شاه بعد از آبروریزی‌هایی که شد، باز هم ملتمسانه و ذلیلانه سراغ انگلیسی‌ها رفت و امتیازاتی به آنها داد و این‌بار هم هیچ فایده‌ای نصیب کشورمان نشد. اینها درس‌های بزرگ تاریخ است. شما مثلا روایت آندره فونتن در کتاب یک بستر و دو رویا را نگاه کنید، بعد از جنگ جهانی دوم، زمانی که روس‌ها استان آذربایجان ایران را اشغال کرده بودند و خالی نمی‌کردند دوباره دست به دامان امریکایی‌ها شدیم و امریکایی‌ها روس‌ها را تهدید به انجام حمله اتمی کردند. (البته هنرنمایی‌هایی هم رجالی مثل قوام داشتند) ما از امریکایی‌ها کمک گرفتیم که روس‌ها را بیرون کنیم، بعد باید ببینیم امریکا بعد از حضور و ریشه گرفتن در ایران با ما چه کرد.»

    شاخص دست‌نشاندگی در اقتصاد

 مومنی در پاسخ به این پرسش که وضعیت نظام ارتباطی و اقتصادی ایران در زمان قبل از انقلاب آیا تفاوتی با شرایط بعد از انقلاب داشت خاطرنشان می‌کند: «من از دوستان دعوت می‌کنم کتاب ارزشمند«سیاست خارجی امریکا و شاه» نوشته مارک گازیوروسکی را مطالعه کنند. گازیوروسکی در آنجا یک کار ابتکاری خارق‌العاده انجام داده و یک شاخص دست نشاندگی طراحی کرده و در چارچوب آن نشان داده که میزان دست نشاندگی حکومت پهلوی به امریکا به ابعاد شکنندگی‌آور رسیده بود و آن را منشأ سقوط رژیم پهلوی می‌داند. بعضی‌ها در ایران در شرایطی که ما در الفبای کارهای خودمان گیر کرده‌ایم، موضوعاتی را ذیل عنوان اینکه می‌آییم از تضاد بین ابرقدرت‌ها استفاده می‌کنیم، بهره می‌برند؛ من شخصا دعا می‌کنم که یک روز به یک چنین شرایط و قابلیت‌هایی برسیم، غیر ممکن هم نیست، ولی یک چنین جایگاهی یک زحمت‌ها و لوازمی می‌خواهد که تا زمانی که ساختار قدرت‌مان به آن لوازم تن در ندهد ما بیشتر دست نشانده خواهیم بود . در سال 1906 انقلاب مشروطه در ایران پیروز شد. در این سال به واسطه اینکه روس‌ها یک سال قبلش در جنگی معروف از ژاپنی‌ها شکست خورده بودند و در اروپا هم مشکلاتی با انگلیس داشتند؛ علی رغم همه این بحران‌ها، بلافاصله پس از انقلاب مشروطه روس و انگلیس رفتند قرارداد 1907 را بستند و رسما گفتند «نصفُ لی، نصفُ لک و‌الله خیرالرازقین». اینجوری است ماجرا، حد و حدودی که آنها برای کشوری با جی‌دی‌پی 400میلیارد دلاری قائل هستند با کشوری که مثلا 25هزار میلیارد دلار جی دی پی دارد، متفاوت است و ما باید این تفاوت‌ها را عالمانه ببینیم تا قرارداد ترکمانچای دوباره اتفاق نیفتد. میرزا ابوالقاسم خان قائم‌مقام در جلسه‌ای که برای جنگ‌های ایران و روس قرار بود تصمیم بگیرند، همین را گفت. گفت آقا شما می‌خواهید با روس‌ها گلاویز شوید؛ روس‌ها دارند سالانه 600کرور مالیات می‌گیرند؛ در حالی که شما قدرت و بنیه مالیات‌گیری تان کمتر از 6 کرور است و گفت حد خودتان را بدانید. این پیام معصومین هم هست که می‌گویند «رحمت خداوند بر آن بنده‌ای که قدر خود را بداند.» بنابراین