از قیمتگذاری دستوری تا تورم بیسابقه جهانی
هادی حقشناس
بورس دماسنج اقتصاد است، زمانی که اقتصاد با رشد منفی مواجه میشود یا رشد آن متناسب با انتظارات، تحقق پیدا نمیکند، نباید شرایط خوبی را انتظار داشت.بورس را دماسنج اقتصاد میدانند، به معنای دیگر آیینه بخش واقعی اقتصاد بورس است؛ بنابراین زمانی که اقتصاد با رشد منفی مواجه میشود یا رشد آن متناسب با انتظارات، تحقق پیدا نمیکند، نباید شرایط خوبی را انتظار داشت. دو نکته مهم درباره بورس وجود دارد. اولین نکته این است که بخشی از شرکتهای بورسی، شرکتهای بازرگانی هستند، بنابراین زمانی که صادرات و واردات دچار اخلال میشود و نقل و انتقالات ارزی مشکل پیدا میکند بر بورس هم تاثیر میگذارد. مساله بعدی به چشمانداز بازار سرمایه ارتباط پیدا میکند. به این معنا؛ وقتی چشمانداز یا به عبارت سادهتر افق بخش بازرگانی روشن نباشد، آثار آن در بازار سرمایه دیده میشود.بازار سرمایه بیانگر سه نکته بخش واقعی اقتصاد، بازرگانی خارجی و چشمانداز تجارت کشور و رونق اقتصادی است. برهمین اساس اقتصاد کشوری که در آن وضعیت تورم در جهت کاهشی روشن نیست یا برنامه منسجمی برای آن دیده نشده و میزان تورم در سال جاری را نشان نمیدهد، از طرف دیگر وقتی نرخ سود بانکی با تورم فاصله معناداری دارد، انعکاس تمام این موارد در بازار سرمایه نشان داده میشود.براساس موارد اشاره شده چنانچه مردم مختصر نقدینگی در اختیار داشته باشند، به جای سرمایهگذاری در بورس که چشمانداز آن روشن و واضح نیست یا حداقل در کوتاهمدت چنین نیست، سایر داراییها مانند بازار طلا، ارز، زمین یا خودرو را برمیگزینند.افزایش قیمت جهانی به هر دلیلی در قیمتها و شاخصهای داخلی تاثیر میگذارد. جنگ روسیه و اوکراین منجر به این شد که تورم در امریکا و اروپا سابقه بیش از ۴۰ سال گذشته را تکرار کند که پناهگاه پول در این اقتصاد داراییها میشود و مردم به سمت بازار سرمایه نمیروند. قیمتگذاریهای دستوری در همه جا نقش دارد. مشکل اقتصاد کشور این است که قیمتگذاریها هماهنگ نیست، بنابراین نتیجه مورد انتظار تحقق پیدا نمیکند. برای مثال ارز ۴۲۰۰ تومانی حذف و به نیمایی تبدیل شد و فاصله ارز نیمایی به نرخ بازار آزاد همچنان حدود ۶ یا ۷ هزار تومان شد که نمونهای از همین سیاست است بنابراین تا زمانی که قیمتگذاری دستوری و چندنرخی بودن وجود دارد شاهد تاثیر منفی بر اقتصاد و بازار سرمایه خواهیم بود.