اقتصاد زیرزمینی لنگر ثبات ایران
مهدی بیک| روز و روزگاری استادی بود که معتقد بود، حرفهایی هستند برای «گفتن»که اگر گوش شنوایی بود، گفته میشوند و حرفهایی هم هستند برای «نگفتن».در واقع ارزش هر انسانی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.حرفهای آتشین و اظهارنظرهایی که شاید بر خلاف جریان طبیعی سایر تحلیلهای کارشناسی باشد، اما برآمده از پژوهشهای گسترده میدانی و تحقیقات علمی است.سعید لیلاز یکی از چهرههایی است که میتوان ساعتها در کنارش نشست و در خصوص همین حرفهای مگوی اقتصاد و معیشت با او به بحث و تبادل نظر پرداخت. البته هرگز خسته هم نشد.حتما مخاطبان تعادل هم سورپرایز خواهند شد، زمانی که بدانند در روزهایی که دلار افزایش افسارگسیختهای را تجربه میکند، قیمت اقلام اساسی سر به فلک میزند و همه شاخصهای اقتصادی نشانههایی از نزول را با خود دارند، این استاد دانشگاه شهید بهشتی با صدای بلند بگوید که همه ظرفیتهای بنیادین اقتصادی کشور در مسیر رشد همهجانبه و پایدار قرار گرفتهاند و مجموعه این نشانهها چشمانداز اقتصاد ایران را روشنتر تصویر خواهند کرد. اما لیلاز بدون توجه به این واقعیت که این اظهارنظرها ممکن است چه بازتابهایی در افکار عمومی و تحلیلگران داشته باشد، آنچه را که احساس میکند، درست را بر زبان میآورد.چهرهای که هرچند بهای سنگینی برای صراحت لهجهاش پرداخته، اما همچنان به همین صداقت و صراحت چنگ میزند تا به قول خودش به رستگاری برسد. لیلاز در این گفتوگو با واکاوی میدانی آمارهای مستند اقتصادی تفسیر تازهای از همه گزارههایی ارایه میدهد که شاید دیگران هم از آنها آگاهند اما جرات به زبان آوردن انها را نداشته باشند.
در شرایطی که استیو منوچین وزیر خزانهداری امریکا و سایر مقامات این کشوراعلام کردهاند، هر ابزار تحریمی ممکن را در خصوص اقتصاد ایران به کار گرفتهاند و از همه توان ارتباطی، اقتصادی، بینالمللی و... برای فشار بر اقتصاد ایران استفاده کردهاند، بسیاری از تحلیلگران به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستند که چرا اقتصاد ایران علیرغم تمام این تلاشها همچنان سرپا ایستاده است و علیرغم همه مشکلات، حتی نهادهای بینالمللی هم دورنمای روشنی را برای آن تصویرسازی میکنند.
اولا همه باید بدانیم، اقتصاد ایران بسیار بزرگتر و متنوعتر از آن چیزی است که هم مقامات جمهوری اسلامی و چهرههای دولتی در داخل ایران فکر میکردند و هم دشمنانش تصویرسازی میکردند. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که ایران بعد از انقلاب و علی رغم علاقه وافری که در داخل کشور برای تحقیر دستاوردهای اقتصادیاش وجود دارد، حدفاصل سالهای بعد از پیروزی انقلاب تا سالهای میانه دهه80 خورشیدی (سالهای84 و 85 تا 91) به پیشرفتهای بسیار بزرگی نائل آمده است.من این موضوع را قبل از شروع تحریمهای دوم گفته بودم که اقتصاد ایران غیر نفتیترین اقتصاد نفتی جهان است.چرا؟ برای اینکه اقتصاد ایران در این سالها (با یک وقفه کوتاه بین سالهای 85تا91 البته) همواره تلاش کرده تا رویکردهای متنوعتری را به خدمت بگیرد.این عبارت بسیار دقیقی است و اگر روی آن تمرکز شود، تمام حرفی که ممکن است در طول یک مقاله بتوان گفت در بطن این یک عبارت ظاهرا ساده پیدا شود.
