سرنوشت بورس
سید محمود حسینی
پس از رشد بیسابقه بازار بورس تهران در میان هیجان مردم و اظهار رضایت و حمایت دولتمردان و همچنین هشدار اقتصاددانان و برخی فعالان بازار، مدتی است که بازار حرکت نزولی به خود گرفته است که باعث نگرانی و تشویش بسیاری از معامله گرانی شده است که ضرر کردهاند و یا بخشی از سود خود را ازدستدادهاند و این سوال اساسی را برای آنها به وجود آورده است که سرنوشت بورس و سرمایهشان چه خواهد شد؟ اما چیزی که سرمایهگذاران از آن غافل هستند این است که سرنوشت بورس به دست خود آنها رقم میخورد و آنها هستند که با واردکردن سرمایه به امید کسب سود و تشکیل صفهای خرید باعث صعود موشکوار قیمتها میشوند و همچنین به دلیل ترس از دست دادن سود و سرمایه و تشکیل صفهای سنگین فروش باعث سقوط آن میشوند. البته حرجی بر بسیاری نیست چون برخی افراد از بانک یا دوستان و آشنایان استقراض کردهاند و باید پاسخگو باشند؛ یا خودرو و خانه خود را فروختهاند و درحالیکه قیمت خودرو روبه فلک گذاشته است سرمایه آنها در بورس در سراشیبی سقوط قرارگرفته است. این شرایط باعث شده است که آنها به دنبال یکدست شفابخش و ناجی برای شرایط بغرنج خود باشند و این موضوع را فراموش کنند که خود باید با تغییر نگرش سرنوشت بورس و سرمایه خود را رقم بزنند. عدم نگرش درست به بازار سرمایه و تمایل به سوداگری در آن بجای سرمایهگذاری یکی از مهمترین عواملی است که باعث میشود سرمایهگذاران علاوه بر اینکه از قدرت جمعی خود غافل شوند و در شبکههای اجتماعی و اخبار به دنبال سرنوشت نامعلوم بازار باشند و دستاویزی برای اشخاص حقوقی و حرفهایهای بازار بدهند تا بهراحتی از این سردرگمی سرمایهگذاران به نفع خود بهره ببرند و فرمان بازار را به دست بگیرند. گفته و باوری که در میان آنها وجود دارد که سرمایهگذاران خرد طعمه بزرگان بازار هستند و نهایتاً آماتورها ضرر خواهند کرد. چه بسیاری اشخاص حقوقی که در سقف سهام خود را واگذار کردند و منتظر خرید دوباره در پایان نزول قیمتها هستند، چیزی که برای آنها سودهای هنگفتی دارد و برای سرمایهگذاران خردی که در سقف قیمتی خرید کردهاند زیانهای هنگفت. اشخاص حقوقی که افراد حرفهای و مشاورانی زبده در کنار خود دارند حرکتها و نوسانهای بازار را بخوبی میشناسند، از ظرفیت خود نیز آگاه هستند میدانند که یا باید سوار موج بشوند و یا اینکه موجی ایجاد کنند. البته بیشتر امید و اتکای آنها به عدم اطلاع سرمایهگذاران خردی است که قطرهقطره سرمایه آنها دریایی عظیمی ایجاد کرده است و کافی است که به این دریای عظیم جهت بدهند. البته کار آنها هم اشتباه نیست چون به دنبال منافع خود هستند. اما مشکل اینجاست که خرده معاملهگرانی که تبحر در بازار ندارند منافعشان درگرو حرکت بازار است یعنی اگر بازار رو به رشد باشد آنها همسود خواهند کرد در این شرایط آنها با ایجاد صفهای سنگین خرید و میزان تقاضای بالا، تعادل عرضه و تقاضا را بر هم میزنند و قیمتها با حداکثر شتاب به سمت بالا حرکت میدهند. اما هیچوقت قیمتها یکنفس به سمتی حرکت نکردهاند و درصدی ازآنچه رفتهاند را برمیگردند، که به این حرکت اصلاح قیمتی گفته میشود. حرفهایها و حقوقیها در نقطه مناسب سهام خود را عرضه میکنند جایی که هنوز عطش خرید در سرمایهگذاران خرد وجود دارد و سهام آنها را در سقف قیمتی خرید میکنند. اما این رشد چندان دوام پیدا نمیکند و قیمتها شروع به ریزش میکنند، همان معاملهگرانی که برای خرید صفکشیده بودند این بار برای جلوگیری از ضرر بیشتر صفهای فروش ایجاد میکنند. هرچه صف فروش بیشتر، شتاب ریزش قیمت هم بیشتر.
بسیاری از نیمه حرفهایها ورود و خروج حقوقیها و اصطلاحاً پول هوشمند را عامل اصلی تصمیمگیری خود قرار میدهند که استراتژی قابل قبولی است و حتی معامله گران آماتور را هم میتوانند از آن پیروی کنند. البته این استراتژی در خلع صحیحترین کار یعنی سرمایهگذاری بلندمدت قابل قبول است. هرچند این استراتژی مستحکم نیست ولی تا حدودی مانع آن آنهایی میشود که میدانند چگونه به راحتی بر موج ناآگاهی دیگران سوار شوند و به قیمت ضرر دیگران سود کنند. بنابراین اگر معاملهگری آماتور و نیمه حرفهای است بهتر است از این استراتژی پیروی کند. در یک جمعبندی میتوان گفت که سرنوشت بازار به دست معاملهگرانی است که عمدتاً احساسات آنها باعث نوسان قیمتها میشوند. تحقیقات زیادی در این رابطه انجامشده است که نشان میدهد بیشتر معامله گران غیرحرفهای عمدتاً از احساسات خود تبعیت میکنند تا اصول شرکت داری و سهامداری. اما بازهم در غیبت این اصول بهترین کار این است افرادی که قصد ورود به بازار سرمایه را دارند نگرش خود را از معاملهگری به سرمایهگذاری تغییر دهند. در این شرایط ضمن اینکه خود را از نوسانات بازار و فشارهای روانی آن مصون میدارند به شکوفایی اقتصاد و همچنین به رسالت اصلی بازار بورس که جذب و هدایت سرمایههای کوچک به بخش تولید و اشتغال است کمک واقعی را میکنند. در پایان هم صنعت فرصت توسعه خواهد داشت و هم این سرمایهگذاران سود مناسب و معقولی به دست میآورند.