مکمل ِ سیاستگذاری پولی
تعادل|آنگونه که پویا ناظران، اقتصاددان مقیم امریکا میگوید، برای مدیریت «تورم» سیاست پولی لازم است و برای کارایی سیاست پولی «اصلاح نظام بانکی»؛ نقطه آغاز اصلاح نظام بانکی اما «اعتبارسنجی» است که خود مستلزم استقرار سه پیشنیاز «اقتصاد آزاد با رقابت سالم»، «نداشتن اهداف کلاهبردارانه وامگیرنده» و «محاسبه دقیق و علمی ریسک» است. به گفته ناظران، بدون این سنگ بنا، نهتنها نقش مفید نظام بانکی در رشد سرمایهگذاری منتفی است، بلکه «سیاستگذاری پولی» و «ثبات قیمتی» و «تکرقمی شدن تورم» منتفی است. دیروز بخش اول اظهارات ناظران درباره موضوع «بانکداری بدون ربا» در روزنامه «تعادل» منتشر شد. امروز ادامه این بحث را میخوانید.
پول؛ دارایی یا بدهی؟
یک نظام بانکی سالم از طرفی به فعالیتهای مولد اقتصادی اعطای اعتبار میکند و از طرف دیگر یک دارایی بسیار بسیار کمریسک در اختیار بازار قرار میدهد که به آن پول میگوییم. پول و اعتبار اختراعات پیچیده بشر هستند و پیدا کردن ساختاری که این دو کارکرد را داشته باشد، یعنی اعطای اعتبار و ایجاد یک دارایی کمریسک چند صد سال از دنیا زمان برده است.
پول چیست؟ دو نوع پول داریم. پولی که بر پایه دارایی و پولی که بر پایه بدهی است. پول بر پایه دارایی میتواند سکه طلا یا نقره باشد، میتواند کاغذ رسید طلا یا نقره موجود در گاوصندوق باشد و حتی میتواند رمزارز در کیف پول دیجیتال باشد. همه اینها از نوع اول پول یعنی پول مبتنی بر دارایی هستند. پول بر پایه بدهی چیست؟ مثلا چک مدتدار نوعی از پول بر پایه بدهی است. وقتی چک مدتدار میکشید یعنی الان ندارم ولی تا فلان تاریخ جور میکنم و میپردازم. آن چک بدهی شماست و دارایی کسی که چک دستش است. برای او حکم پول و برای شما حکم بدهی را دارد. پول بر پایه بدهی انتظار از ایجاد ارزش افزوده در آینده را امروز تبدیل به یک قراردادی میکند که قابل واگذاری به غیر است و لذا هم کارکرد سرمایهگذاری دارد و هم کارکرد مبادله، هم سود دارد و هم میشود با آن چیز خرید.
تمثیل دو باغدار
یک مثال بزنم تا فرق این دو نوع پول مشخصتر بشود. دو تا باغدار همسایه را تصور کنید که یکی گیلاس میکارد و دیگری انگور. گیلاسها خرداد ماه میرسد و انگورها مهرماه. فرض کنیم این دو میخواهند یک جعبه از محصول خود را به ازای یک جعبه از محصول همسایه معامله کنند. در سناریوی اول فکر کنیم صاحب باغ گیلاس میخواهد مهرماه انگور بخرد اما نمیتواند یک جعبه گیلاس تا مهرماه نگه دارد تا انگورها برسد تا بعد گیلاسش را با انگور مبادله کند، چون گیلاسها خراب میشود. پس میرود سراغ صاحب معدن طلا، گیلاسش را در قبال سکه طلا میفروشد. حالا میتواند خود طلا را نگه دارد یا آن را نزد امانتداری در گاوصندوق بگذارد و رسیدش را تحویل بگیرد. فرقی ندارد رسید طلا را تا مهرماه نگه میدارد طلا هم خراب نمیشود. مهرماه باغ انگور و با خرج کردن آن رسید، انگور میخرد. صاحب باغ انگور هم رسید طلا را میپذیرد. چون میتواند رسیدش را نگه دارد و خرداد آینده با آن رسید، گیلاس بخرد. پس وجود یک دارایی بسیار ماندگار مثل طلا پایهای میشود برای پولی که این باغدارها برای مبادله استفاده میکنند. این میشود