این شکل از تحلیل در شرایطی که اقتصاد و معیشت کشورمان با نوسانات پیدرپی روبهروست، دلار رکوردهای تازهای را ثبت کرده، سکه همواره رو به صعود دارد، قیمت اقلام اساسی ملتهب از تورم افسارگسیخته است ومجموعه وسیعی از مشکلات گوناگون، معیشت خانواده را در بر گرفته، به نظرم بسیار عجیب و متفاوت است.استدلال شما برای اینکه اقتصاد ما به پیشرفتهای فراوانی نائل آمده چیست؟
اقتصاد، اساسا علم آمار است و اعداد و ارقام.هر اظهارنظری چنانچه مبتنی بر آمارهای مستند و پژوهشهای میدانی نباشد، خالی از عمق است.بیایید کمی با هم اعداد و ارقام را مرور کنیم تا پایه تحلیلها، عینیتر در ذهن مخاطب شکل بگیرد. همانطور که میدانید به لحاظ تنوع، یکی از برندگان انقلاب اسلامی در اقتصاد بخش کشاورزی بوده است.تولید محصولات کشاورزی از حدود 20 تا 25میلیون تن در سال57 به 130 تا 140میلیون تن در سال99رسیده است.در حالی تولید محصولات غذایی 6برابر شده که جمعیت ایران فقط دو برابر شده است. معنای این حرف این است که ما بهطور سرانه، سه و نیم برابر بیشتر از سال57 غذا تولید میکنیم. شما اگر همین روند رشد تولید را (با وجود میل وافری که برای نادیده گرفتن دستاوردهای داخلی وجود دارد) تعمیم دهید به تولید خودرو، باز هم به نتایج جالبتری دست میرسید. تولید خودرو در سال جاری که در اوج تحریمها هستیم، حدود 8برابر بیشتر از تولید خودرو در بالاترین عدد سال 1356 است. این عدد در برخی دورهها به حدود 15برابر هم رسیده، ولی امسال به دلیل تحریمها بین 8تا 10برابر بیشتر از سال56 خودرو تولید خواهیم داشت.یعنی 1میلیون و 200هزار خودرو تولید خواهد شد. در حوزه فولاد تولیدمان 25تا 30برابر بیشتر از سالهای ابتدایی انقلاب است.فراموش نکنید همه این نمونهها و سایر نمونههای اینچنینی، تولیدات غیر نفتی در اقتصاد ایران است.در مجموع، سهم بخش نفت در اقتصاد ایران که تا سال 54 و 55خورشیدی به حدود 55درصد کلGDP کشور رسیده بود در سال 1396 که ما یک اقتصاد نفتی غیرتحریم شده نسبتا آرامی داشتیم، به 15درصد کاهش پیدا کرده بود.
این نشان میدهد که سهم بخشهای غیر نفتی در اقتصاد بسیار متنوع شده است. از سوی دیگر، ما در سالهای بعد از انقلاب، سرمایهگذاریهای صنعتی فراوانی کردیم که آثار این سرمایهگذاریها را امروز در شهرکهای صنعتی به عینه میتوان دید، به گونهای که در برخی حوزهها از شدت سرمایهگذاری دچار اُوِرلود شدهاند.این موضوع باعث شده که ظرفیت واقعی صنعت ایران به نسبت ظرفیت اسمیاش در بسیاری از عرصهها بین 40 تا 50درصد باشد.
ولی به هر حال تحریمها فشار زیادی را بر روی طبقات محروم ایجاد میکند.آیا این روند برای اقشار پایین جامعه هم ارزش افزودهای دارد؟
وقتی تحریم ایجاد میشود در حقیقت حکم یک مالیات بینالمللی تحمیلی بر قیمت تمام شده کالاهای وارداتی است. اتفاق دیگری که نمیافتد، یعنی به جای اینکه دولتها در داخل ایران تعرفههای گمرکی را آنقدر بالا ببرند که واردات آنها به صرفه نباشد، این وظیفه مهم را دشمنان ایران از سال96 به عهده گرفتند. این امر باعث شده مجموعه ظرفیتهای تولیدی و صنعتی مازاد اقتصاد ایران که در حالت «استیبل» قرار داشت، ناگهان به چرخه تولید برگردد. به عنوان مثال قبل از تحریمها میزان تولید کاشی ایران، سه برابر نیاز کل ایران، افغانستان و عراق بوده است. ظرفیت تولید ماکارونی در ایران 4برابر کل ظرفیت جمعیت ایران است.ظرفیت تولید شیرآلات ساختمانی و سیمان 2برابر نیاز داخلی است. در هر حوزهای که پیگیری کنید، نتیجهها همین گونه است.
