سهامدارانی که رویینتن شدهاند
پیمان مولوی
در داستانهای افسانهای و اسطورهای ملل مختلف از جمله افسانههای ایرانی و یونانی و چینی با شخصیتهایی مواجه هستیم که در برابر آسیبهای خارجی، رویینتن هستند و زخمها و ضرباتی که ممکن است افراد و انسانهای عادی را از پا دربیاورد، روی آنان کارگر نیست. نمونه یک چنین شخصیتهایی در متودولوژی یونانی آشیل، است که به جز پاشنهاش رویینتن است و در هر مبارزهای پیروز از میدان خارج میشود. یا در متودولوژی پارسیان، اسفندیار که یکی از شخصیتهای جالب و اسطورهای شاهنامه فردوسی نیز محسوب میشود، چنین وضعیتی را دارد. اسفندیار نیز رویینتن است و به جز چشمانش هیچ تیر و زخمی بر او اثرگذار نیست. اما آیا در اتمسفر اقتصادی و راهبردی هم میتوان شرایطی را ایجاد کرد که مردم، سرمایهگذاران و سهامداران در برابر نوسانات بازار و آشفتگیها اقتصادی رویین تن شوند؟ آیا میتوان وضعیتی را به وجود آورد که سهامداران در برابر تیرهای سودجویان و سوداگران آسیب نبینند؟ پرسش اساسی در روند سرمایهگذاری در بازار سرمایه آن است که آیا زمانی که بازارها در روند نزولی قرار دارند، امکان برداشت سود در بازار سرمایه وجود ندارد؟ آیا در دوره بحرانها نمیتوان دستاوردهای افزونتری از بورس برداشت کرد. پاسخ این پرسشها در تحلیل حاشیه سود و ارتباط چرخه عملیاتی بنگاهها نهفته است. یعنی اگر سرمایهگذاران بتوانند تحلیل جامعتری مبتنی بر آگاهی معقول از روند فعالیتهای شرکتهای بورسی صورت دهند، ریسک سرمایهگذاریها تا حد زیادی کم خواهد شد. بررسی روند افرادی که با بیشتری زیانهای بورسی مواجه شدهاند، بیانگر آن است که اغلب افرادی که با زیانهای جدی مواجه شدهاند، کسانی بودهاند که بر اساس شناخت جامع از چشماندازها به بازار سرمایه ورود نکردهاند. یکی از مواردی که میتواند ریسک سرمایهگذاریها را در مواقعی که بازار دچار نوسانات زیادی است یا دچار رکود است، کاهش دهد، بحث حاشیه سود است. حاشیه سود شرکتها وقتی بالاست جذابیتهای زیادی دارد و نیاز به ارزیابیهای تحلیل هم کمتر احساس میشود، اما پرسش آن است که آیا در تحلیل حاشیه سود بنگاهها، چرخههای عملیاتی بنگاهها را در نظر میگیریم و ارتباط بین چرخههای عملیاتی بنگاهها با حاشیه سود را درک کردهایم. برای مثال در صنعت پتروشیمی اگر یک شرکت پتروشیمی اگر 60 یا 70 درصد حاشیه سود داشته باشد. یا شرکت دیگری 150 درصد حاشیه سود داشته باشد، با شرکتی که 30درصد حاشیه سود دارد اما چرخههای عملیاتی تندتر و متناسبتری دارد، قابل مقایسه است. اساسا چگونه میتوان این تفاوتها را تجزیه و تحلیل کرد؟
در نهایت باید دید چه رابطهای بین چرخههای عملیاتی بنگاهها و نحوه استفاده از سرمایه در گردش یا working capital وجود دارد؟ پاسخ به این سوالها به سرمایهگذاران کمک میکند تا تصویر روشنتری از آینده شرکت داشته باشند و وقتی اطلاعات مستندتری درباره چشمانداز اینده بنگاهها وجود داشته باشد، ریسک سرمایهگذاران برای انتخاب حوزههایی که بیشترین سود ممکن را باید داشته باشند، کاهش میدهد. 2عامل باید مورد توجه قرار بگیرد. نخست اینکه آینده شرکتها به چه سمتی حرکت میکند. دوم؛ اینکه شرایط فعلی روند ورود و خروج نقدینگی به بازار سرمایه بر اساس چه مکانیسمی صورت میگیرد. در واقع یکی رویکرد چشمانداز بلندمدت بازار سرمایه را مورد توجه قرار میدهد و موضوع دوم، روندهای کوتاهمدتتر روندها در بورس را در تیررس ارزیابیها قرار میدهد. موضوعاتی چون نحوه استفاده از سرمایه در گردش، مدل استفاده از سرمایه در گردش، چرخههای عملیاتی بنگاهها، نحوه تند یا کند شدن چرخههای عملیاتی بنگاهها، تحمیل هزینههای مجدد برای تامین مالی شرکتها، اثرات این فرایندها در حاشیه سود شرکتها، بازده حقوق سهامداران، سودآوری نهایی بنگاهها و... مواردی هستند که باید در یک بستر دقیق مورد بررسی قرار بگیرند. اهمیت این ارزیابیها ممکن است زمانی که بازار در وضعیت پر رونق قرار دارد و صعودی است، چندان اهمیت خود را نمایان نکنند، اما زمانی که وضعیت بازار نوسانی شد و شاخص در دالان نزولی قرار گرفت این اطلاعات جامع اهمیتی حیاتی و بنیادین پیدا میکنند. فقدان این ارزیابیهای تحلیلی بدون تردید سهامداران را دچار مشکلات فراوانی خواهد کرد. چه خوب است قبل از اینکه سرمایهگذاران به بورس وارد شوند اطلاعات خود را در خصوص رتبهبندی شرکتها، چشمانداز فعالیتهای آینده و... افزایش دهند. متاسفانه مشکلات امروز سهامداران خرد در بورس برآمده از فقدان این اطلاعات ضروری و مهارتهای حیاتی است. معتقدم در دوره جدید برنامهریزیها برای سرمایهگذاری در بورس سهامداران باید خود را مجهز به این مهارتهای حیاتی کنند تا سرمایههای آنان به نوعی در برابر تحولات نوسانی بورس رویینتن شود.