نوع اول پول که بر پایه دارایی است. حالا یک سناریوی متفاوتی از تبادل فرض کنید. خردادماه صاحب باغ انگور میرود سراغ صاحب باغ گیلاس میگوید، من طلا ندارم. من روی کاغذ مینویسم که یک جعبه انگور به شما بدهکارم. این کاغذ از من بگیر و در ازای آن یک جعبه گیلاس به من بده. صاحب باغ گیلاس کاغذ را میگیرد و تا مهرماه نگه میدارد. مهرماه میرود سراغ صاحب باغ انگور؛ میگوید یک کاغذ دارم که رویش نوشته، تو به من یک جعبه انگور بدهکاری. کاغذی را که گواهی بدهی صاحب باغ انگور بود به آن پس میدهد و در ازای آن یک جعبه انگور میگیرد. در واقع با تحویل گرفتن انگور آن بدهی باطل میشود. این تبادل بدون وجود طلا در این اقتصاد صورت گرفته در واقع بدون هیچ دارایی موجودی صورت گرفت. صاحب باغ انگور پولی خلق کرد بر پایه بدهی. پشتوانهِ پول، انتظار نسبت به بار دادن باغ انگورش در مهرماه بود. آن کاغذی که صاحب باغ انگور به صاحب باغ گیلاس داد، در واقع یک فعالیت مولد اقتصادی بود که هنوز به ثمر نرسیده بود. بنابراین، پول بر پایه بدهی، فعالیت مولد اقتصادی مورد انتظار در آینده را امروز تبدیل به یک تعهد قابل مبادله میکند. در گذشته دور همه پولها بر پایه دارایی بودند. الان حدود 50 سال است که دیگر بانکها با پول بر پایه دارایی کار نمیکنند، بلکه اساس کار پول بر پایه بدهیده است، یعنی پول مدرن، پولی که ما میشناسیم و با آن کار میکنیم تولید اقتصادی آینده را امروز به تعهدات قابل مبادله تبدیل کرده است.
آنجا که پول بر پایه بدهی است، پول توسط نظام بانکی خلق میشود و در واقع عمده منابع بانکی بر این صرف میشود که فعالیتهای مولد را شناسایی کند. یعنی آن جاهایی که با احتمال زیاد ارزش افزودهای در آینده ایجاد میشود این فعالیتها را که شناسایی کرد به آن اعتبار میدهد و پرتفولیویی از آن اعتبار اعطا شده میسازد. این میشود دارایی بانک. کار مهم بعدی بانک مدیریت ریسک این پرتفولیو است تا بدهی بانک همان چیزی که مردم پول میدانند و در واقع به پشتوانه پرتفولیوی ایجاد شده یک بدهی بسیار بسیار کم ریسک باشد تا برای استفاده در مبادلات اقتصادی مردم مناسب باشد.
انواع پول و ابهامزدایی از نظام پولی مدرن
فهمیدن فرق پول بر پایه دارایی و پول بر پایه بدهی یک سری از ابهامات نسبت به نظام پولی مدرن را برایمان مرتفع میکند. مثلا چرا دیگر پول پشتوانه طلا ندارد یا اینکه چرا پول مدرن توسط نظام بانکی خلق میشود. نظام بانکی جهان که اکثرا بانکهای خصوصی هستند، بدهی امر مذمومی به معنای به اسارت گرفتن آدمها نیست. بدهی صرفا تبدیل «ارزش افزوده محتمل در آینده» به «تعهد قابل مبادله در امروز» است.
نقش نظام بانکی کشور در تورم مزمن؟
حالا که فرق پول بر پایه دارایی و بر پایه بدهی را فهمیدیم، بانک را دقیقتر بشناسیم. وقتی بانک را بشناسیم میبینیم که ما در کشور بانک به معنی متعارف آن نداریم، بلکه یک سری نهاد مالی هشل و هفت ساختیم و سردرشان تابلوی بانک زدیم ولی نسبتی با بانک به معنی متعارفش در دنیا ندارند. در واقع نسبتی با بانک به مفهوم آن نهادی ندارند و وقتی بفهمیم بانک متعارف به اینگونه که میبینیم طراحی شده میفهمیم که چرا نظام بانکی ما در مزمن شدن تورم نقش دارد.