اما یک چنین سرمایهگذاریهای بالایی که شما اشاره کردید در برخی موارد باعث اُوِرلود تولید شده است، چگونه انجام شده است.اساسا آیا سرمایهگذاری چشم بسته ارزش افزوده ایجاد خواهد کرد؟
این فرایند به دلیل تخصیص بیحساب و کتاب دلارهای نفتی در زمان وفور درآمدهای نفتی به قیمت ارزان ایجاد شده است. در واقع آنقدر ظرفیت در بالقوه در اقتصاد ایران ایجاد شده است که بلافاصله پس از 8برابر شدن قیمت دلار، بسیاری از این ظرفیتهای داخلی اصطلاحا به کار میافتند. این ظرفیتهای بالقوه، یکی از کلیدیترین دلایلی است که در هر بحران نفتی و اقتصادی اعم از سیاسی (تحریم) و اقتصادی (سقوط درآمدها) به داد ایران میرسد که همینطور هم شده است. مورد دومی که باعث نجات اقتصاد ایران شده و خوشبختانه نه مسوولان داخلی و نه رهبران ایالات متحده آن را میشناسند، اقتصاد زیرزمینی ایران است.
یعنی بازارهای زیرزمینی که بسیاری از کارشناسان معتقدند در حالت عادی به اقتصاد آسیب میزند در دوره تحریمها به داد اقتصاد ایران کمی رسد؟
از نظر علمی، اقتصاد، اقتصاد است. اینکه شما ارزش افزوده را از طریق فحشا یا قاچاق ایجاد کنید یا از طریق رستوران داری، هر دو برای اقتصاد خدمات است. ظرفیت صادراتی غیرنفتی ایران، به مراتب بیش از چیزی است که در اعداد و ارقام ثبت میشود.چرا؟ چون دولتها در دورههای مختلف موفق میشوند، قیمت دلار را سرکوب کنند.چون این رویکرد سرکوبگرانه در مورد قیمت دلار وجود دارد، همواره مقداری قاچاق هم در حاشیه اقتصاد ایران وجود داشته است. حدفاصل سالهای 92 تا 96 که این رویکرد سرکوبگرانه نسبت به قیمت ارز کاهش پیدا کرد (البته از سال95 دوباره افزایش یافت) میزان قاچاق کالا یکباره از حدود 25میلیارد دلار در سال91-92 به کمتر از 12میلیارد دلار یعنی بیشتر از نصف کاهش پیدا کرده است. اگر فرض کنید، ارزش و ظرفیت تولیدات کشاورزی ایران حدود 100 تا 150میلیارد دلار باشد، صادرات 10الی 15میلیارد دلار محصولات کشاورزی فعلی برای اقتصاد ایران پول خرد هم نیست. اگر تولید ناخالص داخلی ایران را بهطور کلی 1200میلیارد دلار فرض کنیم بر اساس قدرت برابری خرید (کسانی که این آمارها را میخوانند، فریاد نزنند و جامه ندرانند که لیلاز این اعداد را از کجا در آورده، اینها آمارهای بینالمللی است) از این 700 تا 800 میلیارد دلار این عدد، غیرنفتی باشد (صنعت، خدمات، کشاورزی و در کل بخش واقعی اقتصاد) چنانچه 10درصد از این 800میلیارد دلار را صادر کنیم، یکی از پایینترین کارنامهها را در زمینه صادرات غیرنفتی ثبت کردهایم که معادل 80میلیارد دلار خواهد شد.در حالی که کل نیاز وارداتی کشور ما سالانه 40میلیارد دلار است.من یقین دارم در حال حاضر که با شما صحبت میکنیم میزان واقعی صادرات ایران حداقل 2برابر آماری است که رسما اعلام میشود.