ما از تجربه مشروطه هم باید درس بگیریم و حواسمان باشد که استفاده کردن از این تضادها، نیازمند داشتن بسیار سطح بالایی از بلوغ اندیشه‌ای و قابلیت‌های سطح بالای اجرایی است. با هوسرانی و شوخی و بازیچه قراردادن مسائل حیاتی یک چنین امری حاصل نمی‌شود. برای اینکه در این موضوع خاصی که مبتلا به کشورمان است، گام‌های جدی برداشته شود.» عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران ادامه می‌دهد: « توصیه می‌کنم مقاله راهبردی که در سال 2007 توسط امانوئل والراشتاین راجع به منازعه هژِمونیک میان چین وامریکا نوشته شد. در آنجا والراشتاین، 3نکته حیاتی را خطاب به سایر کشورها مطرح کرد. نکته اول این بود که گفته بود، اینها (قدرت‌های هژمونی جهانی) خیلی تقابل، رجز خوانی و اهانت به هم می‌کنند، والراشتاین در آن مقاله می‌گوید حواستان باشد، فریب این عربده‌ها را نخورید و هوس برخوردهای احساسی و بی‌بنیه تحت عنوان اینکه از «تضاد اینها استفاده کنیم» به سرتان نزند. در آنجا نشان می‌دهد که یک واقعیتی وجود دارد و آن اینکه همیشه هژمون شماره یک دنیا هم قدرت شماره یک نظامی بوده، هم قدرت شماره یک تولیدی بوده و هم قدرت شماره یک سیاسی بوده، یعنی مقبولیت داشته. می‌گوید این بنیه هژمونی که امریکا از ناحیه بنیه تولیدی دارد در حال فروریختن است؛ یعنی چینی‌ها از نظر توان تولیدی در حال جلو زدن هستند اما این همه ماجرا نیست. او می‌گوید بر این اساس امریکایی‌ها در این مواجهه‌هایی که دارند و یک روز با هووآوی برخورد می‌کنند وروز دیگر جنبش خروج کارخانه‌ها از چین را راه‌اندازی می‌کنند، آخرش این است که این دو قدرت در حال رقابت برای باقی ماندن در راس هرم هژمونی هستند. طبیعتا امریکایی به دنبال حفظ موقعیت هستند و چینی‌ها هم به واسطه ظرفیت‌های‌شان به جای جایگزینی هستند.بعد با جزییات توضیح می‌دهد که امریکایی‌ها می‌خواهند تجربه‌ای که پس از جنگ دوم جهانی و در چارچوب پیمان یالتا با روس‌ها داشتند را در خصوص چینی‌ها تکرار کنند. یعنی قدرت چین را می‌پذیرند ولی خطاب به قدرت تازه گفته می‌شود که حدوحدودت را بدان و به عنوان یک قدرت درجه 2 اجازه خواهی داشت حرکاتی را انجام دهی. بعد اشتاین می‌گوید جالب است زمانی که پیمان یالتا اجرا شد هر دو قدرت به‌شدت اجرای آن را منکر می‌شدند و در سطح تبلیغاتی همان ژست‌های سابق را می‌گرفتند ولی به تعبیری والراشتاین می‌گوید هر دو کشور تا پایان جنگ سرد به مفاد یالتا پایبند بودند. عین این قضیه درباره رابطه امریکا و انگلیس در دوره پس از جنگ جهانی دوم تکرار شد و زمانی که انگلیسی‌ها پذیرفتند منازعه آنها به یک همکاری رقابت‌آمیز تبدیل شد. تا قبل از جنگ دوم هژمون شماره یک دنیا انگلیس بود و کل نظم اقتصادی بین‌المللی و نظم اقتصاد بین‌المللی بر اساس نفع انگلیسی‌ها تنظیم می‌شد که بعد از توافق با امریکا این مساله حل شد.»