بانک چیست؟ آنجا که پول بر پایه دارایی است، بانک عملا یک گاوصندوقی است که بابت دارایی موجود رسید میدهد. اما آنجا که پول بر پایه بدهی است، بانک اعطاکننده اعتبار و فعالیت مولد اقتصادی است و منتشرکننده بدهی است که به آن پول میگوییم. از آنجا که «بدهی بانک در دسترس یک شخص»، اولا دارایی بسیار بسیار کمریسکی است و ثانیا بانک واگذاری آن به دیگران را ساده و کم خرج کرده و از همه مهمتر دولت آن را به عنوان طلبش بابت مالیات و عوارض و غیره میپذیرد، این بدهی نقش پول را ایفا میکند. یعنی پول بر پایه بدهی، دارایی کم ریسکی است. بالاخره بدهی یا دارایی است؟ هر بدهی برای طلبکار حکم دارایی دارد. وقتی من در وجه شما چک میکشم آن چک بدهی من و دارایی شما است. پول بر پایه بدهی هم بدهی بانک و دارایی سپردهگذار است. برای سپردهگذار پول یک دارایی کمریسکی است که به راحتی هم قابل انتقال است برای همین واسطه مبادله خوبی است. واسطه مبادله است. یعنی میتواند نقشی را که قبلا سکه طلا و نقره ایفا میکرد به خوبی ایفا کند. اما این پول از کجا میآید؟ برای درک بهتر خلق پول و نقش بانک در آن برگردیم به مثال گیلاس و انگور. در سناریوی جدید فرض کنیم، صاحب باغ گیلاس به صاحب باغ انگور میگوید، من تو را نمیشناسم. اعتمادی به شما ندارم. این کاغذ نوشته تو برای من معتبر نیست. از کجا معلوم که مهرماه که این کاغذ را برای شما بیاورم زیر حرفت نزنی. راهحل چیست؟ راهحل این است که یک شخص ثالث مرضیالطرفین که مورد اعتماد هر دو است، وارد مبادله بشود. شخص ثالث اول میآید سراغ باغ انگور و یک بدهی متقابل ایجاد میکنند. شخص ثالث روی کاغذ مینویسد من یک جعبه انگور به صاحب کاغذ بدهکارم. امضا میکند میدهد به صاحب باغ انگور. صاحب باغ انگور هم عینا روی کاغذ مینویسد من به شخص ثالث یک جعبه انگور بدهکارم میدهد به شخص ثالث هر دو خودشان را به همدیگر بدهکار میکنند. بدهی متقابل ایجاد میکنند. حالا صاحب باغ انگور کاغذی که شخص ثالث امضا کرده را میبرد پیش صاحب باغ گیلاس میگوید، من را قبول نداری این شخص ثالث را قبول داری، روی این کاغذ نوشته که صاحب این کاغذ یک جعبه انگور بدهکار است و امضا کرده این کاغذ را بگیر و یک جعبه گیلاس به من بده. مبادله انجام میشود. مهرماه صاحب باغ گیلاس همان کاغذی که امضای شخص ثالث پایش بود را مبنی بر تعهد یک جعبه انگور میبرد برای صاحب باغ انگور و با یک جعبه انگور مبادله میکند. حالا کاغذ مجددا برگشته دست صاحب باغ انگور یعنی برگه دستش که او را به اندازه یک جعبه انگور از شخص ثالث طلبکار میکند. صاحب باغ انگور میرود پیش شخص ثالث و میگوید بیا این دو برگه بدهی را با هم معاوضه کنیم تا حساب بین ما صاف بشود. وقتی هر کدام برگه بدهی آن یکی را بهش میدهد و برگه بدهی که امضای خودشان بود پس میگیرند و پاره میکنند. حتما حدس زدید در این مثال شخص ثالث داشت نقش بانک مدرن را ایفا میکرد بانکی که با پول بر پایه بدهی کار میکند. از وقتی بانک وام میدهد تا وقتی وام تسویه میشود عینا همین چرخهای که توصیف کردیم اجرا میشود. در گام اول وقتی وام اعطا میشود، بدهی متقابل ایجاد میشود. بعد بدهی بانک در بازار استفاده میشود تا مبادله صورت بگیرد. وقتی آن بدهی بانک برمیگردد دست اعتبارگیرنده، او