چالش میان اقتصاد و سیاست در دیپلماسی اقتصادی
پرهام پوررمضان
دیپلماسی اقتصادی همواره به عنوان یک اصل مهم در دستور کار دولتهای جهانی شده قرارگرفته است و توانسته دولتهای جهانی نشده را مغلوب کند. همین امر سبب شده است که امروزه در دهکده جهانی صحبت از مفاهیم پیچیدهای همچون اقتصاد سیاسی، سیاست اقتصادی و واژگانی اینچنین برای جذب ملت –دولتها به سمت پدیده جهانیشدن مطرح باشد. جهانیشدن امروزه دیگر از مرز یک پدیده تئوریک گذر کرده است و به مسالهای در اذهان ملتها و در گام بعدی دولت تبدیلشده است.
شهروند کنونی جامعه جهانی دیگر فردی تکبعدی نخواهد بود و با اتکا به همین امر توانسته است مفاهیمی مرکب را خلق کند، دیپلماسی اقتصادی به مفهوم نوین خود محصول تفکر شهروند این جامعه است.
این امر یک مساله مهم، راهبردی و استراتژیک است که سبب میشود دولتها با زبان اقتصاد با یکدیگر سخن بگویند. در جمهوری اسلامی ایران نیز این مهم از اواخر دهه 70 شمسی و اوایل دهه 80 به کرسیهای مطالعاتی اضافه شد و با شدت گرفتن تحریمهای ظالمانه دولت امریکا توانست در کشور به عرصه عمل روی بیاورد.
اما در این یادداشت بنا دارم به چالش مهم این حوزه یعنی دوگانه اقتصاد یا سیاست بپردازم. در ادبیات سیاسی واژگان هریک تعریف و معنای خاص خود را دارا میباشند ازاینرو زمانی که با دیگر واژگان به ترکیب میرسند در ابتدا باید مشخص کرد که آیا اصالت واژه مهم است یا نه، معنای این جمله این است که دیپلماسی در مفاهیم نوین خود دارای معنا و مفهوم مشخص میباشد که از دیرباز تاکنون بشر توانسته است با این امر نیازهای خود را برطرف کند در طرف مقابل اقتصاد نیز یک دانش و علم مهم در عرصه علوم انسانی است که بشر از دیرباز تاکنون بهطور خواسته یا ناخواسته با آن درگیر بوده است و همین امر سبب شده که دیگر علوم نیز به دنبال ترکیب با این علم باشند. اما مساله مهم درگیر در این یادداشت این است که در مفهوم کلان دیپلماسی اقتصادی و در مفهوم خرد دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران اولویت با اقتصاد است یا سیاست. برای پاسخ به این پرسش باید مطرح کرد که در دنیای کنونی به دلیل درهمآمیختگی مفهومی و معنایی بحثهایی اینچنین ارزش خود را ازدستداده است و شهروند دهکده جهانی نتیجه باور تربیتشده است. ازاینرو جهان به سمت تکامل و تعامل دوسویه میان علم روابط بینالملل یعنی دیپلماسی و علم انسانها یعنی اقتصاد رفته است و این بدان معناست که دولتها با ترکیب این دو واژه در کنار دره آمیختگی داخلی و مفهومی این دو دست به رفع مشکلات در عرصههای بینالمللی میزنند و همین امر سبب شده است که امروزه جامعه جهانی با پارامترهای مبتنی بر علم دیپلماسی اقتصادی همچون میزان تولید ناخالص ملی با یکدیگر به سخن بپردازند. اما در جمهوری اسلامی ایران به دلایل متعددی ازجمله جنگ تحمیلی، تحریمهای ظالمانه، نبود تفکر توسعهگرا در دولتها شاهد این موضوع هستیم که دیپلماسی اقتصادی با چالشهای متعددی ازجمله مورد مذکور مواجه است بدین شکل که در دولتهایی که سیاستهای نوسازی در اولویت بود اقتصاد به بازیگر کارساز این امر تبدیل شد و در دولتهایی که سیاست بازگیر کارساز این امر بود دیپلماسی جایگزین شد ازاینرو نمیتوان مورد قوی از تعامل و همکاری این دو پارامتر را مشاهده کرد. در پایان این یادداشت باید مطرح کرد که جامعه کنونی جهان حاوی فرصتهای متنوع و متعدد در راستای دیپلماسی اقتصادی میباشد و نوع سیاستگذاری کشورها، میزان جذب آنها را از این فرصتها مشخص میکند.