ایجاد فردگرایی در جامعه و دلایل آن

۱۴۰۱/۰۳/۰۸ - ۰۴:۲۷:۲۱
کد خبر: ۱۸۹۴۷۸
ایجاد فردگرایی در جامعه 
و دلایل آن

امان‌الله قرایی‌مقدم

خانواده ایرانی، قابل دسترس‌ترین جا برای مردمان ایرانی است، در جامعه‌ غربی خانواده اولین و مهم‌ترین جا برای کنش اجتماعی نیست بلکه فقط یکی از جاها است، در کنار خانواده محیط کار، حوزه عمومی، گروه دوستان و خیلی موارد دیگر وجود دارد، چراکه جامعه باز شده است، خانواده آن‌طرف است، حوزه رسمی طرف دیگر، این وسط خیلی از جاهای دیگر هم وجود دارد، آدم‌ها بعد از اینکه از خانواده بیرون می‌روند بلافاصله وارد حوزه رسمی نمی‌شوند. در جامعه‌ ایرانی اینگونه نیست، شما یا در خانه‌ای یا بیرون از خانه در کار افتاده‌ای، بنابراین مجبور می‌شوی خشونت را در یکی از این محل بروز بدهی، چون بین این دو چیزی وجود ندارد، هرآن‌جه از بیرون کسب می‌کنی در خانه منتقل می‌کنی و هرآن‌چه از خانه هست در بیرون منتقل می‌کنی، یکی از جاهای مهم برای زنان و مردان ایرانی این است که اگر در بیرون سرکوب شدند در خانه پاسخ آن سرکوب را بدهند، اگر در بیرون آسیب دیدند در خانه جواب این آسیب را می‌دهند، اگر بیرون مشکلات اقتصادی دارند از خانه طلب حل مشکلات می‌کنند، مثلاً شما مشکل بیکاری را در نظر بگیرید، الان چه کسی دارد به مشکل بیکاری پاسخ می‌دهد، خانواده دارد به مشکلات بیکاری پاسخ می‌دهد، دختر و پسر بیکار حل مشکلات بیکاری را از خانواده طلب می‌کند..

 برای همین خیلی از پدران و مادران که یک عنصر مالی یا یک سرمایه‌ای دارند، تحت فشار دختران و پسران‌شان هستند تا این سرمایه را تبدیل به پول کنند، پول را به فرزندان خودشان بدهند تا آنها بتوانند زندگی کنند؛ من خانواده‌هایی می‌شناسم که پدر و مادر خانواده به‌دلیل بیکاری فرزندان‌شان تحت فشار آنها هستند تا خانه را بفروشند تا از پول حاصل شده فرزندان بتوانند زندگی کنند حتی به این معنا که پدر و مادرشان بیچاره شوند. الان در هر خانواده‌ای حداقل یک صندوق مالی قرعه‌کشی وجود دارد تا بتوانند به اعضای خانواده کمک مالی کنند، این یعنی فشار مالی روی دوش خانواده است، درحالی که این مساله را باید واحدهای تجاری خصوصی و دولتی انجام دهند، اما چون آن بخش ناکارآمد است، سنگینی مسوولیت روی دوش خانواده می‌افتد، خانواده در کنار بسیاری از مشکلات دیگر مانند بیماری‌ها تحت فشار قرار می‌گیرد، مشخص است در چنین وضعیتی در خانواده عصیان‌گری شکل می‌گیرد. ناکارآمدی موجود در نظام فرهنگی نمی‌تواند مانع این عصیان‌ها شود. خرده فرهنگ‌ها نمی‌توانند نداشتن و سازگاری را توضیح دهند، خانوده‌ دیروز نداشت و سازگار بود، اما خانواده امروز این‌طور نیست، چون فضای عمومی و رسانه دارد مصرف کردن را تبلیغ می‌کند، هم رسانه ملی این کار را انجام می‌دهد و هم سایر رسانه‌ها، و بعد جامعه می‌گوید چه‌کسی گفته من باید با نداشته‌ها بسازم، بنابراین آن نظام فرهنگی که به سازگاری کمک می‌کرد دیگر وجود ندارد، گویی در حوزه فرهنگی نوعی بی‌طبقگی ظهور کرده است، یعنی همه آدم‌ها مثل هم می‌خواهند بخورند، بپوشند، زیبایی را نشان دهند، تفریح کنند، چون این توانایی وجود ندارد همه فشارها به خانواده منتقل می‌شود، یک خانواده فقیر که تا دیروز سازگاری می‌کرد دیگر این کار را انجام نمی‌دهد، بنابراین شاهدیم که خانواده مملو می‌شود از نابسامانی و خشونت علیه یکدیگر، این هست که دختران علیه مادران، و پسران علیه پدران هستند و ما شاهد یک نوع بهم ریختگی هستیم، به‌تعبیری دیگر نوعی فردگرایی ایجاد شده است. در واقع گسترده شدن فردگرایی سبب افزایش خشونت در جامعه می‌شود. مثلاً منطق افزایش طلاق به فرهنگ برمی‌گردد، البته دلیل دوم و سوم آن اقتصادی و اجتماعی است، اما دلیل اول به مسائل فرهنگی برمی‌گردد، چراکه فرهنگ فرد را به صبر کردن دعوت نکرده است. حالا دیگر کلیشه صبر در فرهنگ ایرانی فروریخته است. جامعه دیگر این ایده را قبول ندارد، دهه شصتی‌ها به بعد دیگر چنین صبری را نمی‌پذیرند، آنها فکر می‌کنند خودشان مهم هستند، برای همین هم ما از این به بعد طلاق زیادی داریم، روابط جنسی خارج از خانواده را زیاد داریم و همچنین خشونت داریم.