     نگاه به درون به جای برون‌نگری

این اقتصاددان می‌گوید: «نکته مهم دیگری که والراشتاین در آن مقاله توضیح داده و ما هم در معرض این آسیب هستیم که برخی‌ها می‌گویند باید ببینیم ترامپ کنار می‌رود یا نه؟ این حرف را والراشتاین سال2017 زده و می‌گوید به دعواهای درون جناح‌های قدرت در امریکا هم دل نبندید و فکر نکنید که با تیز کردن چاقوی دموکرات‌ها می‌توانید حال جمهوری‌خواه‌ها را بگیرد یا بالعکس. می‌گوید که دعواهای ترامپ و هیلاری و برندی ساندرز دعوا بر سر حذف دیگری نیست، دعوا بر سر آن است که با کدام روش می‌توان منافع ملی امریکا را محقق کرد. دعوای اینها دعوا بر سر شیوه‌های حداکثرسازی منافع امریکاست و بسیار غم‌انگیز است که در رسانه‌های رسمی ما و در سطح گفتار مقامات ما به جای این اظهارات عالمانه در مسیرهای دیگر می‌افتند. در آن مقاله نکته‌هایی را والر اشتاین مطرح کرده درباره اینکه امریکا در این رقابتی که بر سر هژمونی با چین دارد چه نقاط قوت و ضعفی دارد و چین چه نقاط قوت و ضعفی دارد که بسیار برای شرایط امروز ما به کار می‌آید. چین از نظر تامین انرژی، آبراه‌ها، خطوط مواصلاتی و خطر تجزیه‌پذیری درونی و... چین ضعف‌های جدی دارد و امریکایی‌ها هم تمرکز خود را بر این نقاط ضعف قرار داده و چینی‌ها در توافق‌های استراتژیکی که با ما یا پاکستانی‌ها، یا آسیای میانه‌ای و...بسته‌اند به دنبال پوشش این نقاط ضعف هستند. چین برای ما خیرات نمی‌کند، باید این را بفهمیم و هر زمانی که منافعش اقتضا کند به سرعت و سهولت زیر هر قراردادی خواهد زد. همانطور که فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها، انگلیسی‌ها، پرتغالی‌ها، روس‌ها و...این کار را انجام دادند. ما باید به جای ترویج اندیشه اتکا به دیگران روی ارتقای بنیه تولیدی و پیوند ناگسستنی حکومت با مردم کار کنیم. راه نجات ما از این مسیر می‌گذرد. » مومنی تاکید می‌کند: «موضوع دیگری که در این مباحث جای خالی آن احساس می‌شود و باید تلاش کرد تا ظرفیت دانایی نظام تصمیم‌سازی‌های اساسی خود را بالا ببریم و هم برای مردم‌مان این آگاهی‌ها را داشته باشیم آن است که اگر حتی همه عوامل بیرونی در این زمینه همراهی کند آیا ما قدرت بایسته برای نوشتن قراردادهای کارآمد با کشورهای دیگر را داریم یا نه؟ در این زمینه هم وضعیت ما بسیار اسف بار است و کاش به جای این بحث‌های حیدری، نعمتی بی‌فایده که هر کس دیگری را به مزدوری خارجی متهم می‌کند، اینها پوچ و بی‌فایده است؛ باید به روش علمی نگاه شود. ما فاقد صلاحیت‌های بایسته در تنظیم قراردادهای مناسب برای کشور هستیم و گناه اول این موضوع است که علم برای ما فصل‌الخطاب نیست و اساسا بستر نهادی ما اجازه پیدا کردن دستاورد‌های توسعه‌ای را از ما سلب می‌کند. توصیه موکد من این است کسانی که ایران را دوست دارند و توسعه‌خواه هم هستند در این زمینه با مردم ومسوولان صحبت کنند که متاسفانه صلاحیت‌هایشان در حوزه مسائل اقتصادی به طرز فاجعه آمیزی ضعیف بوده است. » او در ادامه می‌گوید: «حتی ریشه‌های این ضعف بنیادی در قبل از انقلاب هم قابل مشاهده است؛ چون وجه کلیدی دوم بعد از ملاحظات امنیتی پشت این قرارداد مساله جذب سرمایه‌های خارجی است. جذب سرمایه خارجی یک مساله تخصصی اقتصادی است، یک ذخیره دانایی عظیم در این خصوص وجود دارد و یک تجربه تاریخی غنی در کشور وجود دارد که باید آنها را به بحث بگذاریم تا ببینیم چطور می‌توانیم ظرفیت خود را بالا ببریم و هزینه فرصت این قراردادهای اجتناب‌ناپذیر را پایین بیاوریم. برخی در ایران فکر می‌کنند اگر ایران رابطه خود را با امریکا حل کند همه مشکلاتش حل می‌شود. در یک پژوهش ارزشمند به‌طور دقیق بررسی شده که کارنامه جذب سرمایه خارجی در دوره 1352 تا 1356 خورشیدی را بررسی می‌کند. چرا این دوره مهم است، چون در درجه اول در آن زمان ایران وامریکا در قله روابط نزدیک و استراتژیک بودند؛ نکته دوم این است که در آن دوره ایران یکی از بهترین رشدهای اقتصادی خود را تجربه می‌کرد و نکته سوم اینکه در آن دوره به واسطه اینکه جهش سرمایه‌های نفتی داشتیم ایران از یک قدرت بالای چانه‌زنی برای جذب سرمایه برخوردار بود. در این پژوهش مشخص شده که در کل آن دوره، حضور 972 شرکت خارجی در کشور به ثبت رسیده که از این آمار 371 شرکت در زمینه دلالی و بیمه فعالیت داشتند. یعنی بیش از یک سوم کل شرکت‌ها؛ 250 شرکت دیگر در زمینه بازرگانی، هتلداری و رستوران فعال بودند، در همین دو مورد، حدود 620 شرکت فقط در زمینه دلالی فعال بوده اند؛ 206 شرکت هم در زمینه ساختمان فعال بوده‌اند. پیام این آمار چیست؟ این است که زمانی که بستر نهادی شما به رانت و فعالیت‌های غیر مولد پاداش می‌دهد، خارجی‌ها مونگُل نیستند و تحت هر عنوانی که بیایند در حوزه‌ای فعال می‌شوندکه برایشان با کمترین زحمت بیشترین سود را داشته باشد. این‌را من از جنبه مثال در خصوص اهمیت بستر نهادی توضیح می‌دهم و به مسوولان کشورمان می‌گویم که کج کارکردی بستر نهادی کنونی به مراتب شکننده‌تر از گذشته است و ما وضعیت غم‌انگیزی را تجربه می‌کنیم.»

