شایستهسالاری مانع نهادینه شدن خشونت
مصطفی اقلیما
این روزها اتفاقات تلخ یکی بعد از دیگری رخ میدهد. این اتفاقات و این تحولات اقتصادی به نوعی باعث شده تا مردم خشمگین و عصبانی باشند، در این شرایط استفاده از نخبگان در جایگاه تصمیمگیری میتواند مانع از نهادینه شدن خشم در جامعه شود. در شرایطی که مردم آبادان عزادار عزیزان از دست رفته شان هستند نباید کاری کنیم که خشم آنها از این اتفاق ناگوار در جامعه ماندگار شود، این خشم وقتی ماندگار شود میتواند عواقب جبرانناپذیری به بار بیاورد. در هر صورت باید جامعه را از خشم دور نگه داریم، نباید با رفتارهایی که باعث تهییج میشود کاری کنیم که این خشم نهادینه شده و به ساختار روابط انسانی لطمه وارد کند. وقتی اتفاقی مانند آنچه در متروپل آبادان رخ داده، بروز میکند مسوولان باید با رفتارهای مسوولانه و کمک رسانی به موقع و رفع هر گونه ابهام در خصوص ابعاد چگونگی بروز این اتفاق این اطمینان خاطر را به بازماندگان این سانحه و تمامی مردم بدهند که در مجازات خاطیان هیچ کوتاهی نخواهند کرد. وقتی مسوولان شفافسازی نمیکنند بازار شایعات داغ میشود و همین امر میتواند به خشونت دامن بزند. رفتارهای قهر آمیز با افرادی که آسیب دیده و داغدارند راهحل مناسبی نیست و نباید در دستور کار قرار بگیرد. اینکه مسوولان فقط به منطقه سرکشی کنند و حضوری چند ساعته داشته باشند، نمیتواند آتش خشمی را که از این غم بزرگ برافروخته شده خاموش کند، مردم به دنبال واکنش مناسب و کارهای عملی از سوی مسوولانی هستند که حتی سهوا در بروز این خطا مقصرند. به تفاوتی به چنین غم بزرگی از سوی مسوولان میتواند مردم را دلزده و خشمگین کند. اینکه اجازه سوگواری به آنها داده نشود، اینکه آنها را در لحظه به لحظه اتفاقات دخیل نکنند. اینکه نگاه به هر اتفاقی امنیتی باشد، باعث میشود تا شایعه پراکنی معاندان باعث بروز اتفاقاتی تلختر بشود. اینکه مغازه منتسب به صاحب متروپل تنها سه روز بعد از این اتفاق به آتش کشیده میشود، یک زنگ خطر بسیار بزرگ از خشمی فروخورده توسط مردمی است که معتقدند مورد ظلم واقع شدهاند. در این شرایط اگر شایسته سالاری در دستور کار قرار بگیرد و افراد نخبه و شایسته مسوول رسیدگی به چنین پروندههایی شوند با درایت و خویشتن داری میتوانند آتش این خشم را خاموش کرده و به جای آن نهال دوستی و همدلی بکارند. فرار رو به جلو نمیتواند مانع از بروز خشم شود. بیاعتنایی به دردی که این مردم تحمل میکنند نمیتواد مانع از بروز خشمی شود که در آنها نهفته است. اتفاق دردناکی رخ داده، متاسفانه از هر خانواده بیش از یک نفر در این حادثه جان باختهاند. اعلام همدری با این مردم اولین کاری است که مسوولان باید به آن توجه داشته باشند. چطور باید جواب زنی را داد که همسر و سه فرزندش را در این فاجعه از دست داده است، چطور باید جوابگوی خانوادهای که دو فرزند جوانش را در این حادثه از دست داده، بود. چرا در این شرایط کسی به فکر ترومای بعد از حادثه و رسیدگی به آن نیست. در این شرایط کدام روانشناس برای رسیدگی به وضعیت بازماندگان به آبادان اعزام شده است. کدام مسوولی خودش را موظف به رسیدگی به وضعیت روحی و روانی این افراد دانسته است؟ همین بیتوجهیهاست که به خشم عمومی دامن میزند. مردمی که دغدارند به دنبال مقصر میگردند، به دنبال این هستند تا هر طور شده میزانی از اینبار غم و اندوه را به زمین بگذارند، آنها در این شرایط فکر میکنند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و ممکن است دست به کارهایی بزنند که حتی انسانی نباشد، باید با این مردم مدارا کرد، غمشان را محترم شمرد، داغشان را تسلی داد.