برای پرستارانی که صادقانه جنگیدند
مریم شاهسمندی
زخمهای باقی مانده روی صورتشان، نفسهای به شماره افتاده، پاهایی که دیگر توان دویدن ندارند و چشمهایی که هر لحظه آماده باریدن است، چهره آشنای پرستارانی است که در تمام طول مدت پاندمی کرونا خالصانه جنگیدند تا جان بیماران را نجات بدهند. خیلی از آنها با آنکه ماهها بود که حقوق دریافت نکرده بودند، وضعیت شغلی مناسبی نداشتند و البته کارانههایی که هر ماه به بهانهای پرداخت آن عقب میافتاد، تنها گوشهای از مشکلات تلنبار شده قشری بود که حالا در برابر این بیماری مرگبار سینه سپر کرده بودند. هیچ کس نمیدانست چه قرار است بر سرمان بیاید. این تنها ما نبودیم که مات و مبهوت در برابر کرونا ایستاده بودیم کل دنیا در بهتی عمیق فرو رفته بود. اما این تنها کادر درمان بودند که زمانی برای بهت زده شدن و عقب ایستادن نداشتند. آنها صادقانه جنگیدند. بسیاری از این عزیزان در همان ماههای اول جان خود را از دست دادند تا جان بیمارانی را نجات دهند که تنها امید رهایی شان از چنگ این بیماری کادر درمانی بودند که سخت تلاش میکردند. خیلی از این عزیزان حتی فرصت اینکه یک بار دیگر خانوادههایشان را از نزدیک ببینند و با آنها خداحافظی کنند را نیافتند. بسیاری از آنها ماهها بدون حتی یک روز مرخصی داخل بیمارستانها ماندند و تمام تلاش خود را به کار بستند تا شاید آمار کشته شدههای این بیماری را کاهش دهند. یک جنگ تمام عیار که البته بسیاری از مردم بیرون از بیمارستان برای بازنده بودن کادر درمان هم از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. از عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی تا مسافرتهای بیموقع و ترافیکهایی که در جادهها به دنبال هر لاک داون به وجود میآوردند و در حالی که کادر درمان عاجزانه از آنها میخواستند در خانه بمانند به فکر مسافرت و گردش و تفریح خود بودند تا فرصت نفس تازه کردن را هم از پرستارانی که عاشقانه برای بهبود بیماران تلاش میکردند، بگیرند. حالا اینکه ما یک روز را به قدردانی از کسانی اختصاص دهیم که در تمام این دو سال گذشته جان بر کف در صف اول مبارزه برای زنده ماندن هموطنانشان تلاش کردهاند، چه دردی را از آنها دوا میکند که در این جنگ نابرابر دوستان و همکارانشان را از دست دادهاند. بیش از 100 پرستار تنها به دلیل ابتلا به کرونا جان باختند، تعداد قابل توجه دیگری از پرستاران به دلیل فشار کاری با ایست قلبی جان به جان آفرین تسلیم کردند. خیلی از آنها هنوز زندگی طولانی را پیش رو داشتند. خیلی از آنها کودکانی داشتند که هنوز به سایه پر مهر پدر و مادر خود نیازمند بودند. خیلی از آنها تنها همدم و مونس پدر و مادر پیر و سالخورده شان بودند. اما بدون در نظر گرفتن منفعتهای شخصی فقط و فقط برای نجات جان بیماران تلاش کردند و در این راه جان باختند. در حالی که ما در ترافیک جادههای شمال به دنبال برنامهای برای خوشگذرانیهای خود بودیم. حالا اینکه برویم مقابل یک بیمارستان بایستیم و کادر درمان را تشویق کنیم یا برایشان هورا بکشیم، اینها عزیزان رفته شان را به آنها باز نمیگرداند. اینها خستگی آن روزهای سخت را از تن شان به در نمیکند چرا که فقط یک خواسته داشتند و ما آن خواسته را اجابت نکردیم. اما کرونا هنوز تمام نشده حالا هر از گاهی سویهای جدید از این بیماری از یک نقطه دنیا سر بلند میکند، جانفشانی پرستاران و کادر درمان هنوز ادامه دارد. آنها هیچوقت ذرهای از تلاش خود برای بهبود بیماران کم نکردند، حالا اگر نوبتی هم باشد نوبت ماست تا با واکسن زدن و رعایت پروتکلها نگذاریم آن روزهای سخت دوباره بازگردد.