اگر درست متوجه شده باشم، منظور شما این است که برای رسیدن به یک تصویر واقعی از اقتصاد ایران، هم نیمه آشکار اقتصاد را باید ببینیم و هم نیمه پنهان اقتصاد را.اما برخی کارشناسان اقتصادی معتقدند که تحریمها اقتصاد ایران را در وضعیت فروپاشی قطعی قرار داده است؟
ارز این نیمهپنهان اقتصاد هم به اقتصاد وارد میشود، یا به صورت دلار یا به صورت محصولات وارداتی در کف بازار مینشیند. بدون اینکه کسی متوجه آن شود. من اقتصاد تحریم شده را خیلی خوب میشناسم، یکی از درسهای مورد علاقهام، دادههای اطلاعاتی برآمده از یک اقتصاد تحریم شده است.برای بررسی میدانی تبعات تحریمها بر اقتصاد کشورهای مختلف، 2بار به عراق سفر کردم تا به صورت میدانی نشانههای تحریم در اقتصادها و بازارهای مختلف را بررسی کنم.باید قبول کنیم، هیچ حوزهای در اقتصاد ایران، شبیه یک اقتصاد تحریم شده و قحطی زده نیست. همه ناظران بینالمللی خارجی هم که به کشور ما سفر میکنند، همین دیدگاه را مطرح میکنند.شما کافی است که فردا صبح به خیابان جمهوری تهران بروید و با احجامی از اجناس خارجی در بازارها مواجه شوید که واردات آنها رسما ممنوع است. همین الان گوشت خوک خارجی در مغازههای ایران فروخته میشود. انواع و اقسام شکلاتهای خارجی برای مشتریان سرو میشود. راستهاش در خیابان بوذرجمهری یا خیابان 15خرداد، پله نوروزخان، کوچه ناظمالدوله است که همه مشغول فروش کالاهای خارجی هستند. (خنده) اینها ورودی دلار است که به صورت جریان سیال ورود کالای قاچاق صورت میگیرد.
ولی شاید تحلیل وضعیت معیشتی مردم ایران با فروش برخی اقلام لوکس وارداتی برای برخی طبقات خاص همه واقعیت اقتصاد را در بر نگیرد.به هر حال حتی در دوران جنگ جهانی دوم هم برخی اقشار خاص در برلین، پاریس یا مسکو میتوانستند اقلام لوکس وارداتی بخرند، اما وضعیت کل مردم چگونه است؟
موضوع اصلی که من با ردیف کردن این آمارها به دنبال رسیدن به آن هستم و حتی قبل از تحریمها هم بارها به آن اشاره کرده بودم این است که اقتصاد ایران، اساسا اقتصادی نیست که بتوان تمام شؤون آن را تحریم کرد.چون اقتصاد ایران از یک طرف، ظرفیت تولید داخلی بالایی دارد و از سوی دیگر هم ظرفیتهای بالایی در قاچاق کالا دارد که حتی میتواند تا40یا50 میلیارددلار را پوشش دهد. این تمام نیازهای اقتصاد ایران را در حد رفع مجموعه حوائجاش رارفع میکند، هر اندازه هم که قیمت دلار بالاتر رود، منجر به افزایش ظرفیتهای صادراتی و ایجاد ارزش افزوده بیشتر خواهد شد.
یعنی منظور شما این است که همان پدیدهای که در دوره پیش از تحریمها نقطه ضعف اقتصاد ایران بوده، در دوران تحریمها بدل به نقطه قوت ما شده است ؟درست متوجه شدم؟
دقیقا، یعنی موضوعاتی که قبلا بزرگترین نقاط ضعف اقتصاد ایران در خصوص بهره وری پایین برشمرده میشدند، الان لنگر ثباتش شده است. یکی ظرفیتهای بالقوه اقتصادی که در گذشته همواره از آن انتقاد میشد و دیگری کلونی اقتصادی خاصی که به عنوان اقتصاد زیرزمینی شناخته میشود و برخی از کارشناسان جدی اقتصاد مثل خانم فیروزه خلعتبری آن را 30الی 50درصد جیدیپی اقتصاد ایران تخمین میزنند. این عدد بسیار بالاست. این دو گانه که در حالت عادی، نقطه ضعف بزرگ اقتصاد ایران است در دوران بحرانهای اقتصادی همواره به داد اقتصاد ایران رسیده است. بخش زیرزمینی اقتصاد که فقط بیش از 100 هزار تا 150هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی داشته، امروز یکی از شکوفاترین بخشهای اقتصاد ایران است. نشانهاش اینکه به محض بالارفتن قیمت دلار با یک انفجار در تولید و صادرات کشاورزی روبهرو شدید. معنی این تحول آن است که بهرهوری کشاورزی پایین بود، به محض رشد قیمت دلار اقدام به تعدیل خود کرده است.