    اصلاح قبل از توافق

او می‌گوید: «ما به اصلاح‌های بسیار بنیادین و توانمندسازی‌های جدی قبل از هر توافق خارجی نیاز داریم.  همه دنیا می‌گویند که چینی‌ها بی‌اخلاق، خشن و سرکوب‌گرند، چینی‌ها فسادند؛ اینها تجربیات زیادی از مراودات چینی‌ها با جهان ثبت شده؛ ما همه تمرکزمان را بایدروی کشور خودمان بگذاریم و آسیب‌های کشورمان را بشناسیم و عالمانه با آن برخورد کنیم. قرارداد خارجی چه در قالب انتقال تکنولوژی باشد، چه در قالب جذب سرمایه فیزیکی در شرایطی که بستر نهادی ما ضد تولیدی، کج کارکرد و پرفساد است قطعا به نفع طرف خارجی و به ضرر ما تمام خواهد شد. این جزو اصول مسلم تجربیات جهانی و تجربیات داخلی است.  مومنی تاکید کرد: «نزدیک 30سال پیش با یک تیم پژوهشی نسبتا صاحب صلاحیت کاری را در قالب کتاب منتشر کردیم تحت عنوان آثار فرهنگی عضویت ایران در گات و دبلیو تی او، در آنجا یکی از یافته‌های کلیدی ما این بود که دیدیم جنگ حقیقی بر سر منافع ملی در دبلیو تی او جنگ حقوقی است، یعنی ما باید متخصصان سطح بالایی برای بستن قراردادهای اقتصادی وفرهنگی و... داشته باشیم. شما بروید قراردادهای ما با فوتبالیست‌های خارجی را نگاه کنید؛ اینکه دیگر نه منازعه هژمونیک دارد و نه مساله بقای کشور است و نه مساله مرگ و زندگی و گرسنگی مردم مطرح است؛ شما ببینید ما یک قرارداد استاندارد و آبرومند توانسته‌ایم با فوتبالیست‌ها و مربی‌های خارجی ببندیم، من از کسانی به رهبری و سران قوا مشاوره می‌دهند می‌خواهم که شرافت حرفه‌ای را رعایت کنند و گزارش‌های تحقیق و تفحص‌های چهارگانه‌ای که در خصوص صنعت خودرو شده را به درستی به این مسوولان کلیدی منعکس کنند. چون در کشور علم اساس تصمیم‌گیری نیست حتی مستنداتی که به بهای گران فراهم شده در معرض دید نظام تصمیم‌سازی های اساسی کشور قرار نمی‌گیرد. در این اسناد چهارگانه یک مساله 3بار تکرار شده. آن نکته مکرر چیست؟ گفته شده در قراردادهایی که خودروسازهای ما با کشورهای خارجی بسته‌اند، این است که طرف خارجی به تعهدات خود عمل نکرده و در این قراردادها هیچ تنبیهی برای نقض عهد اینها در نظر گرفته نشده، بنابراین ما باید خیلی حواسمان جمع باشد چون این قابلیت حرفه‌ای در بستن قراردادهای مهم را نشان نداده‌ایم؛ این معنایش این نیست که متخصصان حقوق دان صاحب صلاحیت در کشور نداریم؛ معنایش این است که آن صاحبان صلاحیت‌های تخصصی به تعبیر سید محمد بحرینیان آنها که اهلیت حرفه‌ای دارند در فرآیند‌های تصمیم‌سازی به کار گرفته نشده‌اند که باید این روند تغییر کند.»