تورم چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورد؟
مرکز آمار در آخرین گزارش خود اعلام کرده که نرخ تورم سالانه ایران در شهریورماه به حدود 26 درصد رسیده، نرخی که هرچند نسبت به مدت مشابه سال قبل کاهشی حدود 15 درصدی را نشان میدهد اما فشار تورمی که بر اقشار مختلف مردم وارد شده، بسیار بیش از چیزی است که در آمارهای رسمی خود را نشان میدهد.
اقتصاد ایران در طول حدود 50 سال گذشته، همواره با بالا بودن نرخ تورم دست و پنجه نرم کرده است. هرچند در طول این سالها، بسیاری از کشورها چه در اروپا و چه در آسیا نیز با روند افزایشی تورم مواجه شدند اما پس از چند سال با مدیریت شرایط موفق شدند، اوضاع را به حالت عادی بازگردانند. در اقتصاد ایران اما این آمار همواره تداوم داشته و با وجود تغییر پی در پی دولتها، همچنان اوضاع تورم بی ثبات و افزایشی است.
افزایش نرخ تورم، ارتباط مستقیمی با قدرت خرید مردم دارد. هرچه این نرخ افزایش پیدا کند، فشار بر اقشار کمدرآمد جامعه بالاتر رفته و در بازههای زمانی مختلف، توان خرید مردم کاهش مییابد. هرچند دولتها با افزایش پایه حقوق و درآمد تلاش کردهاند، راه را بر این کاهش قدرت خرید ببندند اما در عمل حقوق در میان مدت و بلندمدت با فاصله قابل توجهی از روند افزایش قیمتها جامانده است.
نتیجه دیگر تورم برای اقتصاد ایران، کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی است. آنچه که امروز خود را در بازار ایران با نرخ دلار بیش از 30 هزار تومان نشان داده، نتیجه حرکتی است که از سالها پیش آغاز شده است. هرچند کاهش ارزش پول ملی در سالهای گذشته از سوی برخی دولتها با هدف و محوریت افزایش توان صادراتی به عنوان یک حربه کوتاهمدت مورد استفاده قرار گرفته اما روند بلندمدت کاهش ارزش پول ملی، نتیجهای جز پایین آمدن توان حضور ایرانیها در بازارهای بین المللی ندارد.
اگر به این تصویر، تداوم طولانی مدت تحریمهای یک و چند جانبه بین المللی نیز اضافه شود، مشخص میشود که شرایط در اقتصاد ایران بسیار دشوارتر از آن است که بتوان با طرحهایی زودگذر از آنها عبور کرد.
تحریمهای داخلی
یکی از اصلیترین شیوههایی که دولتها در زمان تحریم یا مشکلات مبنایی اقتصادی در دستور کار قرار میدهند، اتکا به توان تولید داخل و رشد مثبت اقتصادی است. در دل چنین راهکاری، از یک سو نیاز به واردات کالاهای خارجی کاهش مییابد و از سوی دیگر با افزایش تولید، در کنار ثروت اندوزی، آمارهایی مانند بیکاری و شاخص فلاکت نیز بهبود مییابد. موضوعی که در ایران با وجود شعارهای طولانی مدت هرگز به آن توجه جدی صورت نگرفته است. آمارها نشان میدهد که ایران از نظر شاخص محیط کسب و کار در رده 148 جهان قرار گرفته و این یعنی، فعالیتهای مولد در ایران، از 147 کشور جهان دشوارتر است. وقتی فضای تولید دشوار شود، فعالیتهای غیرمولد نقشی محوریتر پیدا میکنند. در ایران با توجه به بالا بودن نرخ تورم و کاهش مداوم ارزش ریال، بخش قابل توجهی از جامعه به منظور حفظ قدرت پس اندازهایشان به بازارهایی مانند ارز و طلا روی آوردهاند که این امر از سویی به تداوم کاهش ارزش پول ملی و از سوی دیگر به سرگردانی نقدینگی و موج جدید تورم کمک کرده است تا به این ترتیب معمای تورم در ایران همواره بی جواب بماند.