بدهی را میبرد بانک و آن بدهیها متقابل امحا میشود تا حساب اعتبارگیرنده با بانک صاف بشود. در گام اول بانک دارد به صاحب باغ انگور وام میدهد و گواهی وام امضای صاحب باغ انگور به بانک است اما متناظر با وام بانکی بانک هم دارد یک برگه بدهی صادر میکند که میدهد صاحب باغ انگور. بدهی که بانک صادر میکند و میدهد به صاحب باغ انگور پول است. برای همین میگوییم پول متناظر با اعطای اعتبار خلق میشود. در انتها هم صاحب باغ انگور بدهی بانک را میدهد و برگه بدهی خودش را از بانک پس میگیرد تا آن بدهی متقابل تسویه و امحا بشود. در واقع آن وام و پول متناظر با آن همزمان امحا میشود. این چرخه خلق و امحا نقدینگی است و این کاری است که بانکها هر روز انجام میدهند. متقاضیان اعتبار را، اعتبارسنجی میکنند و به آنهایی که به احتمال زیاد در آینده ارزش افزوده تولید خواهند کرد، اعتبار میدهند. متناظر با این اعتبار پول خلق میکنند. از سوی دیگر، هر روز یک سری از مشتریان بانک با پرداخت اقساط بخشی از بدهیشان را به بانک پس میدهند و متناظر با آن پول امحا میشود. در انتهای این بحث خواهیم دید که یکی از دلایل تورم مزمن بالا در اقتصاد ما این است که سازوکار امحای پول درست کار نمیکند و این باعث شده که خالص رشد نقدینگی در کشور ما بهطور غیرعادی سریع باشد و این مساله هم ریشه در همان ساختار من درآوردی بانکی ما دارد.
3 نقش بانکداری مدرن
آیا در یک نظام پولی مبتنی بر پایه بدهی بانک صرفا نقش یک شخص ثالث مورد اعتماد را ایفا میکند؟ بانک سه تا نقش مهم ایفا میکند؛ اول آنکه نقش شخص ثالث مورد اعتماد فعالان اقتصادی را ایفا میکند. نقش دوم این است که تعیین میکند که به چه کسی اعتبار بدهد و این مهم است. فرض کنید 10 نفر مختلف میآیند سراغ بانک و میگویند اعتبار بدهد. اگر بانک به صاحب باغ انگور داستان ما اعتبار داد به این خاطر بود که میدید باغ بزرگی دارد و انگور کاشته، سابقه این کار را دارد و لذا یک اعتبارسنجی کرده بود و احتمال بسیار زیاد میداد که امسال هم بتواند دستکم یک جعبه انگور محصول برداشت کند. بانک نباید به هر کسی که مدعی شد میتواند یک فعالیت مولد را در آینده به ثمر برساند اعتبار بدهد بلکه باید به آن کسی که احتمال خیلی زیادی هست این فعالیت را به ثمر برساند، اعتبار بدهد. ارزیابی فعالان اقتصادی و شناسایی آنهایی که چنین توانایی را دارند نقش خیلی مهمی است که بانک در اقتصاد ایفا میکند. نقش سوم بانک این است که ریسک فعالیتهای مولدی که به آن اعتبار داده را در ترازنامهاش متنوعسازی میکند. فرض کنیم در آن دهِ داستان ما 100 باغ انگور است و فرض کنیم بانک به همه آنها اعتبار داده است. چون به احتمال بسیار زیاد موفق به برداشتن انگور میشوند. اما خوب طبعا تضمینی نیست. ممکن است یکی باغش آتش بگیرد یا آفت بزند وقتی بانکدار به صدها بلکه هزاران و میلیونها تسهیلاتگیرنده اعتبار میدهد، به همه آن اعتبارات را در ترازنامه تجمیع میکند ریسکهای آنها را با متنوعسازی داراییها کاهش میدهد. یعنی اگر از صدها باغدار یکی نتواند تعهداتش را ایفا کند، زیان آن بر کل اعتبارات سرشکن میشود و میزان کم و قابل مدیریتی میشود به بیان دیگر بانک دارد یک جور نقش بیمهگری ایفا میکند؛ بیمه سرمایهگذاری.