اما مردمی که با گرانی دست به گریبان هستند، میخواهند بدانند که چرا علیرغم اینکه دریافتیشان هرگز ارتقا پیدا نمیکند، مدام باید با جهش در قیمت اقلام اساسی و مصرفی روبه رو شوند؟
سوال خوبی است.مردم این روزها میخواهند بدانند که در حال حاضر چرا حتی اقلامی که صددرصد تولید آن داخلی است متاثر از افزایش قیمت دلار دچار افزایش قیمت میشوند؟برای اینکه این اقلام فرصت صادراتی پیدا میکنند. پیازی که ناگهان 16هزار تومان میشود، در عراق 1دلار قیمت دارد. بنابراین اگر کشاورز بتواند پیازش را در مسیر صادرات قرار دهد، میتواند 30هزار تومان پیازش را به فروش برساند. بطری آب معدنی که در ایران دو هزار تومان فروخته میشود در بازارهای صادراتی به اندازه 10هزار تومان ارزش دارد. این در خصوص تمام کالاها و محصولات مصداق دارد و من معتقدم که منجر به افزایش سرمایهگذاری واقعی در اقتصاد ایران شده است.
به نظرتان این رویکردهای اقتصادی کمی بیرحمانه و ناگهانی نیست؟ یک جوری مثل این میماند که برای آموزش شنا به یک فرد آماتور او را وسط دریای عمیقی بیندازیم و رهایش کنیم.
بخشی از این موضوع را که میلتون فریدمن نیز تئوریزه میکند به این نکته اشاره میکند که: وقتی دولتها میخواهند مالیات ملی بگیرند، یک روش این است که با همه افراد شاغل مذاکره کند که آیا میشود 30 الی 40درصد از درآمدتان را کاهش دهید که دولت بتواند پس انداز ملی را بالا ببرد، اما یک روش دیگر آن است که به وسیله تورم بیرحمانه این کار را انجام دهید. در واقع تورم بیرحمانه، قیمت تمام شده نیروی کار ایران را که چهرههایی چون آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و کارل مارکس میگفتند، «یگانه منشأ تولید ثروت است.» تقریبا یکهشتم کرده است.
تبعات این تغییر و تحولات اقتصادی در سایر حوزههای فرهنگی و اجتماعی به چه صورت بروز پیدا کرده است؟
این کاهش قیمت تمام شده نیروی انسانی باعث شده تا بیش از 1میلیون از افغانستانیهای مهاجر که دیگر این رقمهای دریافتی برایشان صرف نمیکرده از ایران خارج شوند. خروج 1میلیون مهاجر تبعات فرهنگی و اجتماعی خاصی دارد. از سوی دیگر همین کاهش قیمت تمام شده نیروی انسانی باعث شده تا میل به مهاجرت در میان ایرانیان بیشتر شود برخلاف چرت و پرتهایی که برخی رسانههای خارجی اعلام میکنند و دلیل آن را موضوعات سیاسی، اجتماعی و امنیتی ارزیابی میکنند، دلیلش صددرصد اقتصادی است.طبیعی است که نیروی کاری که در خارج از کشور میتواند 2هزار دلار درآمد داشته باشد، 200دلار درآمد در ایران را برنمیتابد و مهاجرت میکند.اما وقتی با 200دلار در داخل کالا تولید میشود، هر کالایی را میشود صادر کرد.
اگر قرار باشد برای این مکانیسمی که تشریح کردید یک عنوان اقتصادی انتخاب کنید، چه واژهای را مناسب این سازو کار میدانید؟
واقع آن است که این روش یک غارت سازمانیافته است. هرچند یک غارت بیرحمانه نیروی کار به نفع سرمایهداران صادراتچی است، اما به هر حال در نهایت ارزش افزوده اقتصادی برای همان اقشار و طبقات را به دنبال دارد. یعنی ما بدون اینکه بخواهیم با این وضعیت همدلی داشته باشیم میتوانیم از این منظر به موضوع نگاه کنیم که سقوط پول داخلی در برابر پول خارجی، بهرهوری کار و صادرات را بهشدت افزایش میدهد و موجب میشود که اقتصاد زیرزمینی رشد کند. این 2بال به داد اقتصاد ملی میرسد و منجر به این میشود که جلوی سقوطش گرفته شود.
