استراتژیهای معاملاتی بازار سرمایه تا پایان 1400
امیر توپچیپور
بازار سرمایه این روزها در حالی به کار خود ادامه میدهد که بسیاری از سهامداران از وضعیت فعلی راضی نیستند. شاخص کل پس از اصلاح عمیقی که در سال گذشته داشت، از خردادماه روند رو به رشدی را آغاز کرد، اما در طول این روند تمامی نمادها به یکشکل رشد نکردند و این رشد صرفا شامل برخی از نمادهای بزرگ بازار بود. طی روندی که شاخص کل بورس از محدوده یک میلیون و 100 هزار تا یک میلیون و 600 هزار واحد رشد کرد اکثریت نمادهای کوچک یا در جا زدند یا رشدهای کوچکی را داشتند که با شروع اصلاح بازار از محدوده مقاومت یک میلیون و 600 هزار واحد این نمادهای کوچک، منفیهای سنگینی را تجربه کرده و حتی حمایتهای مهمی را نیز از دست دادند. در سوی مقابل وضعیت بزرگان بازار به مراتب بهتر از سهام کوچک بود. نمادهای شاخصساز در منفیهای بازار، بخشی از رشد اخیر خود را اصلاح کردند و در این میان وضعیت به مراتب بهتری نسبت به دیگر نمادهای بازار داشتند.
لزوم شناسایی جریان نقدینگی به منظور کسب سود
در حال حاضر بازار سرمایه چه از نظر بنیادی و چه از نظر تکنیکالی در وضعیتی قرار دارد که انتظار رشد بازار را میتوان داشت اما در عمل رشدی را در بازار شاهد نیستیم و اکثریت نمادهای بازار در وضعیت متعادل یا حتی منفی معامله میشوند؛ اما علت چیست؟ در شرایطی که شاخص در محدوده بالای یک میلیون و ۳۰۰ هزار واحد قرار دارد، متأسفانه ارزش معاملات بازار در ماه اخیر به صورت میانگین روزانه کمتر از 5 هزار میلیارد تومان بوده و درصورتیکه ارزش معاملات رشد محسوسی نداشته باشد نباید انتظار رشد یکپارچه بازار را داشت. لذا در چنین شرایطی رصد جریان نقدینگی در بازار اهمیت ویژهای پیدا میکند و سهامداران باید برای ورود به سهام علاوه بر تحلیلهای بنیادی و تکنیکال، جریان نقدینگی را هم در نظر بگیرند. بر فرض مثال گروههایی مثل فلزات اساسی و پالایشی در یک ماه اخیر با ورود جریان نقدینگی همراه بودند که گروه پالایشی رشد کوتاهمدتی نیز تجربه کرد و گروه فلزات اساسی هم هفته گذشته با صفهای خرید سنگینی همراه بود که بر فرض مثال صف خرید سنگین فملی عرضه نشد و سرانه خرید و فروش هم باقدرت بالایی به نفع خریداران بود پس از این گروه هم میتوان انتظار یک رشد را طی نیمسال دوم سال داشت. در تشخیص جریان نقدینگی بایستی به مسائلی همچون سرانه خرید و فروش و نسبت قدرت خریدار به فروشنده توجه کرد و فعالیت حقوقیهای خوشنام بازار و حقوقیهایی که با دید کوتاهمدتی اقدام به خرید و فروش میکنند را رصد کرد.
بازارهای مالی داخلی در دوران رکود؟
اقتصاد ایران در سالهای اخیر تورمهای سنگینی به خود دیده که در آخرین دوره بازار سرمایه و دیگر بازارهای مالی داخلی نظیر مسکن، خودرو، ارز و طلا رشد خوبی تجربه کردند که بیشترین رشد نیز مربوط به بورس تهران بود. بر اساس آمار منتشر شده امسال نیز شاهد افزایش پایه پولی و حجم نقدینگی در کشور هستیم که همین موضوع میتواند تورمی در حدود 50 درصد را برای اقتصاد کشور رقم بزند که باید دید این اتفاق چه تاثیری بر بازار سرمایه خواهد داشت؟ مولفههای مختلفی بر روند بازار سرمایه تاثیرگذار است که یکی از این موارد نرخ تورم و در کنار آن تغییرات نرخ ارز است. به نظر میرسد دولت سیزدهم در نظر دارد به هر قیمتی که شده نرخ ارز را در محدودههای فعلی سرکوب کرده و مانع رشد آن شود. اصلیترین سلاح دولت برای کنترل تورم نیز تغییرات نرخ بهره بانکی است که طی ماههای اخیر شاهد افزایش نرخ بهره بودیم و این موضوع یکی از اصلیترین تهدیدها برای بازار سرمایه است. تغییرات نرخ بهره بزرگترین نگرانی را در بین فعالان بازار سرمایه ایجاد کرده که به نظر میرسد دولت برای جبران کسری بودجه از بین دو گزینه «تورمی کردن اقتصاد و افزایش نرخ ارز و صعودی کردن بازارها» و «تأمین کسری بودجه از طریق فروش اوراق خزانه» گزینه دوم را ترجیح میدهد. در شرایطی که صندوق تثبیت بازار به جای حمایت از بازار در حال خرید اوراق درآمد ثابت بوده و چندین هزار میلیارد تومان نیز سپرده بانکی ذخیره کرده است و حقوقیهای بزرگ بازار نیز در حال خرید اوراق هستند، نباید انتظار داشت بازار جان تازهای به خود بگیرد و باید انتظارات را از بازار کاهش داد. مولفههای اقتصادی موجود و رفتار اقتصادی دولت جدید گذر از دوران تورم به رکود را در بازار سرمایه خبر میدهد، لذا در چنین بازاری بهتر است سهامداران رفتاری متفاوت با دوران رونق داشته باشند و این طور نیست که سهام به صورت گروهی و بدون توجه به عوامل بنیادی رشدهای بزرگی را تجربه کنند.
پیشروهای بازار در ادامه سال
پیشبینی میشود تا پایان سال 1400 نیز شرکتهای ارز محور که درآمد صادراتی دارند و بخش بزرگی از سودآوری بازار سرمایه نیز مربوط به این سهام میشود، وضعیت خوبی داشته باشند و درصورتیکه سهامداران با در نظر گرفتن وضعیت بنیادی، تکنیکالی و جریان نقدینگی ورودهای خوب و مناسبی داشته باشند، میتوانند تا پایان سال سود معقولی از این سهام کسب کنند. سهام بزرگ ارز محور و تک سهمهای کوچک بنیادی که رشد خاصی نداشتهاند نیاز به زمان دارند تا در برهههای زمانی خاص رشدهای 30 تا 40 درصدی را به سهامداران اختصاص دهند. اما اینکه بگوییم بازار سرمایه در ادامه سال رشدهای عجیب و غریبی مثل سال 98 و 99 داشته باشد و سقفهای جدیدی را فتح کند، شاید دور از انتظار باشد. از طرف دیگر احتمال اینکه شاخص بار دیگر به پایینتر از محدوده یکمیلیون و 300 هزار واحد افت کند کمی بعید به نظر میرسد چرا که در حال حاضر بیشتر سهام بازار از ارزندگی لازم برخوردار بوده و بزرگترین مشکل بازار برای رشد دوباره نبود نقدینگی و پول کافی در بازار است و بزرگان بازار هم دیگر میل بیشتری برای افت قیمتی ندارند لذا میتوان یک میلیون و 300 هزار را کف فعلی شاخص بورس دانست.