دشواریهای به وجود آمده در مسیر تولید، از سوی سرمایهگذاران به تحریمهای داخلی مشهور شده است. تحریمهایی که در شرایط تداوم فشارهای بین المللی، کار اقتصاد ایران در عبور از تورم و معضل کاهش ارزش پول ملی را دشوارتر میکند.
بازارها در اسارت تورم
برای آنکه مشخص شود، تورم در طولانی مدت چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورده، بررسی روند افزایشی قیمتها در دهههای گذشته بهترین گزینه خواهد بود. گزینهای که در تمام بازارها به خوبی خود را نشان داده و مشخص میکند که برای خرید یک محصول مشابه جامعه ایران مجبور شده چه هزینه بالایی بکند. یکی از اصلیترین شاخصهای اثرگذار در تحلیل شرایط اقتصادی ایران وضعیت ارزش ریال در مقایسه با ارزهای خارجی و دلار است. آمارها نشان میدهد که میانگین قیمت دلار در سال 57، 10 تومان بوده است و اگر این عدد را با نرخ 30 هزار تومان امروز در بازار آزاد مقایسه کنیم، قیمت این ارز در ایران 3000 درصد افزایش یافته است. روند افزایشی قیمت دلار در طول تمام سالهای چهار دهه گذشته ادامه داشته است.
میانگین قیمت دلار در سال 68، به 120 تومان رسیده و 10 سال پس از آن، در سال 78، دلار863 تومان بوده است. قیمت دلار در سال 88، به هزار تومان رسیده و در سال 98، میانگین قیمت دلار حدودا 16 هزار تومان بوده است.کاهش جدی ارزش ریال معضلات بسیار زیادی برای اقتصاد ایران به وجود آورد و عملا قدرت واردات را بهشدت کاهش داده است.
قیمت سکه نیز در طول این مدت به این شکل افزایش یافته است. در سال 57، قیمت هر سکه تمام در ایران، 420 تومان بوده است. این عدد در سال 68 به 10 هزار تومان رسیده و در سال 78 به 58 هزار تومان رسیده است. در سال 88 نیز قیمت سکه 288 هزار تومان بوده است.آنچه که وضعیت افزایش قیمت سکه را خطرناک میکند بررسی روند افزایش قیمت از زمستان سال 98 تا امروز است. در بهمنماه سال گذشته، قیمت هر سکه پنج میلیون تومان بوده و با گذشت تنها پنج ماه، قیمت سکه در تیر ماه امسال از مرز 10 میلیون تومان گذشته است. فاجعه وقتی تکمیل میشود که از تیر ماه تا مهر ماه و در فاصله کمتر از سه ماه، قیمت سکه از مرز 15 میلیون تومان نیز گذشته و عملا قیمت طلا را به جایگاهی تاریخی رسانده است.
در بازار کالاهای اساسی نیز، شرایط مشابه با آمارها در ارز و سکه است. قیمت هر کیلو برنج ایرانی در سال 84، حدودا 1300 تومان بوده است و در سال 92 این عدد به 8500 تومان رسیده است. امروز قیمت برنج ایرانی در بازار 30 هزار تومان است و به این ترتیب در طول 15 سال، قیمت برنج ایرانی حدودا 30 برابر شده است.
میانگین قیمت گوشت گوساله نیز در سال 84، کیلویی 4500 تومان بوده که این عدد در سال 92، به 31 هزار تومان رسیده و امروز کیلویی 100 هزار تومان بوده است و در طول 15 سال، 20 برابر شده است. قیمت مرغ نیز در سال 82، حدودا 1500 تومان بوده که این عدد امروز در بازار در مرز 20 هزار تومان است و افزایش جدی در این ارزانترین کالای پروتئینی سفره مردم را نشان میدهد.
در سایر بازارها نیز افزایش قیمت به همین شکل و حتی شدیدتر رخ داده است. هرچند در طول این سالها میزان درآمد نیز تا حدی افزایش یافته اما افزایش چند صد درصدی قیمتها در بازارهای مهم در مدتی که از نظر تاریخی بسیار کوتاه است، نشان میدهد تورم فاجعهای بزرگ در اقتصاد ایران رقم زده است، فاجعهای که با حفظ تورم دو رقمی احتمالا میزان این فاجعه را گستردهتر کرده است.