عملکرد تصمیمسازان اقتصادی، بانک مرکزی و در کل نظام سیاسی در شکلگیری این شرایط را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر ما در طول 3سال گذشته سوءمدیریتهای اقتصادی در داخل را نداشتیم و تصمیماتی که بانک مرکزی در ماههای اخیر در پیش گرفته است، از آذر یا دی ماه 96 در پیش گرفته میشد و آن غارت سازمان یافته چند روز ابتدایی بحران در عرضه ارز 4200تومانی رخ نمیداد، اقتصاد ایران به مراتب نیرومندتر از شرایط امروز بود. در کنار این موضوع نباید فراموش کرد که اقتصاد ایران از پاییز 98 تقریبا تمام آثار تحریمها را از بین برده است. از پاییز98 تا به امروز فشاری که به اقتصاد ایران وارد میشود ناشی از کرونا از یک طرف و فقدان انسجام ملی و دعواهای داخلی از سوی دیگر است که هم در دولت و هم در کل نظام سیاسی ادامه دارد. سیاستهایی که دولت آقای روحانی در خصوص صنعت خودرو در پیش گرفته امر پنهانی که نیست.چیزی حدود 80 تا 100هزار میلیارد تومان، رانت از جیب دولت و خودروسازان به جیب سوداگران منتقل شده است. اگر همین فشار را دولت آقای روحانی به صنعت خودروسازی وارد کرده بود اما فقط به جای اینکه این پول راهی جیب دلالان شود، به خزانه دولت واریز میشد، حداقل اقتصاد ایران به اندازه 100هزار میلیارد تومان کسری بودجه کمتری را به اقتصاد تحمیل میکرد و متعاقب آن مردم نیز شاهد تکانههای تورمی کمتری بودند و ممکن بود نرخ تورم امسال کشور نصف این عدد فعلی باشد. (متوجه عرایضم میشوید؟)
بله و متاسفانه از این نمونهها به کرات در بخشهای مختلف اقتصادی وجود داردو بسیار هم خسارتبار است.
یعنی علیرغم همه سوءمدیریتهایی که توسط دولت و نظام سیاسی در پیش گرفته شده اگر کرونا ظهور و بروز پیدا نمیکرد، بدون تردید اقتصاد ایران سال99 را با رشد اقتصادی مثبت پشت سر میگذاشت. نشانه صحت حرف من چیست؟ این است که با وجود کرونا، رشد اقتصادی ایران در حالی حول و حوش منفی 5درصد میرسد که بریتانیا رشد اقتصادی منفی 11را برای سال2020خواهد داشت. متوسط اقتصاد کشورهای اروپایی نیز منفی6درصد میشود. یعنی سقوط رشد اقتصادی ایران از متوسط سقوط جهانی پایینتر است.اینها نشان میدهند تمام آثار تحریمها از سال98 محو شده و از سال 98 اقتصاد ایران از خطر تحریمهای امریکا و رکود عبور کرده است.
برداشتی که از حرفهای شما میتوان داشت ان است که اقتصاد ایران دورنمای روشنی را در پیش خواهد داشت. درست است؟
میخواهم از حرفهایم یک بهرهبرداری سیاسی کنم و آن اینکه اگر فرد یا جریاناتی و بعد از روی کار آمدن بایدن یا ترامپ کسی بخواهد فشار اقتصادی را بهانهای قرار دهد برای وادادگی در برابر امریکا، مردم و رسانهها باید بدانند که این اظهارات بهانهای بیش نیست چرا که اقتصاد ایران همه تبعات تحریمی را پشت سر گذاشته است. هرچند دکتر نیستیم و پیشبینی هم نمیتوان کرد اما میتوان گفت که تبعات اقتصادی کرونا نیز تا پایان سال کاهش پیدا میکند. بسیار امیدوارم که تحت هر شرایطی با کرونا یا بدون کرونا و با تحریمها یا بدون تحریمها در سال 2020 رشد اقتصادی مثبت را تجربه کنیم. البته همانطور که مستحضرید رشد اقتصادی کشور در شرایط فعلی هم مثبت است اما چون سهم خدمات در جیدیپی اقتصاد ایران بالاست، آسیب به بخش خدمات، رشد مثبت ارزش افزوده بخش واقعی اقتصاد را خنثی میکند. بنابراین بر اساس اظهارنظر مقامات امریکایی در خصوص اینکه هر تیر تحریمی ممکن را به سمت اقتصاد ایران پرتاب کردهاند، اما متاسفانه هنوز هیچ کدام از جناحهای سیاسی چه چپ و چه راست حاضر نشدهاند، ذرهای از منافع کلان خود در بخشهای مختلف اقتصادی کوتاه بیایند، تا بعد چه پیش آید...