شعارزدگی به جای تخصصگرایی
مهدی ناعمی
امروز شهرهای مختلف ایران با مشکلاتی چون آلودگی هوا، ترافیک، الگوی شهرسازی و مسکن، فقر، بیکاری، درآمد سرانه پایین، نرخ رشد ترکیب جمعیت، فرهنگ شهرنشینی، مشکلات حمل و نقل و... به شکل بحرانی روبرو هستند. در ظاهر امر شاید اینگونه به نظر برسد که این مشکلات زمینههای مختلفی دارند، اما در واقع مجموعه موارد ذکر شده و دامنه وسیعی از مشکلات دیگر برآمده از سیاستگذاری و برنامهریزی توسعهای دارای یک ریشه مشترک است که مبتنی بر روش و سیاست کشورداری است. بر این اساس و در راستای روشن شدن بحث تلاش شده با استفاده از تجربیات تاریخی۴ دهه اخیر و بررسی کلان اقتصادی بر مبنای هزینه- فایده و تبعات اجتماعی و فرهنگی، شرایط امروز کشور مورد بررسی قرار بگیرد و راهکارهای عملیاتی برای اصلاح وضعیت ارایه شود. در شرایط فعلی پس از گذشت بیش از ۴ دهه نتایج حاصله از سیاستهای اجرا شده، میتوان به شکل آماری و شهودی مباحث مورد نظر را بررسی کرد.
1) پس از انقلاب سال 57؛ مدیرانی که مسوول اداره کشور در بخشهای اجرایی و اقتصادی بودند فاقد دانش و تخصص لازم برای مدیریت کشور بوده و اعتقادی به اداره کشور به شکل مدیریت سیستمی و بر مبنای اصول علم اقتصاد و خرد جمعی کارشناسی نداشتند. بلکه به دلیل روحیات انقلابی و انکار الگوهای قبلی، مجموعه داشتههای مدیریتی کشور را کنار گذاشته و رویکردهای تازهای را در پیش گرفتند.در این مسیر دو شعار به ظاهر مطلوب و فریبنده وجود داشت: نخست، خودکفایی، دوم، رفع محرومیت و تبعیض. با همین دو شعار بدون هر گونه برنامهریزی اقتصادی بلندمدت و توجه به چشماندازهای آینده، سیاستهای اجرایی به شکل روزمره و بنا به درخواست هر بخش بدون توجه به تاثیرات آنی و آتی این سیاستها بر بخشهای دیگر گرفته شده و اجرا شدند. یکی از مخربترین این سیاستها که اوج آن در دهه 60 اجرا شد، بحث اعطای زمین در شهرها به افرادی بود که دارای ۴ فرزند بودند. همین سیاست موجب شد که سیل مهاجرت از روستاها به شهرهای کوچک و بزرگ شکل بگیرد. این سیل مهاجرین در شهرها نیاز به اسکان و زیرساختها و امکانات شهری داشتند. راهحل استفاده شده در این طرح، واقعا غیرمهندسی و غیراقتصادی بود. این راهحل مبتنی بر استفاده از زیرساختها و امکانات شهری موجود بدون گسترش و ارتقای زیرساختهای لازم بود. در واقع شهرها به جای اینکه به شکل افقی گسترش یابند عمودی بزرگ شدند. این سیاست خود موجب تراکم بیش از حد جمعیت در یک نقطه جغرافیایی و فشار و استهلاک و کمبود زیرساخت و امکانات شهری شد. یکی از معضلات اساسی پدید آمده این سیاست مشکل ترافیک و حمل و نقل درونشهری شد.
2) سیاست اشتباه دیگری که در حوزه ترافیک شهری اجرایی شد؛ عدم توسعه و گسترش سرویس حمل و نقل شهری و عمومی است. نبود و کمبود وسایل نقلیه عمومی شهری؛ موجب شد که افراد درصدد تامین خودرو شخصی برآیند. البته در کنار آن سیاستهای غلط ترافیکی همچون طرح زوج و فرد یا مصرفگرایی شخصی نیز موثر بودند. صنایع خودروسازی در این میان با استفاده از شعار خودکفایی و ایجاد اشتغال و عدم توجه و اهتمام سیاستگذار به سیستم حمل و نقل عمومی تلاش خود را بر تولید هر چه بیشتر خودروهای شخصی کردند. البته ایجاد بازار انحصار برای محصولات آنان به همراه دیگر رانتها؛ نه تنها موجب ارتقا سطح کیفیت محصولات آنان نشد بلکه به دلیل نبود بازار رقابتی و بهانه تحریمها و کاهش هزینههای تولید موجب افت شدید کیفیت و عقبماندگی از تکنولوژی روز شد.بحث سوخت ملی که از پتروشیمی یا پالایشگاههای کشور برای مصرف خودروها تولید میشود یا مصرف مازوت در نیروگاهها برای تامین انرژی برق نیز مشخص است.آنچه که امروزه به عنوان آلودگی هوای شهرها در اکثر نقاط کشور شاهد هستیم؛ در واقع ماحصل کلیه عوامل و سیاستهای فوقالذکر است که امروزه با آن دست به گریبان هستیم. آلودگی هوا خود دارای تبعات هزینههای بهداشتی و درمانی و آسیب به فرزندان کشور است.
3) اما در کنار این آسیب محیط زیستی خودساخته؛ باید از آسیبهای اجتماعی (اختلاف طبقاتی) یا آسیبهای فرهنگی (عدم رفتارها و نداشتن فرهنگ شهرنشینی) یا آسیبهای آموزشی (کمبود امکانات آموزشی متوازن و گسترده) و... نام برد. این موارد بخشهای خلاصه شده از مشکلات مبتلا به امروزه جامعه ایران است که به ظاهر از یکدیگر منفک هستند؛ اما در واقع با ریشهیابی دقیق و منصفانه آن متوجه میشویم ریشه حل تمام این مشکلات به مدیریت و نگرش و روش حکمرانی و کشورداری و عدم توجه به قانون و استفاده از راهحلهای کوتاه برای حل مشکلات اساسی باز میگردد. ممکن است با توضیحات فوق؛ این احساس به وجودآید که نوعی سیاهنمایی از وضعیت گذشته و امروز ایران انجام شده است. برای رسیدن به راهحل اساسی لازم است که ابتدا حقیقت را بپذیریم و متاسفانه حقیقت اکثر مواقع تلخ است. اما برای تغییر تنها قبول و پذیرش حقیقت به ما کمک میکند. آیا با شرایط فعلی امکان قرار گرفتن در مسیر و رسیدن به توسعه در آینده برای ایران وجود دارد؟ پاسخ با توجه به پتانسیلهای اقتصادی و نیروی انسانی و انجام برنامهریزی بر پایه آمایش سرزمینی و تغییر و اصلاح سیاستهای کلان و قانون و پایبندی کامل به آن قطعا آری است.برای این کار لازم است ابتدا اجراسیاستها و برنامههای قبل متوقف شده و سپس با مدیریت نظر کارشناسان فنی خبره و مجریان (خرد جمعی) بدون وابستگی سیاسی و حزبی (حتی خارجی) یک مدل و الگوی اقتصادی مبتنی بر واقعیات آمایش سرزمینی تهیه و اجرا کرد.برای ایجاد بستر و محیط آن نیز باید کلیه قوانین (قانون اساسی و دیگر قوانین قضایی، اجرایی؛ اداری) بازنگری و اصلاح شده و ثبات اقتصادی ایجاد شود.