«اقتصاد»ریشه وضعیت سلامت روان جامعه نیست
گروه راه و شهرسازی|
در حالی که بر اساس پژوهشهای داخلی کشور، وضعیت روانی شهروندان به ویژه در کلانشهرها و پایتخت به واسطه تشدید مشکلات معیشتی در شرایط بحرانی قرار دارد، مدیرکل اداره سلامت شهرداری تهران با بیان اینکه «روانشناسی غربی [علم روانشناسی] صلاحیت ارزیابی سلامت روان را ندارد»، بر این باور است که «اقتصاد» یا همان مشکلات معیشتی، ریشه وضعیت سلامت روان جامعه نیست! این در حالی است که نه تنها در علم روانشناسی که در کلام حضرت علی (ع) و سایر ائمه (ع) بارها و بارها به آثار فقر و تهیدستی اشاره شده است. از جمله حضرت علی (ع) میفرمایند: « فقر مرگ بزرگتر است.» یا « فقر سبب نقصان دین و مشوش شدن عقل و جلب کینه می گردد» یا «نزدیک است که فقر انسان را به مرحله کفر برساند.» به گزارش «فارس»، آنچه از یافتههای پژوهشی بر میآید، سیمای سلامت روانشهری شهر تهران در قیاس با بسیاری از شهرهای دیگر دنیا از وضعیت مطلوب و مناسبی برخوردار نیست. و با کمال تأسف روند حرکت نیز در طی سالهای اخیر، امیدبخش نبوده است، بنابراین هم وزارت بهداشت که قانوناً مسوول تأمین، حفظ و ارتقای تمامی ابعاد سلامت است و هم شهرداری تهران که به عنوان یک نهاد اجتماعی مسوول ارتقای کیفیت زندگی شهروندان است باید به مساله ورود پیدا کند. اداره کل سلامت شهرداری تهران طبق تعاریف اساسنامهای در این راستا برنامههایی دارد. طی سالهای اخیر بارها اعلام شده است که سلامت روان تهرانیها نسبت به دیگر شهرهای کشور پایینتر است، و وضعیت روان ساکنان این شهر، فعالان حوزه اجتماعی را نگران کرده است، سیدحسن موسویچلک، رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران نیز اخیرا با بیان اینکه حال سلامت روانی - اجتماعی در کشور اصلا خوب نیست، میگوید: بر اساس آماری که وزارت بهداشت در دو سال قبل ارایه داده بود، بین 23 تا 25 درصد مردم حداقل یک اختلال روانی داشتند. در حالی که این عدد در تهران 30.4 اعلام شده است. یعنی این شاخص در تهران از میانگین کل کشور هم بیشتر است. بهطور معمول روش مردم در مورد اختلالات روانی، نگفتن است. حمید صاحب، مدیرکل اداره سلامت شهرداری تهران در واکنش به این شرایط گفت: سلامت روان اینگونه تعریف میشود که یک انسان سالم دارای تشخیص و قضاوت درست بوده و خلق پایداری دارد اما نمیتوانیم توضیح دهیم که اصل و اساس «روان»چیست. چون اساسا روان یک امر مادی نبوده در اصطلاح فلسفی یک امر مجرد است. بنابراین ما نمیتوانیم تعریفی که غربیها از روان انسان ارایه میکنند را تایید کنیم، چون آنها براساس مبانی تجربی به روان نگاه میکنند و روان ساختاری مادی و تجربی ندارد که بتوان بر مبنای علوم تجربی بهطور کلی آن را شناخت و اینطور میتوان گفت که آنها صلاحیت تشخیص روان را ندارند. او افزود: در فارسی نام دیگر روان، روح و جان است همانی که ما در فلسفه و عرفان به آن منِ من میگوییم که کارکردش درک و شناخت، فهم و یافتن است. و اگر این شناخت و فهم ما مریض شود ما دچار اختلال درک و شناخت و قضاوت پیدا میکنیم و خلقمان ناپایدار میشود. در غرب مهمترین بخش انسان تن و بدن است. در حالی که در مبانی اسلامی اصل انسان منِ من با جنس نطق و عقل است که کارکردش تشخیص امر منطقی از غیرمنطقی است و اگر این مبنا دچار مشکل شود روح فرد بیمار است. برای همین میگوییم که معتاد یک بیمار روحی و روانی است چون در تشخیصهایش به غلط افتاده و منافع و مصالح خودش را به نمیشناسد. صاحب در پاسخ به اینکه اختلال در سلامت روانی بر زندگی اجتماعی فرد تاثیرگذار است یا برعکس، اظهار کرد: عوامل اجتماعی مثل فقر و بیکاری ازعوامل شعلهورکننده اختلال و بیماریهای روانی است، اما این روان با روانی که در مکاتب غربی مطرح میشود متفاوت است. ما انسان سالم را انسانی میدانیم که حال دلش خوب باشد و رضایتمند از خودش باشد و مشکلات را بلا نداند و خودش را در مقابل چالش و مشکلات بتواند مدیریت کند. این فرد انسان متعادلی است و از افراط و تفریط به دور است. قلب سلیمی دارد، نه اینکه صرفا زندگی اجتماعی و اقتصادی مثمر داشته باشد، در حال حاضر در تعریف سلامت نظام غربی شاخص نظام اجتماعی اقتصادی مثمر است. صاحب در پاسخ به اینکه آیا قرار است در رویکردهای مدیریتی شهرداری تهران برای تامین سلامت روان شهروندان با تعریف روانی شاخصهای اسلامی _ ایرانی سلامت روان عمل شود، نیز گفت: ما مبانی روانشناسی غربی را کافی نمیدانیم و میگوییم صلاحیت ندارد که تمام سلامت روان را مورد ارزیابی قرار دهد و روانشناس حقیقی را کسی میدانیم که انسان کامل را میشناسد و چنین فردی از مبانی علوم انسانی بیشتر بهره مند است تا علوم تجربی. هرچند یافتههای علوم تجربی را انکار نمیکنیم اما کافی هم نمیدانیم و حتما روانشناس ما اولا باید فلسفه وجودی انسان را بشناسد و بداند که اساسا انسان از چه جنسی است و چگونه فعالیت و عمل میکند و عملکرد آن به چیست و آیا انسان امری منفصل از این بدن است یا این واحد انسان است. او تاکید کرد: ما معتقدیم انسان امری مجرد و واحد است که جسمی و تندار هم شده است و تن منفصل از روح او در عالم ماده نیست، بلکه تظاهر مادی امر مجرد و منِ من و نفس انسانی است که کارش تشخیص است و خلق تظاهر بیرونی این امر است و اگر سالم باشد خلقش هم پایدار است.