Fatf و ضرورت عبور از موازنه تهدید
محسن جلیلوند
این روزها موضوع تصویب یا عدم تصویب fatf در فضای عمومی و روند تصمیمسازیهای کشور به یک موضوع کلیدی بدل شده است و به نظر میرسد نشانههایی از احتمال تصویب این ساز و کار در داخل کشورمان مطرح شده است. موضوعی که میتوان تصویب آن را در حکم شاه کلیدی برای ورود به مناسبات تازه با 1+5، احیای برجام و پس از آن تعدیل کردن تحریمهای اقتصادی تحلیل و تفسیر کرد. در واقع تصویب fatf را میتوان در حکم کاتالیزوری در نظر گرفت که این امکان را به طرفین میدهد که بتوانند از موانع چالشی پیش رو، عبور و امکان دستیابی به مفاهمهای تازه را آغاز کنند. اگر بخواهیم مناسبات ارتباطی ایران با کشورهای اروپایی و امریکا را از منظر تئوریک و آکادمیک نظیرسازی کنیم، باید به این نکته اشاره کنیم که دو طرف در وضعیت موازنه تهدید قرار گرفتهاند. یعنی هم ایران با توجه به عهد شکنی طرف امریکایی و عدم اجرای تعهدات برجامی، نسبت به امریکا از لحن تهدیدآمیز و مستحکم استفاده میکند و هم طرف امریکایی و همراهان اروپاییاش تلاش میکنند با استفاده از ادبیات تحریمی و تهدید به صدور قطعنامههای شدیداللحن، ایران را مجاب به اجرای کامل تعهداتی کنند که پیش از این به دلیل خروج ترامپ از برجام، کاهش داده شده است. نظریه موازنه تهدید ارتباط مستقیمی با استیون والت به ویژه کتاب او ریشههای اتحادها (1987) دارد. بر اساس نظریه موازنه تهدید، کشورها در برابر گزارههایی موازنه ایجاد میکنند که برای شان به شکل خاصی، خطرناک جلوه میکنند. پرسشی که با این توضیحات به ذهن خطور میکند آن است که راهکار معقول برای پشت سر گذاشتن مرحله موازنه تهدید کدام است؟ تئوریسینها و اساتید امور بینالمللی در یک چنین مواقعی پیشنهاد میکنند که دو طرف با استفاده از یک نقطه کانونی مشترک، «موازنه تهدید» را به «موازنه تفاهم» بدل کنند تا از دل این تفاهمات، امکان درک مشترک و پس از آن بازگشت به وضعیت عادی و گفتوگو امکانپذیر شود. ظاهرا fatf قرار است نقش این نقطه کانونی را ایفا کند. در واقع دو طرف در حال طراحی پکیجی هستند که هر دو سوی این معادله در این پکیج وظایفی را برای بازگشت اعتماد نسبی به عهده بگیرند. ایران در این معادله به fatf میپیوندد و ایالات متحده هم امکان آزادسازی داراییهای مسدود شده ایران در کره جنوبی یا عراق و... را فراهم میکند تا در مراحل بعدی هر دو طرف مسیر تازهای را به جای تهدید برگزینند. در واقع این تحرکات، مسیر گام به گامی را فراهم میکند که بخشی از بیاعتمادیهایی که میان طرفین وجود دارد را کاهش دهد. البته قبل از رسیدن به این مرحله، بایدن برخی تحرکات ترامپ علیه برجام و درخواست ترامپ برای راهاندازی مکانیسم ماشه و قطعنامه 2231 را بلااثر کرد و برخی محدودیتهای پیش روی دیپلماتهای ایرانی در ایالات متحده را از میان برداشت. ایران هم تلاش کرد پالسهایی برای بازگشت به تعهدات برجامی ارسال کند و فضایی را تصویرسازی کند که در صورت بازگشت امریکا به برجام و آغاز روند پایان تحریمها ایران هم آماده است مجموعه تعهدات خود را عملیاتی کند. اگر تا روز جمعه که موعد رسمی صدور قطعنامه آژانس علیه ایران است دو طرف بتوانند موازنه تهدید را پشت سر بگذارند، چشماندازهای روشنی از احیای برجام، پایان تحریمها و... پیش روی کشور قرار گشوده خواهد شد. اما چنانچه نتوانند به قلمروی موازنه تفاهم وارد شوند و اعتمادسازی گام به گام را آغاز کنند، مناسبات ارتباطی با دشواریهایی همراه خواهد شد. در این میان باید بدانیم که رویارویی اصلی ایران در این پرونده و اساسا مجموعه پروندههای بینالمللی با امریکاست. هرچند اروپا، چین و روسیه تحرکاتی له یا علیه کشوری صورت میدهند، اما در واقع مساله اصلی سنگ اندازیهایی است که امریکا در مسیر تعاملات دو طرف صورت میدهد. در واقع طرف اصلی پیش روی ایران در ساختار بینالمللی نه اروپا، چین یا روسیه، بلکه امریکا است. بر اساس این اهمیت بنیادین است که مثلا پیاده روی ظریف با وزیر امور خارجه امریکا است که در سطح جهانی بازتابهای وسیعی پیدا میکند، نه ملاقات و پیاده روی ظریف با وزرای خارجه اروپا و چین یا روسیه. معتقدم که دو طرف در یکی از حساسترین برهههای ارتباطی در خصوص برجام قرار گرفتهاند و عبور از این دالان حساس تاریخی نیازمند نهایت درایت، هوشمندی و وقتشناسی است. هر نوع تاخیر تا تعجیل در تصمیمگیریها میتواند منافع ملی کشورمان را دچار آسیبهای فراوانی سازد. البته تیم دیپلماسی ایران نشان داده در صورت همراهی داخلی، میتواند از منافع ملی کشور در مواجهه با طرفهای غربی صیانت کند و کشتی دیپلماسی کشور را به سمت کرانههای روشنتری هدایت کند.