اقتصادی با دو طبقه
یک اقلیت ابرثروتمند 5 میلیون نفری و یک طبقه فقیر 80 میلیون نفری
نخست) طی روزهای اخیر یک بار دیگر آمارهای تازهای از گسترش فقر در کشور منتشر شد که مهر تاییدی بر مجموعه تذکارهایی است که پیش از این، اساتید اقتصادی و تحلیلگران بارها ابعاد و زوایای گوناگون آن را تشریح کرده بودند. در این میان افکار عمومی به دنبال آن است که استدلالی در خصوص چرایی این گسترش فقر بشنود و تصویری از ابعاد گوناگون آن به دست آورد. باید بدانیم به طور کلی گسترش فقر در ایران، ماحصل عدم سرمایهگذاری، فقدان رشد اقتصادی، در کنار توزیع ناعادلانه منافع و امکانات کشور است. عملا از دو زاویه باید به فقر در ایران توجه داشت. نخست اینکه، طی دهههای اخیر در ایران سرمایهگذاری مناسبی صورت نگرفته است و ماحصل این وضعیت منجر به عدم تحقق رشد اقتصادی پایدار و مستمر شده است. به عبارتی کیک اقتصادی ایران در طول دهه 90 خورشیدی، ثابت مانده است. (و حتی کوچک شده) رشد اقتصادی دهه 90 کشور، صفر درصد بوده و رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در این دهه، منهای 5درصد بوده است.همچنین جمعیت ایران در ابتدای دهه 90، حدود 75 میلیون نفر بوده که این جمعیت در سال 1400 به 85 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. معنای این اعداد و ارقام این است که 10 میلیون نفر به جمعیت ایران افزوده شده، در حالی که رشد اقتصادی و کیک اقتصاد ایران کوچکتر شده است.
دوم) عامل دوم اما بای گسترش فقر در ایران، این است که همین کیک اقتصاد ایران که طی دهه 90 کوچکتر شده است نیز با نابرابری توزیع میشود. اقتصاد ایران یک اقتصاد رانتیر نفتی است و بهرغم افزایش تحریمهای اقتصادی، تغییری در این روند رانتی ایجاد نشده است. همچنان دعوای دولتها در ایران این است که این رانت عظیم نفتی را خودشان توزیع کنند. در این میان، منابع کشور نیز به صورت نابرابر توزیع میشود. یعنی نهتنها کیک اقتصادی بزرگتر نشده، اما سهم افرادی که متقاضی این کیک هستند بیشتر شده و در عین حال یک گروه اقلیت نیز وجود دارند که سهم قالب این کیک را برداشت میکنند. طبیعی است افراد و جریاناتی که به دولتها نزدیک باشند، سهمی افزونتر از این رانت نفتی میبرند. فراموش نکنید در اقتصاد ایران، ماهانه 260 هزار میلیارد تومان یارانه انرژی داده میشود. عمده این یارانه انرژی، نصیب ثروتمندان میشود. ثروتمندان بخش قابل توجهی از این یارانه 260 هزار میلیارد تومانی را دریافت میکنند، اما کالای خود را یا از کشور خارج میکنند یا اینکه با قیمتهای بالا و با نرخهای آزاد در بازار داخلی به فروش میرسانند. بنابراین معادله اصلی در اقتصاد ایران آن است که در این اقتصاد رانت به صورت گسترده توزیع میشود. یعنی دولت یارانه پنهانی توزیع میکند که این یارانه پنهان نصیب ثروتمندان میشود و اقشار محروم از آن سهمی ندارند. همین ثروتمندان، انرژی ارزان قیمت را در کنار آب، برق، گاز، نفت، بنزین، گازوئیل و... دریافت میکنند، در حالی که کمکی به توزیع ثروت در جامعه نمیکند. یعنی به عنوان نمونه، این طبقه ابرثروتمند اگر کالایی تولید کند، این کالا را یا به قیمت آزاد در بازار میفروشد یا اینکه به نرخ دلار روز صادر میکند. این ساختار غلط که بخشهایی از آن تشریح شد، اساسا توزیعکننده نابرابری است. این اقتصاد، بسترساز بیعدالتی است.
