کاهش سهمیه برای افزایش قیمت بنزین؟
مرتضی بهروزیفرد
آیا دولت به دنبال گران کردن بنزین است؟ این پرسشی است که روز گذشته بعد از انتشار خبر کاهش سهمیه بنزین کارتهای سوخت بیش از هر گزاره دیگری مطرح شده است. بلافاصله پس از خبری که دیروز توسط مدیرعامل شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی منتشر و در خصوص کاهش سهمیه بنزین سه هزار تومانی از ابتدای شهریورماه (از ۲۵۰ به ۱۵۰ لیتر) صحبت شد، مردم در فضای مجازی نگرانیهای خود را در خصوص احتمالات آینده منعکس کردند. اساسا بازی با کارت سوخت و سهمیههای آن، تجربه تلخی است که از زمان دولت احمدینژاد طی 2دهه گذشته به یادگار مانده است. این تصور که از طریق بازی با سهمیههای کارت سوخت میتوان تحولی در سرانه مصرف سوخت کشور ایجاد کرد یک تصور اشتباه است که به جز ایجاد نگرانی و نوسان فایدهای برای کشور ندارد. این نوع تصمیمسازیها، سطحی و عوامانه است و کمکی به حل معادلات انرژی و مصرف انرژی در کشور نمیکند. در دوران احمدینژاد در اواخر دهه 80 خورشیدی، دولت قیمت بنزین را به بیش از 7برابر افزایش داد، اما هیچ تاثیر عمیقی بر روی مصرف انرژی در کشور ایجاد نشد. این در حالی است که افزایش قیمت بنزین در آن برهه، باعث شد تا تورم در اقتصاد بالا برود و قیمت کالاها و خدمات رشد چشمگیری را تجربه کنند. باید توجه داشت که قیمت بنزین در اقتصاد ایران، بدل به یک متغیر مهم در رشد تورم و گرانی شده است. هر نوع افزایش قیمت بنزین باعث میشود تا مجموعه کالاها و خدمات گرانتر شود، بدون اینکه تاثیری در مصرف انرژی به وجود آید. این ویژگی منحصر به فرد بنزین است که ارتباط مستقیمی با قیمتها دارد و هیچ کالای دیگری چنین اثراتی را ندارد. گران کردن گاز طبیعی، برق و... هرگز یک چنین تاثیری را ندارند که بنزین از آن برخوردار است. این تصور که دولتیها دارند و بر اساس آن گمان میکنند با کاهش سهمیه سوخت 3هزار تومانی، میتوان مصرف انرژی را به نقطعه تعادل بازگرداند یک اشتباه راهبردی است. اما باید دید راهکار واقعی کاهش مصرف سوخت و ایجاد تعادل در مصرف بنزین در ایران کدام است؟ واقع آن است که بخش مهمی از افزایش مصرف در ایران ریشه در صنعت خودروی کشور دارد. خودروهای پرمصرف، بدون بهرهوری و با تکنولوژیهای قدیمی، باعث افزایش مصرف سوخت میشود. صنعت خودروسازی ایران در مقایسه با نمونههای مشابه در کشورهای دیگر، مصرف سوخت بالایی دارد که این وضعیت خود را در آمارهای مصرف نیز نمایان میکند. از سوی دیگر نظام حمل و نقل عمومی در ایران به گونهای نیست که مردم به جای استفاده از خودروی شخصی به سمت حمل و نقل عمومی متوجه شوند. مشکل بعدی، مشکل راهها و جادههای کشور است. کشورهای توسعهیافته اگر توانستهاند، مصرف بنزین را متعادل سازند، از یک طرف ابتدا اقدام به همگانی کردن خودروهای برقی و هیبردی کردهاند و از سوی دیگر خودروهای بنزینی بهصرفهای تولید کردهاند، حمل و نقل عمومی را گسترش داده و نهایتا جادههای مطلوبتری ایجاد کردهاند. اما سیاستگذاران ایرانی، وقتی پای مقایسه به میان میآید، مصرف بنزین ایران را با کشورهای اروپایی مقایسه میکنند و راهکار حل آن را نیز در گرانتر کردن نرخ بنزین به نرخ فوب خلیج فارس میبینند، اما هرگز اشاره نمیکنند، شهروند اروپایی و بسیاری از کشورهای همسایه، خودروهایی با کمترین میزان مصرف سوخت سوار میشوند. به مترو، بیآرتی و... دسترسی دارند و جادههایی صاف و ایمن دارند بنابراین طبیعی است که مصرف بنزین متعادلی داشته باشند. با این توضیحات معقتدم انتشار خبر کاهش سهمیه بنزین در راستای اجرای پروژه گران کردن بنزین رسانهای شده است. اما دولتمردان نباید فراموش کنند که خانوادههای ایرانی، بعد از حذف ارز ترجیحی و آزادسازی قیمتها با یکی از دهشتناکترین گرانیهای تاریخ معاصر کشور روبهرو شدهاند و هرگونه دستکاری دوباره در قیمت بنزین و افزایش آن باعث میشود تا تکانههای تازهای در نرخ اقلام مصرفی و خدمات دوباره شکل بگیرد. تکانههایی که باعث افزایش فشار بر مردم و گسترش نارضایتی در فضای عمومی جامعه خواهد شد. دستکاری در سهمیه بنزین نیز هیچ فایدهای ندارد، جز اینکه باعث افزایش نوسان و نگرانی میان عموم مردم خواهد شد. برای اصلاح مصرف انرژی در کشور ابتدا باید صنعت خودروسازی را اصلاح کرد، بعد سرمایهگذاریهای لازم در توسعه زیرساختهای حمل و نقل عمومی را برنامهریزی کرد و نهایتا جادهها و مسیرهای استانداردی برای تردد ساخت. ضمن اینکه در بطن این امور فرهنگسازی و آگاهیبخشی نیز یک ضرورت است.