نواختن معکوس سرنای بورس
علیرضا توکلی
یکی از تصمیماتی که در نشست ستاد هماهنگیهای اقتصادی دولت در خصوص بازار سرمایه اخذ شد مربوط به آندسته از سرمایهگذاریهای خارجی در بازار سرمایه است. در واقع بر اساس ضوابط تعیین شده آندسته افرادی که۲۵۰ هزار دلار در بازار بورس سرمایهگذاری کنند، اقامت ۵ ساله ایران دریافت خواهند کرد. تصمیمی که برخی آن را در راستای تلاش دولت برای جذب سرمایههای خارجی در بورس در آستانه احیای برجام تعبیر و تفسیر کردند. اما اگر به تجربیات سالهای 92 تا 94 بازگردیم که برجام نیز به عنوان یک سند بینالمللی، اجرایی شده بود، متوجه خواهیم شد که عملکرد خوبی از سرمایهگذاریهای خارجی ثبت نشده است. شاید برخی موارد خاص وجود داشته باشند که کسانی که قبلا سابقه سرمایهگذاری در اقتصاد ایران را داشتند کمی سرمایههای خود را افزایش داده باشند، اما بهطور کلی عملکرد چندان موفقی در این خصوص ثبت و ضبط نشده است. ضمن اینکه سرمایهگذاران خارجی با توجه به قدرت تحلیل بالایی که دارند، چند موضوع را مورد توجه قرار خواهند داد. نخست بحث ریسک نرخ ارز کشور است که موضوع بسیار مهمی است. یعنی اگر وارد بورس ایران شوند و سودی هم کسب کنند، اما قیمت ارز ناگهان 200درصد افزایش پیدا کند، این شرکتها دست به عصاتر حرکت خواهند کرد. همین امروز در خصوص شرکت ایرانسل و گروه هنکل آلمان که در بورس ایران سرمایهگذاری کردهاند، برای خروج سرمایههای خود با دشواریهای فراوانی روبهرو هستند. ضمن اینکه سقوط ارزش ریال هم باعث شده تا سود کمی را برداشت کنند. بنابراین شرایط اقتصادی کشور به گونهای است که دورنمای جذب سرمایههای خارجی برای بازار سرمایه چندان محتمل نخواهد بود. اما پرسشی که مطرح است اینکه مشکل اصلی بازار سرمایه چیست و چطور میتوان از این چالشها عبور کرد. من معتقدم هرچند مشکلات برونبازاری نیز در بورس وجود دارد، مشکل اصلی بازار ایران، مشکلی درونبازاری است.
برخی اظهارنظرها در خصوص اینکه مشکلات برون بازاری است و به نرخ بهره، تورم، نوسانات ارزی، آزاد شدن قیمت محصولات در بورس کالا، تخفیفهای مالیاتی و... مربوط است، از نظر من چندان منطقی نیست. اما من فکر میکنم مشکل بازار در ایران درونی است. بازاری که در یک عدم تعادل به سر میبرد، این عدم تعادل به نظر من به دلیل مساله قیمت (price) است. برخی از سهمهای ایران در قیمتهای واقعی خود قرار ندارند. با تنفس مصنوعی ممکن است برای مدتی بتوان این سهم را در وضعیت نرمال قرار داد، اما در بلندمدت این وضعیت قابل دوام نیست. مثالی که یکی از دوستان مطرح میکرد، آن است که اگر کسی بخواهد خانهای را در هوا معلق نگه دارد، این امر شدنی است. چرثقیلهای بزرگ میخواهد، مقداری زیادی انرژی و هزینه. اما بلافاصله با پایان گرفتن این هزینهها و انرژی خانه دوباره سقوط میکند و در وضعیت تعادلی خودش قرار میگیرد.در سالهای قرن 20 در روسیه، دلار شروع به افزایش قیمت کرد. بانک مرکزی روسیه با این ادعا که این قیمتها واقعی نیست، شروع به توزیع دلارهای خود در بازار کرد. این باعث شد تا سرعت رشد قیمت دلار برای مدتی متوقف شود. کار به جایی رسید که بیش از 95درصد ذخیرههای ارزی بانک مرکزی روسیه توزیع شد، اما تقاضا همچنان وجود داشت. بلافاصله پس از متوقف ساختن وضعیت قیمتها دوباره بالا رفت. این مثال را از این جهت زدم که در اقتصاد ایران هم همه تجربه پولپاشی، 4200 تومانی، دلار 1226تومانی و سکه 546هزار تومانی سال 91 در خاطرهها هنوز وجود دارد. بلافاصله پس از پایان پولپاشیها دوباره قیمت ارز و سکه بالا رفت تا نقطه تعادلی خودش را پیدا کرد. در آن برهه سکه به 800هزار تومان رسید. این نوع حمایتها در بازار سرمایه نیز یک چنین تبعاتی را به دنبال خواهد داشت و تا زمانی که پولپاشیها و حمایتها وجود داشته باشد، ممکن است نشانههایی از ثبات بروز کند، اما بلافاصله پس از قطع شدن این حمایتها دوباره نوسانات از راه خواهند رسید تا بازار نرخ و قیمت اصلی خود را بیابد. شاید برخی این مساله را مطرح کنند آیا امکان تغییر نقطه تعادل بازار سرمایه ممکن نیست؟ من معتقدم که بازار سرمایه معلول است، یعنی خروجی یک سری گزارههای پیرامونی است. یعنی مثلا نرخ بهره قطعا در تحولات بورس اثر دارد. ولی آیا میتوان نرخ بهره را 10 درصد یا کمتر کرد؟ خیر؛ چون شاخص دیگری در اقتصاد که تورم است، در اثر این تصمیم دچار تکانه میشود. ابتدا باید تورم تک رقمی شود، بعد از تورم، نرخ بهره کاهش پیدا کند و در نهایت بازار سرمایه به سمت بهبود وضعیت حرکت کند و قیمت سهام صعودی شود. در واقع اقتصاد مانند سرنایی است که نمیتوان آن را معکوس نواخت. نمیشود ابتدا به دنبال رشد قیمت سهام رفت؛ بعد تلاش کرد تا نرخ بهره را کنترل کرد و در آخرین حلقه این زنجیره هم به به دنبال مهار تورم حرکت کرد.