سوم) طی سالهای اخیر، طبقهای ابرثروتمند در ایران ایجاد شدهاند که فرزندان آنها در کشورهای اطراف با ماشینهای میلیاردی و خانههای لوکس به خوشگذرانی میپردازند. این طبقات از یارانه 80 میلیون ایرانی بهره میبرند و از داراییهای آنان جیب خود را سرشار میسازند. در واقع 5 میلیون نفر هستند که خون 80 میلیون ایرانی را میمکند. دلیل وقوع یک چنین شرایطی، ساختار معیوب نظام یارانهای اقتصاد ایران، معیوب بودن نظام مالیاتی و معیوب بودن نظام بانکی کشور است. در واقع سه گزارهای که باید توزیع ثروت را در جامعه ساماندهی کنند، خود به عاملی بدل شدهاند که به نفع ثروتمندان کار میکنند. هزاران هزار میلیارد تومان بدون زحمت و تلاش نصیب 5 میلیون ایرانی میشود و 80 میلیون ایرانی دیگر که سختترین کارها را انجام میدهند و دشوارترین شرایط را تجربه میکنند، در فقر و نداری و مشکلات اقتصادی غوطهورند. این گروهها برای تهیه مسکن حداقلی، برای آموزش، برای تفریح، برای حمل و نقل و... مشکل دارند و هر روز اقلام تازهای از سفره مصرفی آنها کم میشود.
چهارم) پس عامل نخست در افزایش فقر در جامعه آن است که کیک اقتصاد ایران بزرگ نشده، اما سهم افرادی که میخواهند از این کیک استفاده کنند، حداقل 10 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر همین کیک اقتصادی موجود نیز به صورت نابرابر توزیع میشود. بر اساس آمارهای رسمی 5 میلیون ایرانی در حال استفاده از 3 هزار هزار میلیارد تومان یارانه کشور هستند. یعنی سالی بیش از 3 هزار هزار میلیارد تومان در جیب 5 میلیون ایرانی میرود و 80 میلیون ایرانی دیگر از آن بهره نمیبرند. برای درک این موضوع باید رقم 3 هزار هزار میلیارد تومان را تقسیم بر 80 میلیون کنیم تا متوجه شویم چه دزدی بزرگی در اقتصاد ایران بر علیه 80 میلیون ایرانی در حال وقوع است. این عدد بسیار بزرگ است و حتی فکر کردن به آن نیز دردآور است. از سوی دیگر نظام بانکی ایران نیز با بیش از 4 هزار هزار میلیارد تومان نقدینگی و بیش از 3 هزار هزار میلیارد تومان تسهیلاتدهی (که تنها نصیب یک گروه اقلیت و با نفوذ میشود) در حال پمپاژ فقر است. این گروه اقلیت، همان گروهی هستند که تسهیلاتی با 18درصد سود دریافت میکنند، در حالی که تورم در اقتصاد ایران بیش از 40 درصد است و بدون هیچ تلاشی 22 درصد سود در جیب این اقلیت 5 میلیون نفری میشود. ضمن اینکه نظام مالیاتی ایران نیز کاملا در خدمت ثروتمندان است و هیچ پایه مالیاتی که ثروتمندان را در تور مالیاتی خود قرار دهد، تعبیه نشده است. بنابراین با اقتصادی مواجهیم که کاملا نابرابر است.
حرف پایانی) این عوامل موجب نحیفتر شدن طبقه متوسط در ایران شده است و فشار زایدالوصفی بر اقشار محروم ایجاد میکند. طبقه متوسط که در همه جای دنیا محل زایش ارزشهای متعالی جامعه و حاملان بسترهای توسعه پایدار هستند در حال اضمحلال است و به سمت محروم شدن پیش میرود. در این شرایط اقتصاد ایران، بدل به یک اقتصاد 2 طبقهای شده است که در یک طبقه آن، 80 میلیون نفر اقشار محروم و در طبقه دیگر، 5 میلیون نفر، ابرثروتمندان بهرهمند از رانت هستند. در واقع اقتصاد ایران در حال بلعیدن و حذف کامل طبقه متوسط است. طبیعی است هر عقل سلیمی اعتراف خواهد کرد که این اقتصاد نیازمند یک اصلاحات اساسی است، ولی همچنان تصمیمات لازم برای درمان بیماری در این اقتصاد اتخاذ نمیشود. تازمانی که این اقتصاد با اصلاحات بنیادین مواجه نشود، باید همچنان منتظر افزایش ثروت اقلیت 5 میلیون نفری و فقیرتر شدن 80 میلیون ایرانی باشیم.
عامل نخست در افزایش فقر در جامعه آن است که کیک اقتصاد ایران بزرگ نشده، اما سهم افرادی که میخواهند از این کیک استفاده کنند، حداقل 10 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر همین کیک اقتصادی موجود نیز به صورت نابرابر توزیع میشود. بر اساس آمارهای رسمی 5 میلیون ایرانی در حال استفاده از 3 هزار هزار میلیارد تومان یارانه کشور هستند. یعنی سالی بیش از 3 هزار هزار میلیارد تومان در جیب 5 میلیون ایرانی میرود و 80 میلیون ایرانی دیگر از آن بهره نمیبرند. برای درک این موضوع باید رقم 3 هزار هزار میلیارد تومان را تقسیم بر 80 میلیون کنیم تا متوجه شویم چه دزدی بزرگی در اقتصاد ایران بر علیه 80 میلیون ایرانی در حال وقوع است.