وقتی به تب راضی میشویم
مریم شاهسمندی
این روزها که قیمت اقلام خوراکی سیر صعودی باورنکردنی دارد و هر روز مردم با شنیدن و دیدن قیمت یکی از این اقلام شوکه میشوند، تا جایی که برنج طارم درجه یک در برخی از مناطق شهر تهران به کیلویی صد هزار تومان هم رسید، حالا دستور رسیده که برنج ایرانی درجه یک باید کیلویی 60 تا 65 هزار تومان فروخته شود و برنجهای خارجی هم بین کیلویی 25 تا 30 هزار تومان. البته حالا تا وقتی که این دستورات به مرحله اجرا برسد حتما زمان خواهد برد و خیلیها تخلف خواهند کرد و خیلیهای دیگر هم بیخیال این تخلفات از آنجایی که دستشان به دهانشان میرسد برنج را با همان قیمت 92 تا 100 هزار تومان خریداری میکنند و اصلا هم کاری به این همه تورم ندارند. اما نکته باریکتر از مو اینجاست که چه میشود ما از اینکه میشنویم برنج قرار است از کیلویی 92 هزار تومان به 65 هزار تومان برسد خوشحال میشویم. چه اتفاقی میافتد ما که زمانی دلار را به قیمت 900 تومان میخریدیم حالا که دلار از 30 هزار تومان به 26 هزار تومان رسیده هورا میکشیم. این قیمتهای قبلی و امروزی مربوط به یک دوره صد ساله نیست، نهایتا 20 سال ناقابل که اصلا به چشم نمیآید اما چنان تورمی را تجربه کردهایم که انگار مانند اصحاب کهف از خواب چند صد ساله بیدار شدهایم.
تا همین چند وقت پیش یعنی شاید کمتر از یک سال پیش قیمت یکی کیسه ده کیلویی برنج طارم در فروشگاههای زنجیرهای 160 تا 167 هزار تومان بود! واقعا چرا کسی پیدا نمیشود به ما پاسخ بدهد چه اتفاقی باید طی یک سال در کشور رخ بدهد که ناگهان قیمت یک کیسه برنج 10 کیلویی از 167 هزار تومان به یک میلیون تومان برسد؟
چه اتفاقی رخ میدهد که مرغ از کیلویی 7 تا 8 هزار تومان میرسد طی یک سال به کیلویی 50 هزار تومان. چه اتفاقی رخ میدهد که ناگهان طبق آمارهای رسمی بیش از 30 میلیون نفر از افراد کشور به زیر خط فقر سقوط میکنند و به گفته خود مسوولان در فقر مطلق به سر میبرند. این در حالی است که غیر از آن 4 درصدی که به گفته برخی مسوولان که تمام ثروت کشور را در اختیار دارند، بقیه مردم هم خیلی زود ممکن است با ادامه این روند به زیر خط فقر سقوط کنند. واقعا چند درصد دیگر مردم باید به زیر خط فقر سقوط کنند تا مسوولان فکری به حال این اقتصاد نیمه جان کنند. وقتی قیمتها روزانه افزایش پیدا میکند، وقتی کارگران برای دریافت حق و حقوق خود صدایشان به جایی نمیرسد، وقتی فقر باعث میشود که مادری حتی نوزادش را بفروشد، وقتی به گفته مسوولان نرخ بزههای اجتماعی به دلیل افزایش فقر هر روز بیشتر و بیشتر میشود، وقتی حتی پیچ و مهره تیرهای چراغ برق هم به سرقت میرود وقتی هر روز بر تعداد کودکان کار افزوده میشود، بر تعداد کسانی که برای اولینبار در عمرشان دست به سرقت میزنند افزوده میشود. وقتی که خیلیهای خیلی روزها توان تهیه یک نهار ساده را هم ندارند.
گیریم که برنج به کیلویی 65 هزار تومان برسد اما هنوز با کیلویی 16 هزار تومان یک سال پیش فاصله بسیار زیادی دارد و این یعنی هنوز خیلیها توان خرید ندارند، این یعنی خیلیها سفرههایشان خالی مانده وخالی میماند. اصلا از کی تا به حال قیمتهای دستوری دردی را از مردم دوا کرده است، از کی تا به حال مشکلات روی کاغذ حل شده اند؟
مگر میشود با بخشنامه و ابلاغیه شکم مردم را سیر کرد و دست دلالان و سودجویان را از زندگی آنها کوتاه؟ اما انگار ما همه به تب راضی شدهایم.