تراژدی ناهید وکیمیا
زهرا سلیمانی | سومین روز المپیک برای ایرانیان همراه با احساسات متناقضی دنبال شد. روزی که نخستین ساعات آن به صحنه مقابله کیمیا علیزاده و ناهید کیانی دو ورزشکار ایرانی بدل شد . دو چهرهای که یکی در قالب نخستین بانوی ایرانی که توانسته در صحنه المپیک برای کشورمان افتخارآفرینی کند روی شیاپچانگ حاضر شد و دیگری در شمایل یکی دوستان قدیمی کیمیا که از دوره نوجوانی در کنار هم در اردوهای تیم ملی تکواندو حضور داشتند و مجموعهای متنوع از خاطرات مشترک را تجربه کرده بودند. هر چند کیمیا علیزاده در این مسابقه پیروز شد و توانست به دور بعدی بازیها راه پیدا کند، اما طرف شکست خورده این آوردگاه، نه ناهید کیانی، بلکه صداوسیمایی بود که با رفتارهای عجیب و غریب و یک طرفه حتی حاضر نشد نام کیمیا علیزاده را به عنوان فردی که روبهروی کیانی قرار گرفته است به زبان بیاورد. گزارش صداوسیما از مسابقه ناهید کیانی و کیمیا علیزاده از رقابتهای المپیک بسیار عجیب بود. حتی یک بار نام کیمیا علیزاده برده نشد و خراسانی، گزارشگر این رقابت به نحوی گزارش کرد که داوران نتیجه این دیدار را به نفع علیزاده درآوردهاند. حریفش، رقیبش، او، خودش و… عباراتی بود که بیژن خراسانی در گزارش خود به کار برد تا نام کیمیا علیزاده در صداوسیما گفته نشود. خراسانی گزارشگر این مسابقه با عباراتی چون «او»، «حریف » و «طرف مقابل» تلاش کرد تا رویکرد قدیمی رسانه ملی و برخی جناحهای سیاسی تمامیتخواه را در مواجهه با واقعیات عیان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... به کار بگیرد. اینکه در مواجهه با واقعیات از طریق انکار اصل موضوع تلاش شود تا توجه افکار عمومی را از موضوع منحرف کنند. رویکردی که تجربه تمام سالهای اخیر نشان داده، نه تنها منویات مورد نظر صدا و سیما و برخی جریانات سیاسی را ترویج نمیکند، بلکه در زیر پوست افکار عمومی بدل به یک معادله جدی و لاینحل خواهد شد. اینکه کیمیا علیزاده بهرغم تمام هزینههایی که طی سالها برای موفقیت او شده، بنا به هر دلیلی از کشور خارج و در قالب تیم پناهندهها به میدان رفته است، مورد تایید هیچ عقل سلیمی نیست، اما رفتار خصمانه رسانه ملی در مواجهه با پدیدهای که بررسی تحلیل ابعاد و زوایای گوناگون آن نیازمند ارزیابیهای تحقیقاتی و جدی است، نشان میدهد که هنوز متولیان این رسانه متوجه نشدهاند که باید پاسخی برای این پرسش کلیدی پیدا کنند که چرا برخی جوانان و چهرههای نخبه این کشور ترجیح میدهند، رنج سفر به دوردستها و دوری از خانواده و علایق خود را به جان بپذیرند و راهی غربت شوند؟ نمونههایی مانند کیمیا علیزاده تنها در صحنه ورزش نیست که جلای وطن کردهاند. دامنه وسیعی از نخبگان اقتصادی، المپینها، دارندگان رتبههای برتر کنکور که طبیعتا باید روند توسعه پایدار کشور را تحقق بخشند به دلیل رویکردهای سیاسی، جناحی و سلیقهای که در برخی بخشهای کشورمان حاکم شده، راهی سایر کشورها شدهاند تا به زعم خود اندکی آرامش و احترام را به دست بیاورند.
معادلهای که به نظر میرسد مانند بسیاری از پروندههای دیگر از سوی رسانه ملی به آن توجهی نمیشود و متولیان این رسانه ترجیح میدهند تا به جای حل معادله، آن را پاک کنند. این گونه شد که روز گذشته فضای مجازی کشورمان پر شد از اظهارنظرهایی که با موضوع مقابله کیمیای علیزاده و ناهید کیانی و رفتار رسانه ملی در مواجهه با این رویارویی منتشر شده بودند. نکته دردآور ماجرا اینجاست که کیمیای ورزش ایران هم بعد از پیروزی بر حریف بریتانیایی خود در مقابله با حریف روسی شکست خورد و تا این مبارزه از اساس هیچ پیروزی نداشته باشد. استعارهای تلخ از واقعیتهایی که در خصوص مهاجرات نخبهها جریان دارد. همان طور که در جریان کوچ نخبگان حوزه اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و... کشورمان به آن سوی آبهای هیچ فتحالفتوحی مشاهده نمیشود. شاید این تراژدی ورزشی فرصتی باشد برای بررسی این واقعیت که امروز بیش از هر زمان دیگری در صحنه عمومی کشورمان نیازمند مدارا، درک متقابل و تساهل و تسامح در مواجهه با نسلهای تازه کشورمان هستیم؛ خانم ها؛ آقایان ما به نیروی انسانیمان برای توسعه نیازمندیم.