برخی میگویند باید جلوی خلق نقدینگی توسط بانکها را گرفت این حرف به چه معناست؟ در تمام نظامات دنیا خلق نقدینگی یا خلق پول در ذات عملیات بانکی است. تنها راه برای منع خلق پول، منع اعتباردهی بانکی است. یعنی هیچ کس نتواند وام بگیرد که بیمعنی است. برخی گفتهاند، خلق پول یک حق عمومی است و نباید در اختیار مثلا بانکهای خصوصی باشد. این نیز یک گزاره فریبنده و از اساس بیمعنی است. چرا که خلق پول توسط بانکهای دولتی یا خصوصی کاملا موجه است. بنابراین، آنچه باید محدود بشود، اعتباردهی غیرمولد است. وقتی اعتباری اعطا بشود که متناظرش کالا یا خدماتی در اقتصاد تولید نشود، آنجا به مشکل میخوریم چون آن پولی که متناظر با آن اعتبار ایجاد شده موجب تورم میشود برای حفظ ثبات قیمتی میزان پول موجود در اقتصاد باید با میزان کالا و خدمات متناسب باشد. وقتی فرآیند اعطای اعتبار بیانضباط باشد، چون بدهیها بازپرداخت نمیشوند، پولها امحا نمیشود. آن وقت رشد خالص حجم پول در اقتصاد خیلی سریعتر از رشد کالا و خدمات اقتصاد میشود و ما این رشد سریعتر پول را به صورت تورم بالا تجربه میکنیم. به جای جلوگیری از خلق نقدینگی توسط بانکهای خصوصی یا دولتی که یک حرف بیمعنی است، ما نیازمند انضباط در فرآیند اعطای اعتبار بانکی هستیم. در واقع، آن کاستی که باعث شده نقدینگی در کشور ما کاملا و درست امحا نشود که باعث شده رشد خالص نقدینگی در اقتصاد ما بهطور ویژهای سریع و مزمن باشد، ریشه در نحوه اعتباردهی بانکهای ما دارد. اعتباردهی بانک ما در راستای تامین مالی مولد اقتصادی نیست، بلکه یک امر رانتی است. در کنار انضباط بودجهای، انضباط در اعطای اعتبار بانکی لازمه مهار تورم مزمن کشور است، تا پس از استقرار این انضباط، تازه بشود سیاستگذاری پولی داشت. انضباط در اعطای اعتبار بانکی چطور حاصل میشود؟ پاسخ یک کلمهای میشود اعتبارسنجی. اعتبارسنجی یعنی چه؟ یعنی فرض میکنیم متقاضی اعتبار هیچ قصد کلاهبردارانه ندارد، بلکه صادقانه همه تلاش خود را خواهد کرد که یک فعالیت مولد اقتصادی صورت بدهد و محصولش را عرضه کند و منافعی در بازار کسب کند و در موعد مقرر بدهی خود را به بانک بپردازد. با این فرض نگاه میکنیم به همه ریسکهایی که در این مسیر پیش روی آن کارآفرین هست. مثلا چقدر محتمل است که اقتصاد به رکود بخورد؟ یا هزینه تولید آن محصول بیش از پیشبینی بشود؟ یا فروش به میزان پیشبینی شده محقق نشود و غیره. بانک بر مبنای نتیجه اعتبارسنجی تصمیم میگیرد اگر ریسک از یک حدی بیشتر باشد، اصلا اعتبار نمیدهد. اما اگر کمتر باشد بعد متناسب با میزان ریسک نرخ سود وام، حداکثر میزان وام و سایر شروط وام را به متقاضی پیشنهاد میکند. هر چقدر ریسک بیشتر، نرخ سود بیشتر و میزان وام کمتر و شروط البته سختگیرانهتر.
