نیاز بودجه به شاقول

۱۳۹۹/۱۲/۲۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۶۹۷۲
نیاز بودجه به شاقول

آلبرت بغزیان

بخشی از ایراداتی که شورای نگهبان در خصوص بودجه1400مطرح کرده، پیش از این از سوی تحلیلگران و کارشناسان مطرح شده بود، اما نمایندگان مجلس هرگز توجهی به آن نکردند و به رویکردهای کارشناسی بی‌اعتنایی کردند. اگر قرار باشد مشکلات بودجه کشور به‌طور کلان مورد... 

 بررسی قرار گیرند، باید به این نکته اشاره شود که مشکلات بنیادین بودجه در ایران، بحث هزینه‌ها و درآمدها است. از یک طرف هزینه‌هایی در بودجه تعبیه می‌شود که تناسبی با درآمدهای کشور ندارد. همین مشکل به ظاهر ساده، زیربنای دامنه وسیعی از مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور است. فرض کنید، خانواده‌ای که هر ماه Nتومان درآمد دارد، هزینه‌هایی بیش از ظرفیت‌های درآمدی خود مصرف کند. یعنی بیشتر از حقوق و دستمزد محدودی که به دست می‌آورد، هزینه‌تراشی کند. مثلا اعضای خانواده، مبلمان‌های گران‌قیمت خریداری کنند، هر روز از رستوران‌های بزرگ غذا سفارش دهند و پوشاک برند با قیمت‌های بالا خریداری کنند و... طبیعی است که این خانواده با مشکلات اقتصادی و معیشتی فراوانی مواجه خواهد شد و عملا به سمت ورشکستگی حرکت خواهد کرد. در سطح کلان هم، عدم توازن میان درآمدها و هزینه‌ها در بودجه، باعث بروز کسری و پس از آن استقراض از بانک مرکزی، توسعه پایه پولی و در نهایت تورم و گرانی خواهد شد. از سوی دیگر به ابعاد و زوایای بودجه در کشور ما بیش از اندازه پرداخته می‌شود. ما بودجه را خیلی بزرگ کرده‌ایم. شما کمتر می‌شنوید که چالش‌هایی در این حد و اندازه در خصوص تصویب بودجه در ترکیه، اروپا، امریکا، ژاپن و... شنیده شود. به‌طوری که هر روز دامنه وسیعی از اخبار رسانه‌های گروهی مرتبط با بودجه بسته می‌شوند. دلیل این فضاسازی‌ها در خصوص بودجه ناشی از این واقعیت است که هر گروه و جناح و دسته‌ای در ایران به دنبال مناقع خود هستند. بخشی از این تنازعات دامنه‌دار پیامون بودجه به دلیل سهم خواهی جناح‌های مختلف است. ذینفعان تلاش می‌کنند تا برای سازمان، منطقه، شهر و گروه خود سهم بیشتری دست و پا کنند. به این دلیل است که هر باند و جناحی به دنبال فضاسازی‌هایی به نفع خود است تا بهره‌برداری بیشتری از منابع کشور داشته باشد. به دلیل این منفع متضاد است که هر سال شاهد طناب‌کشی ذینفعان مختلف در خصوص بودجه هستیم. اما پرسش کلیدی که در این میان کمتر به آن پرداخته می‌شود آن است که چرا بودجه‌های سنواتی کشورمان هرگز نسبتی با الگوی کلان توسعه در ایران پیدا نمی‌کنند؟ این پرسشی بسیاری کلیدی است. هر اقتصادی که توانسته به کرانه‌های توسعه دست پیدا کند پیش از هر اقدامی توانسته الگویی برای توسعه خود طراحی و تثبیت کند. اقتصاد ایران از سال 1327 خورشیدی متوجه اهمیت برنامه‌های توسعه 5ساله شد و تلاش کرد از این نقشه راه برای تحقق توسعه پایدار بهره ببرد. قبل از انقلاب حد فاصل سال‌های 27 تا 57 خورشیدی، 5برنامه توسعه و در سال‌های بعد از انقلاب هم حدفاصل سال‌های 68 تا 1400، 6برنامه توسعه در دستور کار تصمیم‌سازان کشور قرار داشته است. طبیعتا بودجه‌های سالانه در کشورهایی که از برنامه‌های توسعه استفاده می‌کنند باید برشی از اسناد بالادستی اقتصاد باشند. یعنی مثلا بودجه یک ساله، باید برشی از برنامه توسعه 5ساله باشد. یعنی هر سال یک‌پنجم برنامه توسعه در قالب بودجه‌های سالانه باید محقق شود. اما در ایران هرگز ارتباط معقولی میان برنامه‌های توسعه 5ساله و بودجه‌های سنواتی مشاهده نمی‌شود. مثل اینکه نقشه ساختمانی 5طبقه توسط مهندسی طراحی شود، اما در روند ساخت آن، هرطبقه که ساخته می‌شود، انحرافاتی در ساخت بنا مشاهده شود. در معماری برای اینکه ستون‌ها، ساختمان‌ها و دوارها بر اساس نقشه کلان پیش برود، از شاقول استفاده می‌کنند. یعنی هر طبقه که ساخته می‌شود با استفاده از شاقول و سایر فناوری‌های محاسبه می‌شود تا معلوم شود آیا ساختمان دچار انحراف شده یا نه؟ مهندسان ساختمانی صبر نمی‌کنند، هر پنج طبقه ساختمان ساخته شود و بعد در آخر کار ببینند آیا بر اساس نقشه، بنا ساخته شده است یا دچار انحراف شده است. اما در حوزه اقتصاد در کشورمان هرگز یک چنین شاقول‌هایی به کار گرفته نمی‌شود. به عنوان مثال بر اساس اسناد توسعه 5ساله، اقتصاد ایران باید در زمینه رشد اقتصادی، اشتغالزایی، تقویت ارزش پولی ملی، رشد صادرات و... از نقطه A  به نقطه B برسد، اما در عمل یک چنین دستاوردهایی محقق نمی‌شود. هر دولت یا مجلسی که سر کار می‌آید خود را علامه دهر تصور می‌کند و برنامه‌های توسعه قبلی را انکار می‌کند. بنابراین مسوولان و تصمیم‌سازان تلاش می‌کنند، الگوی مورد نظر خود را در اقتصاد و معیشت کلان کشور پیش ببرند. ایده‌هایی که گاهی با برنامه‌های قبلی تعارضات ساختاری و بنیادین دارد. اینگونه می‌شود که ما همواره در حال تکرار تجربه‌های قبلی هستیم. 

نتیجه این روش این می‌شود که بودجه‌های سالانه ما تناسبی با اسناد بالادستی اقتصادی ندارند. این چرخه معیوب باعث می‌شود تا ذینفعان در جریان بودجه‌نویسی همه تلاش خود را به کار بگیرند تا سهم افزون‌تری در بودجه داشته باشند. مبتنی بر این سهم‌خواهی‌ها اقتصاد هم دچار بودجه‌های چند دوازدهمی و انحراف از اسناد بالادستی می‌شود. برای خروج از این چرخه تکراری باید به سمت طراحی یک الگوی کلان توسعه برویم که جناح‌ها و طیف‌های مختلف سیاسی نتوانند، ابعاد و زوایای گوناگون آن را تغییر دهند.