دخلها و خرجها و وعدهها
پیمان مولوی
میگویند تاریخ، علم قیاس است و ملتها و جوامعی که به تاریخ خود و سایر ممالک عالم، رجعت دارند و به آن توجه میکنند، در واقع در مواجهه با حوادث و رخدادها به نوعی رویینتن میشوند. چرا که یک چنین ملتهایی، اشتباهات قبلا امتحان شده را دوباره تکرار نمیکنند. اگر هم اشتباهی مرتکب شوند، راه برونرفت از آن را قبلا آموختهاند. موضوع وعدههای عجیبی که نامزدهای پوشیدن ردای ریاستجمهوری در خصوص مسائل اقتصادی و معیشتی ارایه میکنند، این روزها نگرانیهای فراوانی را در میان اساتید اقتصادی و تحلیلگران ایجاد کرده است. واقع آن است که ارزش یارانهای که در سال 89 به همه ایرانیان داده شد، امروز حدود 600هزار تومان است. اگر قیمت هر دلار در 12 سال قبل با نرخ دلار و تورم امروز، محاسبه شود متوجه خواهیم شد که 45هزار تومان 12 سال پیش حدود 600هزار تومان امروز قیمت دارد.از سوی دیگر، هیچ فرد میهندوستی از بهبود شاخصهای معیشتی مردم و جوانان کشورش ناراحت نمیشود بلکه از صمیم قلب نیز همه خواستار بهبود وضعیت معیشتی مردم هستیم، اما باید دید این پرداختها آیا به بهبود وضعیت میانجامد یا اینکه خود به عاملی برای بروز مشکلات عدیده بدل خواهد شد. مساله اینجاست هرچند برخی افراد و جریانات در خصوص پرداخت یارانه و تسهیلات هنگفت صحبت میکنند، اما هیچکدام از این افراد اشاره نمیکنند که منابع این ایدههای یارانهای و تسهیلاتی خود را چگونه تامین خواهند کرد؟ به هر حال برای هر خرجی، دخلی مورد نیاز است، زمانی که فردی از پرداخت تسهیلات میلیاردی برای زوجین سخن میگوید باید مشخص کند منابع این طرح را از کجا تامین خواهد کرد؟ مجموعه این وعدهها را از دو رویکرد میتوان بررسی و تحلیل کرد. یکی ایجاد یک انتظار در مخاطبان است و دوم، تلاش برای انجام این وعدهها است. اینجاست که دوباره به تاریخ و حافظه تاریخی بازمیگردیم. تاریخ گواه خوبی است که به ما نشان میدهد، اگر دقت کافی در خصوص تصمیمات اقتصادی نداشته باشیم و فقط دولتها خود را در جایگاه توزیعکننده پول قرار دهند و در خصوص منشأ توزیع این پولها توجه کافی را نداشته باشند، اقتصاد و معیشت ایرانی به همان آسیبهایی دچار خواهد شد که پیش از این طی سالهای پایانی دهه 80 تا سالهای ابتدایی دهه 90 به آن دچار شده بود. معتقدم در کنار این مساله که داراییهای کشور چگونه میخواهد هزینه شود، هر کدام از طیفهای سیاسی باید مشخص کنند برای تولید ثروت و ایجاد ارزش افزوده چه برنامهای دارند؟ به همان اندازه که خرج کردن داراییهای کشور نیازمند برنامهریزی و خردمندی است، ایجاد ثروت و دخل برای هزینه کرد دارایی هم اهمیت دارد.
آیا منشأ ثروت ایران تنها نفت است، معدن است، گردشگری است؟ یا المانهای دیگری نیز وجود دارند که باید شناسایی شوند. در کشور ما بیشتر توجهها به سمت هزینه کرد، داشتههای کشور است و کمتر جریانی وجود دارد که برای ایجاد ثروت برنامهریزی داشته باشد. اقتصاد ایران باید به سمت گفتمانسازی در خصوص ثروتسازی برود. مطالبات مردم از حاضران در انتخابات نیز باید این باشد که به جای وعدههای خطرناک، مشخص کنند چه راهبردهای اجرایی برای ثروتسازی دارند؟ همان نکتهای که توماس بن هوکر در کتاب منشأ ثروت به آن اشاره میکند و نقشه راهی ترسیم میکند در این خصوص که جوامع مختلف چگونه قادر خواهند بود، ظرفیتهای تازهای برای ثروتسازی و ایجاد ارزش افزوده از منابع موجود تدارک ببینند. وقتی یک چنین گفتمانی در جامعه ایجاد شد و ظرفیتهای فکری و عملی برای تحقق آن فراهم شد، مهارتهای لازم به جوانان و اقشار مختلف برای ایجاد این ثروت منتقل خواهد شد. زمانی که جوانان این مرز و بوم ظرفیتهای لازم را به دست آورند، دیگر نیازی نخواهند داشت که فرد یا جریانی از راه برسد و به آنها وعده چند صد هزار تومان یارانه نقدی بدهد و با این وعدههای خطرناک عقل و هوش آنها را برباید. ما نیازمند یک چنین سیاستمدارانی هستیم که ابتدا خودشان درک کرده باشند که راههای ثروتآفرینی چیست و بعد به اقشار عمومی جامعه این آگاهی را منتقل کنند. با این توضیحات معتقدم مهمترین وعدهای که یک نامزد انتخاباتی میتواند به مخاطبان خود ارایه کند، راهکارهای عملیاتی برای به وجود آوردن این مهارتهای ثروتآفرینی است.نه وعدههایی گنگ از افزایش یارانههای نقدی یا پرداخت تسهیلات کلانی که خانوادهها را بیشتر گرفتار میکند تا اینکه آنها را به رستگاری برساند.