مدیریت ریسک 5 لایه اعتبارسنجی
آیا اعتبارسنجی تنها سازوکار مدیریت ریسک بانک است؟ نه مدیریت ریسک اعتباری بانک چندین لایه دارد با پنج تا آن آشنا بشویم. قبلا دیدیم یکی از کارکردهای بانک متنوعسازی ریسک فعالیتهای مولد اقتصادی است. این متنوعسازی ضروری است تا پول که بدهی بانکی باشد، ریسک خیلی خیلی کمی داشته باشد و کارکرد ابزار مبادله پیدا کند. پس بعد از اعتبارسنجی تک تک وامهایی که بانک میدهد. در لایه دوم مدیریت ریسک، بانک باید اطمینان حاصل کند که اعتبارهای اعطایی در یک شخص خاص، در یک بنگاه خاص، در یک صنعت خاص یا حتی در یک محدوده جغرافیایی خاص یا کلا در یک ریسک فاکتور اقتصادی خاص بیش از حد متمرکز نشده باشد. نه بخش اعظمی اعتبارات را به یک شرکت بدهد یا حتی به یک صنعت بدهد بلکه ریسک داراییهای بانک باید به میزان قابل قبولی متنوعسازی شده باشد. اما بهرغم همه اعتبارسنجیها و متنوعسازی بالاخره برخی از اعتبارات بانکی به خاطر مشکل تسهیلاتگیرنده سوخت میشود و پول برنمیگردد به بانک و بانک باید مطمئن باشد سرمایه کافی برای پوشش زیانهای انتظاری را دارد. پس کفایت سرمایه، لایه سوم مدیریت ریسک بانکی است. منتهی حتی با سرمایه کافی هم بالاخره در موقع مواجه با شوک اقتصادی بانک نیاز به دارایی نقد دارد. هر چقدر هم بانک سرمایهاش به نسبت ریسک داراییهاش زیاد باشد، به این معنی نیست که دارایی نقد دارد. به خصوص در زمان شوک اقتصادی که نقدپذیری خیلی از انواع دارایی کم میشود. اطمینان از نقدپذیری کافی بخشی از داراییها حتی در یک فضای شوک اقتصادی لایه چهارم مدیریت ریسک بانکی است. لایه پنجم مربوط به توزیع سررسید داراییها و توزیع سررسید تعهدات ترازنامه بانک و اختلاف آن سررسیدها است. این میشود لایه پنجم مدیریت ریسک. مجموعا بانک برای مدیریت ریسک اعتباری خودش 5 سازوکار مدیریتی ریسک اصلی دارد 1- ارزیابی ریسک اعتباری مشتری، متقاضی وام 2- ارزیابی ریسک تمرکز در داراییهای بانکی 3- اطمینان از داشتن سرمایه در حد کفایت 4- اطمینان از داشتن دارایی با نقدپذیری بالا در حد لازم 5- مدیریت ریسک ناشی از داراییها و سپردهها. اما ریسک اعتباری هم تنها ریسکی نیست که یک بانک باید حواسش به آن باشد. بانک باید حواسش به ریسک پولشویی هم باشد که موضوع افایتیاف است و همین طور حواسش به ریسک تحریمی هم باشد. یعنی در تعامل با مشتریانش و همین طور بانکهایی که با آنها کار میکند، دقت کند. ضوابط و موانع پولشویی و تحریم را رعایت کند. در ادامه این بحث تمرکز ما را روی بحث ریسک اعتباری خواهیم گذاشت.
هسته مدیریت ریسک اعتباری بانک، اعتبارسنجی مشتری است. از نظر کلیت اقتصاد کشور هم اعتبارسنجی درست بانکها لازم است تا اطمینان حاصل کنیم که اعتبار بانکی دارد به فعالیت مولد اقتصادی کمک میکند که اگر نکند آن اعتبار تبدیل میشود به تورم. به بیان دیگر با اعتبارسنجی اطمینان حاصل میکنیم در حالی که بانک مثل یک بنگاه تلاش میکند سود کند در عمل در جهت رشد اقتصادی و ثبات قیمتی به اقتصاد کشور خدمت میکند. برایمان ملموس میشود که اهمیت اعتبارسنجی چیست و چرا باید خوب بفهمیم قضیه چیست و چطور کار میکند و چرا ما در نظام بانکی نتوانستیم این سازوکارها را برقرار کنیم.
