جستاری در باب تحولات مدیریتی بورس
علیرضا توکلی
بعد از تحولات بازار سرمایه و تغییراتی که در راس هرم مدیریتی سازمان بورس و اوراق بهادار ایجاد شده، جدا از اینکه چه فرد یا افرادی وارد عرصه مدیریتی در بورس میشوند و چه شخص یا اشخاصی از این دایره مدیریتی خارج میشوند، نکتهای که به نظر میرسد از منظر تحلیلی جای بررسی و تحلیل دارد، بستری است که مبتنی بر آن یک چنین آیند و روندهایی در فضای اقتصادی کشورمان شکل میگیرد. بر اساس قانون، ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار توسط هیاتمدیره سازمان انتخاب میشود. در واقع شورای عالی بورس، اعضای حقیقی هیاتمدیره سازمان را انتخاب میکنند(یعنی افرادی هستند که به شورا پیشنهاد میشوند و شورا آنها را انتخاب میکند) و بعد در نهایت از میان این اعضای پیشنهاد شده، یک فرد به عنوان رییس سازمان بورس اوراق و بهادار انتخاب و به افکار عمومی و رسانهها معرفی میشود. اما نکتهای که در این میان نیازمند مداقه بیشتر است، آن است که مانند بسیاری از حوزههای اقتصادی دیگر به جای رویکردهای تخصصی و حرفهای در برخی موارد ...
رویکردهای سیاسی نیز اثرات خاص خود را به جای میگذارند. طبیعتا شخصی که در مسند سیاستگذاریهای کلان اقتصادی قرار دارد، مایل است تا بهترین انتخاب را داشته باشد تا مبتنی بر این انتخاب آگاهانه بهترین عملکرد به نفع او ثبت شود. اما از آنجا که کارنامه و رزومه شفافی از افراد شایسته و متخصص در یک بستر حرفهای(در بخشهای مختلف) وجود ندارد، ناچار است افرادی را انتخاب کند که حداقل آگاهی و اعتماد نسبی از سلامت، دانایی، تخصص، کارکرد و... آنها وجود دارد. در اقتصاد ایران از سال 84 تا به امروز 4 رییس برای سازمان بورس و اوراق بهادار انتخاب شدهاند، اگر کارنامه این افراد شامل موفقیتها و شکستها، کامیابیها و ناکامیها، دستاوردها و نارساییها و... منتشر شده بودند و به صورت شفاف در اختیار فعالان اقتصادی قرار میگرفت بدون تردید امروز منبع قابل توجهی از دانایی رسوب شده از فعالیتهای مرتبط با بازار سرمایه در کشورمان ایجاد شده بود که میتوانست برای رییس امروز سازمان بورس و اوراق بهادار راهگشا باشد. همینطور اگر بانک اطلاعاتی جامعی از مدیران بورسی و متخصصان این حوزه توسط نهاد ناظر و بیطرفی ثبت و ضبط میشد، امروز در زمان انتخاب مسوولان اقتصادی کشور دردسر کمتری داشتند و به راحتی مشخص میشد که چه فرد یا افرادی شایستگی در دست گرفتن سکان هدایت یکی از مهمترین بازارهای اقتصادی کشور را دارد. در غیر این صورت این لابیها و رایزنیهای فرامتنی است که ممکن است فردی را در راس هرم اجرایی سازمان بورس بنشاند که شاید بهترین انتخاب یا گزینه اصلح نباشد. این فرآیند در کشورهای توسعهیافته به گونه دیگری دنبال میشود. در اقتصادهای پیشرو کارنامه و سابقه هر فرد، مدیر یا فعال اقتصادی مشخص است و لیستی از این افراد سایسته در اختیار فرد یا افراد انتخابکننده قرار میگیرد تا بر اساس شایستهسالاری نهادینه شده، بهترین انتخاب را در راستای منافع عمومی کشور انجام دهد. در یک چنین روند قوامیافتهای معمولا حوادث غیرمترقبه در بازار بورس رخ نمیدهد و روند تصمیمسازیها مبتنی بر یک رویکرد معقول دنبال میشوند. پرسشی که ممکن است با این توضیحات به ذهن خطور کند، ان است که تبعات عدم انتخاب یک مدیر شایسته در اتمسفر اقتصادی چه مواردی میتواند باشد؟ واقع آن است که بسیاری از سازمانهای اقتصادی بسیار حساس هستند. ساختارهایی چون رییس کل بانک مرکزی، سازمان بورس و اوراق بهادار، رییس کل بیمه و... بخشهایی بسیار مهم، اثرگذار و کلیدی در روند کلان اقتصاد کشور هستند. هر متغیر به ظاهر کوچکی در این ساختارها میتواند کل ساختار اقتصاد و معیشت را با تکانه روبهرو کند. وقتی انتخاب مدیران این بخشهای مهم از سیکل حرفهای و نظام شایستهسالار خارج میشود، نتایجی کاملا تصادفی به دنبال دارد. ممکن است مدیری انتخاب شود که کارنامهای درخشان از خود به جای بگذارد و این احتمال هم وجود دارد مدیری سکان هدایت بخشهای اقتصادی را به دست بگیرد که فاقد دانش و تجربه لازم باشد و اتمسفر اقتصادی را با تکانههای پی در پی روبهرو کند. وقتی مدیری غیرشایسته انتخاب میشود ممکن است به دلیل فقدان دانش و تجربه لازم، رویکردهای غلطی را در پیش بگیرد. از سوی دیگر مدیران غیرمتخصص در یک چنین شرایطی تلاش میکنند از طریق آزمون و خطا سطح دانش و تخصص خود را بالا ببرند. به عبارت روشنتر مردم و بازار باید هزینه یادگیری و بالا بردن سطح تجربه مدیران را بپردازند. متاسفانه طی دهه اخیر اقتصاد ایران یک چنین تجربیاتی را به دفعات از سر گذرانده است. حتی در برخی برههها افرادی که تصور میشد، دانش کافی اقتصادی برای حضور در حوزه مدیریتی بورس را داشتند، سکان هدایت این بازار را به دست گرفتند اما از آنجا که فاقد دانش سیاستگذاری و همافزایی با بخشهای دیگر نبودند، آسیبهای فراوانی به اقتصاد و معیشت مردم وارد کردند. بنابراین فارغ از اینکه چه فرد یا جریانی در راس هرم مدیریتی بورس به کار گماشته میشود، فعالان اقتصادی و تحلیلگران باید به دنبال ایجاد ساختاری شایستهسالاری و تخصصی در بازار سرمایه باشند که از طریق این ساختار قوام یافته بهترین انتخابها به نفع اقتصاد و کشور محقق شود. همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، مردم نباید هزینه با تجربه شدن مدیران را بپردازند.