تاباندن نور به تاریکخانهها
مرتضی عزتی
مولانا در یکی از غزلهای جاویدانش به پیری چراغ به دست اشاره میکند که گِرد شهر میچرخد و ملول از وجود دیو و دد، انسان واقعی را آرزو میکند. میگویند «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...» ماجرای اقتصاد ایران و اصلاحات ضروری در آن هم ماجرای پیر خسته و آرزوهایش است. سالهاست که اساتید اقتصادی و صاحبنظران از ضرورت اصلاحات سیستمی اقتصاد سخن میگویند، اما توجهی به آن نمیشود. یکی از اقداماتی که بعد از تشکیل تیم اقتصادی دولت جدید در دستور وزارت اقتصاد قرار گرفت، شفافسازیهایی است که درخصوص عملکرد برخی بانکهای دولتی صورت گرفت؛ روندی که ابتدا درخصوص بانک ملی اجرایی شد و در ادامه اطلاعاتی درخصوص برخی بانکهای دیگر تداوم پیدا کرد. روندی که برخی افراد با نگاهی خوشبینانه آن را علاج مجموعه مشکلات اقتصادی ارزیابی میکنند و گروهی دیگر نیز با رویکردی بدبینانه، آن را در سطح تنازعات سیاسی و جناحی تنزل میدهند. شخصا معتقدم نباید نگاه صفر یا صددرصدی به یک چنین موضوعاتی داشت و باید یک چنین موضوعاتی را بهطور دقیق رصد کرد و راهنماییهای لازم را درخصوص آنها صورت داد.
نخست) با توجه به این واقعیت که یکی از جدیترین مشکلات زیربنایی اقتصاد کشور، معضلات و کاستیهایی است که در مکانیسم بانکهای کشور وجود دارد، اصلاح ساختار بانکی کشور به نوعی میتواند زمینهساز حل بسیاری از مشکلات کشور باشد. با استفاده از یک ساختار بانکی سامان یافته است که میتوان تولید پویا داشت، کسب و کار پررونق ایجاد کرد، معضل تامین مالی بنگاهها را حل کرد، صادرات را توسعه داد و دهها و صدها گزاره اقتصادی دیگر را از این طریق سامان داد. واقع آن است که هیچ عقل سلیمی نمیتواند با شفافسازی مخالفت کرده و از آن حمایت نکند.
هر نوع ایجاد شفافیت (بهخصوص در حوزه مباحث بانکی) مورد حمایت اکثر تحلیلگران و اساتید اقتصادی قرار دارد، اما باید توجه داشت که این نوع شفافسازیها نباید در سطح و برخی امور ظاهری خلاصه شود، بلکه از طریق این شفافسازیها باید زمینه ایجاد اصلاحات اساسی در ساختار بانکی کشور فراهم شود. ممکن است برخی بپرسند چگونه؟
دوم) برای این منظور، رسانهها و تحلیلگران باید بتوانند، برخی پرسشهای اساسی را مطرح کرده و به پاسخهای لازم دست پیدا کنند. حتی اگر مخاطب این پرسشها راس هرم وزارتخانهها و بانکهای کشور باشند، باید این امکان برای رسانهها و تحلیلگران ایجاد شود تا به ابعاد پنهان موضوع احاطه داشته باشند. در واقع یک درمانگر و پزشک بعد از مشخص شدن بیماری و زخم، باید بداند زمینه ایجاد این بیماری چه بوده است تا بتواند نوع بیماری را مشخص و برای آن نسخه مناسب تدارک ببیند. به عبارت روشنتر وقتی اعلام میشود حدود دوسوم مطالبات بانک ملی، مشکوکالوصول بوده است، رسانهها و کارشناسان باید بدانند، چه شرایطی، زمینهساز بروز این معضل بوده است؟ چه کسانی پشت این سوءمدیریتها قرار داشتهاند و ردپای چه افراد و جریاناتی در این تخلفات اقتصادی قرار داشته است؟ به عبارت روشنتر، انتشار این آمارها هرچند لازم است، اما کافی نیست. این روشنگری قدم نخست از مسیری است که باید تا انتها طی شود تا منجر به اصلاحات شود. اساس شفافسازی، افزایش نظارت رسانهها و کارشناسان است، اگر وزارت اقتصاد در مراحل بعدی اجازه دهد که رسانهها اقدام به تحلیل و پرسشگری کنند و متخلفان را زیر سوال ببرند و متخلفان را به مردم معرفی کنند، میتواند امید داشت که این شفافسازیها منجر به یک نتیجه مطلوب شود. در غیر این صورت این نوع شفافسازیها نیز نتیجهبخش نیستند.
سوم) خطر دیگری که درخصوص یک چنین افشاگریهایی ممکن است، ایجاد شود و اصل موضوع را به حاشیه ببرد، برخورد جناحی و سیاسی با موضوع است. واقع آن است که مشکلاتی که امروز در عرصه اقتصادی و ساختارهای بانکی و مالی کشور ایجاد شده، مختص به این دولت و دولت قبلی یا این دهه و دهه قبل نیستند. این مشکلات سرریز سوءمدیریتها و اشتباهاتی است که طی دهههای متمادی در پهنه اقتصادی کشور ظهور و بروز پیدا کرده است. اگر امروز مشخص شده که عملکرد بانک ملی یا سایر بانکها مطلوب نبوده است، برآمده از اشتباهاتی است که طی سالهای قبل تجمیع شده و امروز در قالب ضرر و زیان بانک ملی نمایان میشود. به عنوان نمونه مطالبات مشکوکالوصول، پاداشهای فراوان، انحراف در جهتگیریهای تسهیلاتی و... موضوعی است که در یک حرکت مستمر در ساختار بانکی کشور لانه کرده است. همین امروز اگر کل مدیران بانکی کشور تغییر کنند، اما ساختارها و زیربناها اصلاح نشوند، حتی اگر قویترین افراد و مدیران هم سکان هدایت را به دست بگیرند، باز هم نتیجه نهایی همان روشهای غلط قبلی است.
چهارم) البته به بهانه برخوردهای سیاسی، نمیتوان اصل شفافیت را نیز نادیده گرفت، به نظرم اقتصاد ایران نیازمند مدیران، رسانهها و تحلیلگرانی است که چراغ به دست بگیرند و به اعماق تاریکخانههای غبارآلود سیستم بانکی کشور (و سایر بخشهای اقتصادی و مدیریتی) سرک بکشند تا مشخص شود، چرا کشوری با این میزان منابع، ظرفیت و ثروت قادر نیست، منابع خود را به سمت پویایی تولید، رونق کسب و کار و توسعه صادرات هدایت کند؟ چرا یک خانواده ایرانی برای دریافت یک وام ساده چند میلیون تومانی ودیعه مسکن، باید از هفتخوان ارایه ضامنهای معتبر، سفته، کسری حقوق و... عبور کند، اما یک فرد بانفوذ بدون رعایت روال قانونی، ناگهان به هزاران میلیارد تومان وام دسترسی پیدا میکند، بدون اینکه ضامن معتبری ارایه کرده باشد؟ پاسخ این پرسشها را خبرنگاران شجاع، اساتید دانشگاهی و تحلیلگران دلسوزی میتوانند استخراج کنند که به دادههای اطلاعاتی شفاف دسترسی داشته باشند. این افراد هستند که میتوانند چراغ به دست بگیرند و از منافع ملت در برابر سوداگران و متخلفان دفاع کنند. همانگونه که مولانا در غزلی زیبا قرنها قبل سروده که «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست/ گفتند یافت مینشود، جستهایم ما/ گفت آنچه یافت مینشود آنم آرزوست...»