چرا گفت‌وگو چرا مذاکره

۱۳۹۹/۰۸/۲۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۳۱۲۲
چرا گفت‌وگو 
چرا مذاکره

یوسف  مولایی

واقــعـیــت‌هـای کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که در دستیابی به امکانات بازارهای بین‌الملل ناکام بوده‌اند، پیش روی ماست. کافی است از این دانایی رسوب شده جهانی استفاده کنیم. این واقعیات به ما می‌گویند که جامعه بین‌المللی در شرایط فعلی به نوعی یکپارچگی رسیده است. یعنی اجزای جامعه جهانی به لحاظ اقتصادی با هم مرتبط هستند. در واقع در دورانی به سر می‌بریم که اقتصاد مناسبات بین کشورها را از حالت انزواگرایی خارج کرده و آنها را در مسیر تعاملات هرچه بیشتر قرار می‌دهد. در این اتمسفر هر کشوری، چنانچه قاعده بازی را بلد باشد و بتواند آن را درست به کار بگیرد، می‌تواند به تناسب قدرتی که تولید می‌کند، سهم خود را از بازارهای بین‌المللی برداشت کند. اما سکه مناسبات بین‌المللی یک روی دیگر هم دارد؛ آن‌دسته از کشورهایی که واقع‌بین نیستند، سنجش درستی از قدرت نرم و سخت خود ندارند، امکانات بازارها را به درستی نمی‌شناسند، موانع را درست ارزیابی نمی‌کنند و نقش بازیگران بزرگ را در جایگاه خود نمی‌نشانند، معمولا در صف بازندگان قرار دارند، هرچند خودشان مدعی برد باشند و مدام شعار بدهند. در نظام بین‌المللی فعلی قدرت نرم و قدرت سخت هر کدام بازوهایی هستند که سهم کشورها در کسب ارزش افزوده بیشتر را تعیین می‌کنند. نماد قدرت سخت، قدرت نظامی است و شاخص‌های قدرت نرم در حوزه اقتصاد، فرهنگ، هنر و ارتباطات شکل می‌گیرد. به نظرم از این منظر ایران طی دهه‌های اخیر در استفاده از قدرت نرم خود توفیق زیادی نداشته است. این در حالی است که ایران در منطقه، حوزه فرهنگی قوی، تاریخ غنی پربار و ظرفیت‌های ارتباطی وسیعی دارد. از سوی دیگر از تاریخ و علائق مشترکی نیز با کشورهای منطقه برخوردار است. اما از این ظرفیت‌های مبتنی بر قدرت نرم بهره نمی‌برد. ضمن اینکه در خصوص تعریف رابطه‌اش با امریکا به عنوان یک قدرت جهانی خیلی واقع‌بینانه عمل نمی‌کند. دوستانی که برای رابطه با امریکا شرط و شروط می‌گذارند، احتمالا خود را ناآگاهی زده‌اند، وگرنه هر شخصی با حداقل شناخت از فضای بین‌المللی می‌داند که هر کشوری به اندازه قدرتی که در صحنه عمل تولید می‌کند می‌تواند در عرصه مناسبات جهانی اثرگذار باشد. با شعار و موضع‌گیری‌های غیرواقع بینانه، غیرمنطبق با واقعیات جهانی و عدم درک پیچیدگی‌های بین‌المللی در مسیر توسعه پایدار دستاوردی کسب نخواهد شد. باید بدانیم، دستگاه دیپلماسی کشورمان به نوعی مجری اراده سیاسی حاکم بر کشور است.اراده سیاسی هم بر اساس نظام ارزشی و نظام فکری که وجود دارد برنامه‌ریزی و طراحی سیاست‌ها را انجام می‌دهد. 

قدرت دستگاه دیپلماسی این است که وقتی اراده سیاسی بر امری تعلق گرفت، آن اراده سیاسی را با کمترین هزینه ممکن به مرحله اجرا برساند. وقتی آن طراحی راهبردی به درستی انجام نشود یا در راستای واقع‌بینانه‌ای حرکت نکند، دستگاه دیپلماسی خیلی نمی‌تواند اثرگذار باشد. در بحث برجام می‌بینید که اراده سیاسی بر این تعلق گرفته که ایران به نوعی در ماجرای هسته‌ای با جهان، تعامل داشته باشد. 

دستگاه دیپلماسی کشور به رهبری آقای ظریف ماموریت پیدا می‌کند که این اراده سیاسی را به بهترین نحو عملیاتی کند تا کمترین فشار به کشور در این خصوص وارد شود. انصافا دیپلمات‌های کشور ماموریت‌هایشان را به بهترین شکل انجام دادند، اما پشتوانه داخلی آنها در این نبرد دیپلماتیک به اندازه اهمیت ماموریت‌ها نبوده است. واقع آن است که دیپلمات‌ها در عرصه گفت‌وگوهای بین‌المللی نمی‌توانند از خودشان ظرفیت‌های تازه به وجود بیاورند، بلکه با استفاده از ظرفیت‌های برآمده از قدرت نرم و سخت کشور است که می‌توانند منافع ملی کشور را پیگیری کنند. اگر این ظرفیت‌ها در داخل از آنها دریغ شود یا فشار مضاعفی بر آنها وارد شود این مردم هستند که ضرر خواهند کرد.