گره کور بازار سرمایه
سیدمحمود حسینی
بیشک اگر سال 97 به مردم عادی که به سرمایهگذاران خرد در بورس تبدیل شدند، گفته میشد که بعد از رشدی عجیب و بیپایه قرار است گره در سرمایهشان بیفتد، هرگز کوچکترین سرمایهگذاری در آن نمیکردند. اما مسلما افرادی که کارشان پول و سرمایه است آن را به عنوان بهترین فرصت از دست نمیدادند؛ آن چیزی که اتفاق افتاد. اگر بخواهیم حال روز بورس را در چند جمله توصیف کنیم، باید بگوییم سرمایه مردم عادی در گرهی که هر روز سفت و سفت میشود گیر افتاده اما آن دسته از کسانی که سهام شرکتهای خود را به دهها برابر ارزش واقعی در سقف فروختند، همچنان چشم به ریزش بیشتر بازار دارند. زیرا با خرید سهامهایی که در سقف فروختند در کف قیمتی هم سهام فروخته شده را تصاحب کردهاند و هم کلی پول از این نوسان کاسب شدهاند. البته این تمام ماجرا نیست؛ همان طور که در مقالهای با عنوان «روند نزولی در انتظار بورس ایران» در روزنامه اقتصادی «تعادل» در 21 مهر امسال نسبت به این موضوع هشدار دادم، این خطری هست که گریبان همه را خواهد گرفت. دولتمردانی که وعده گشایش بورس را طی چند روز داده بودند در چند روز اخیر پایشان در این گره گیر کرده و باز مثل همیشه مشکل را به دشمنان فرضی حواله میدهند. بعید است حقوقیها و دیگرانی که سرمایهگذاران خرد و بیاطلاع از سازوکار بازار را در سقف قیمتی رها کردند که دچار سقوط آزاد شوند از آسیب این شرایط در امان بمانند. باید منتظر ماند طی چند ماه آینده این موضوع نیز روشن خواهد شد. اما اگر نگاهی به شکلگیری این گره کور بیندازیم، چندین فاز را میتوان برای آن تبیین کرد. فاز اول، زمانی شروع شد که دولت قبل برای تامین منابع مالی، جذب پول از طریق بورس را بهترین راهحل پیش رو قلمداد کرد. تبلیغها و دعوتهای بسیاری شکل گرفت و بورس شروع به رشدی بیپشتوانه کرد. همراهی شرکتها باعث سرعت گرفتن این حرکت شد. بنابراین میتوان گفت فاز اول به دست دولت و شرکتهای ذینفوذ شکل گرفت. فاز دوم همان رشد عجیب بورس بود که با سرازیر شدن سرمایههای خرد مردم کوچه و بازار به بورس شکل گرفت. رفتار تودهوار باعث شد حتی کسانی که معنی ابتداییترین عبارتهای بازار سرمایه را نمیدانستند، به عنوان سوختی عمل کنند که قیمتهای سهام را مانند موشک به آسمان بفرستد. آن زمان درصد بسیار اندکی این حرف را قبول داشتند که این موشک جایی سوختش تمام خواهد شد و سقوط آزاد خواهد کرد. در مرداد 1399 در مقاله «رفتار تودهوار و حباب بورس» این موضوع را بررسی کردیم. هرچند به نظر میرسد که فاز دوم این گره کور به دست مردم عادی شکل گرفته است اما باز هم بازیگران اصلی آن دولتمردان دولت سابق و صاحبان قدرت و ثروت بودند که نمیخواستند این فرصت طلایی را از دست بدهند. تجارب سایر کشورها و حبابهای گذشته میتوانست سرلوحه مسوولان امر قرار بگیرد تا از وقوع این رخداد جلوگیری یا آن را تعدیل کنند. هرچند عدهای خواستند از آن حرکت خطرناک جلوگیری کنند اما خود از حرکت ایستادند. سقوط بازار و فاز سوم هم با فروش سهام حقوقیهایی که فرصت را مناسب دیدند، کلید خورد. در آن برهه بسیاری به غلط توجیه کردند که هر رشدی سقوطی دارد و استدلالهای تکنیکال آوردند. معتقدم که استدلالهای آنان با عنوان اصلاح بازار و غیره اشتباه بود. اگر بخواهیم جوابی ساده برای استدلالهای اشتباه عمدی یا سهوی ارایه کنیم، باید گفت که اصلاح صرفا سقوط آزاد نیست بلکه میتوانست بازار به جای ریزش بالای 60 درصد در همان حوالی 11 درصد کاهش نوسان کند و سهامها دست به دست شوند. در این فاز کار از دست دولت خارج شده بود و یکهتاز میدان صاحبان نفوذ بودند که فرصت را به هیچ وجه از دست نمیدادند. اینکه چه اتفاقی افتاده مهم نیست بلکه هفتهها و ماههای آینده مهم است که چه رخ خواهد داد. اگر دلیل کور بودن این گره را بدانیم حدس زدن آینده نزدیک و میان مدت برای بازار بورس زیاد سخت نخواهد بود. یک طرف این گره مردمی هستند که با عجله و اشتیاق کسب سود در کوتاهمدت سهام خریدند و الان هر روز میشمارند که چقدر پولشان نسبت به دیروز کمتر شده است. این گروه در ناامیدی و خشم به سر میبرند. خروج سرمایه از بازار نشان میدهد که چگونه مترصد کوچکترین فرصت هستند تا فرار را بر قرار ترجیح بدهند. گروه دوم شرکتها و صاحبان نفوذ هستند که اصلا تمایلی به خرید سهامهایی که فروختهاند ندارند. اولا آنها در این شرایط اقتصادی برای سرپا ماندن به نقدینگی احتیاج دارند دوما همچنان امید به ریزش بیشتر که بتوانند ارزانتر بخرند مانع از خریدن حتی سهام شرکتهای خود میشوند. دسته سوم دولتمردان دولت جدید هستند که قبل از دولت وعدههای محیرالعقولی دادند و الان هیچ راهی ندارند. آنها نه میتوانند پاسخی برای مردم در مورد ادعاهایشان داشته باشند و نه زورشان به دسته دوم میرسد. اظهارات اخیر وزیر محترم اقتصاد این امر را به خوبی نشان میدهد. اگر اتهامپراکنی افراد و فعالان بخشهای مختلف اقتصادی نسبت به یکدیگر را هم به این شرایط اضافه کنیم کور بودن این گره بیش از پیش نمایان میشود. با این اوصاف که گفته شد نباید در کوتاهمدت به بازار امیدوار بود. مسوولان امر باید مراقب باشند که این گره به اندازهای سفت نشود که هیچ فک و دندان قوی هم نتواند آن را به راحتی باز کند. اما در بدترین شرایط هم راهحلی وجود دارد. به نظر میرسد که تنها راه جلوگیری از سفتتر شدن این گره، رانتزدایی از اقتصاد ایران در وهله اول و بازار سرمایه به تبع آن است. چیزی که فعلا نه اثری از آن هست و نه ارادهای دیده میشود.