لوازم اعتبارسنجی چیست؟
وقتی بر اعتبارسنجی بانکی اتکا میکنیم و سرمایهگذاری مولد در اقتصاد رشد کند در واقع سه پیشفرض داشتیم. پیشفرض اول این است که شرکتی که آینده سوددهی پیش رویش دارد نقش مفیدتری برای اقتصاد کشور ایفا میکند تا شرکتی که سوددهی کمتری دارد یا حتی زیاندهی در آینده آن پیشبینی میشود. این فرض زمانی درست است که منطق اصلی اقتصاد، بازار آزاد همراه با رقابت سالم باشد. در اقتصادی که دولت مداخله قیمتی سنگین میکند دیگر سوددهی لزوما به معنی مفید بودن برای اقتصاد نیست. چون آن سود ممکن است رانتی باشد. در چنان اقتصادی نمیشود نظام بانکی را سرزنش کرد که چرا نقش مفیدی در رشد سرمایهگذاری ندارد. اول بازار باید آزاد و با رقابت سالم بشود، اما مادامی که دولت با مداخلاتش جلوی آزادی اقتصاد را میگیرد، سرمایهگذاری اصلا منتفی است و تمام این بحثی که در مورد بانک و نقش آن در اعطای اعتبار و تامین مالی فعالیتهای مولد اقتصادی داریم، منتفی است. برای ادامه بحث فرض کنیم مساله مداخلات قیمتی دولت حل شده است. پیشفرض دوم اعتبارسنجی این است که اعتبارگیرنده هیچ قصد کلاهبردارانه ندارد و در هیچ مقطعی تلاش نمیکند از زیر تعهدات در برود. اعتبارسنجی علم محاسبه احتمال کلاهبرداری نیست، بلکه محاسبه احتمال ناتوانی در ایفای تعهدات به خاطر ریسکهای متعارف و معمول در اقتصاد است. پیشفرض سوم استفاده از اعتبارسنجی برای اعطای اعتبار بانکی به فعالیت مولد اقتصادی این است که این اعتبارسنجی به طور روشمند، علمی و دقیق محاسبه میشود. راه تحقق پیشفرض اول طبعا آزادسازی اقتصاد و متمرکز شدن سیاستگذار بر راههای برقراری رقابت سالم است. برای تحقق پیشفرض دوم در کشورهای دیگر سازوکارهای برقراری میکنند تا فساد سیستمی بدهکاران از بین میبرد به نحوی که برای اکثریت قریب به اتفاق بدهکاران نمیصرفد که از زیر بار بدهیشان طرفه بروند. فرار از ایفای تعهدات بهرغم داشتن تمکن کافی برای ایفای آنها باید یک مساله موردی و نسبتا نادر در اقتصاد کشور باشد و آن اتفاقات موردی و نادر از طریق دستگاه قضایی پیگیری میشود. ولی سازوکارهایی باید در جریان باشد تا روند معمول ایفای به موقع تعهدات باشد. در مورد این سازوکارها صحبت خواهیم کرد. برای تحقق پیشفرض سوم یک تلفیقی از حاکمیت شرکتی، حسابداری و نقش تنظیمگری نهاد ناظر را به کار میگیرند. این سه پیش فرض، سنگ بنای نظام بانکی تشکیل میدهند. بدون این اقدامات مقدماتی بانک به معنی متعارفش نمیتوان داشت. روی این سنگ بنا تاکید میکنم چون در کشور ما وجود ندارد و مغفول است و برای همین بانکداری ما 40 سال است یک چیز هشل هفتی شده که سنخیتی با بانکداری متعارف در دنیا ندارد. برای مدیریت تورم سیاست پولی لازم است و برای کارآیی سیاست پولی اصلاح نظام بانکی لازم است و نقطه آغاز اصلاح نظام بانکی برقراری سنگ بنایی که میخواهیم درباره آن صحبت کنیم. بدون این سنگ بنا نهتنها نقش مفید نظام بانکی در رشد سرمایهگذاری منتفی است بلکه سیاستگذاری پولی منتفی است و ثبات قیمتی منتفی است و تکرقمی شدن تورم منتفی است.