آسیبهای روانی مشکلات اقتصادی
امیر لطفی حقیقت
در جامعهای که اقتصاد وضعیت نامناسبی دارد، افراد خانواده برای تامین نیازهای اساسی دچار پُرکاری افراطی میشوند، به واسطه نیازهای بیشتر افزایش سطح تحصیلات دانشگاهی و به تبع آن انتظارات اجتماعی نیز در سطح خردهفرهنگها و خرد گفتمانها دچار تغییرات میشود. از این رو زنان و مردان درکنار یکدیگر سعی میکنند برای اینکه یک رشد اقتصادی را برای خانواده رقم بزنند ساعات کاری خود را افزایش دهند که همین امر موجب انقطاع عاطفی و دور شدن اعضای خانواده از هم میشود. البته دوری خانوادهها از یکدیگر کمترین و کوچکترین آسیب ناشی از تورمهای روزافزون اقتصادی است، در چنین شرایطی که نظام اقتصادی باعث تغییرات اجتماعی از جمله مهاجرتها و تغییر مکان و محلهای زندگی میشود، همجواریهای ناهمگونی را به همراه خواهد داشت که منجر به ایجاد رشد اجتماعی که نتیجه زدوبند، رانت و موجسواری ناشی از رشد قیمتهاست خواهد شد. مهمترین معضلی که به دنبال مشکلات اقتصادی در جامعه ایجاد میشود بحران اخلاق است. این بحران موجب رنگ باختن مفهوم خانواده، روابط زوجین، نظام تعاملی والد-فرزندی و فرزند با والدین و نظامهای مشابه دیگر به صورت تمام و کمال تحت تاثیر مستقیم مشکلات اقتصادی قرار دارد؛ حتی تاثیر شبکههای اجتماعی بر جامعه نیز به صورت غیرمستقیم متاثر از تورمهای اقتصادی است. در واقع آسیبهای اجتماعی ناشی از این بحران عبارتند از ایجاد بحرانهای اعتقادی، تغییر در شیوه نگریستن انسان به زندگی؛ که بخشی از جامعه را به انسانهای سرخورده و ضعیف، همراه با آرزوهای بزرگ مادی تبدیل کرده است. رشد طلاق و ایجاد نیازهای جدید جنسی، رواج پدیدههایی مانند شوگر ددی و شوگر مامی، پرخاشگری و روابط موازی و غیراخلاقی که در بین اقشار مختلف رواج پیدا کرده است، نمونههایی از آسیبهای اجتماعی است که در جامعه ریشه دوانده است و نهاد خانواده را تخریب کرده است. از سوی دیگر ناتوانی در تأمین برخی از نیازها یا خواستهها، باعث احساس ناکامی و سرخوردگی در هر فرد شده و از طرفی سرپرست خانوار را نیز در وضعیت نامطلوبی قرار میدهد.
فرد ممکن است احساس ناتوانی یا ناکارآمدی داشته باشد و خود را بابت شرایط نامطلوب اطرافیان مسوول بداند. وجود فشار روانی یا احساسات و افکار منفی دیگری مثل ناکامی و سرخوردگی باعث خواهد شد که سلامت روان اعضای خانواده دچار مشکل شده و بیماریهایی نظیر اضطراب، افسردگی و بیماریهای روان-تنی در خانواده افزایش پیدا کند. هزینههای سلامت در هر خانواده، بخشی از مخارج مالی هستند. تأمین مواد غذایی مناسب و سالم، انجام چکاپهای دورهای، درمان بیماریهای مختلف و... احتیاج به اختصاص یافتن بخشی از منابع مالی دارد. مشکلات مالی میتواند باعث بیتوجهی به این نیازها شده و سلامت جسمی اعضای خانواده را دچار مشکل کند. مشکلات جسمانی به نوبه خود میتواند خطر بیماریهای روانی را افزایش دهد. احساس سرخوردگی و فشار روانی که از ناتوانی در پیگیری مسائل مربوط بهسلامت، نظیر تهیه دارو ایجاد میشود، مجدداً فرد را در معرض بیماریها قرار میدهد. مشکلات اقتصادی و فشارهای روانی، والدین را در شرایطی قرار میدهد که نمیتوانند انرژی چندانی را برای فرزندان خود صرف کنند. حجم زیادی از انرژی روانی در این والدین، به حل مشکلات اقتصادی و تأمین معاش اختصاصیافته و به همین خاطر آنها نمیتوانند انرژی زیادی را به صحبت کردن و تعامل با فرزندان اختصاص دهند. تحقیقات نشان میدهند که ارتباط والدین با فرزندان، تأثیر بسیاری در رشد اجتماعی و اخلاقی آنها دارد و درصورت فقدان ارتباط مناسب، این جنبه از رشد در کودکان با مشکل مواجه میشود. ناتوانی در تأمین معاش خانواده بسیاری از اوقات زوجین را به این نتیجه میرساند که قادر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند و بهتر است به ارتباطشان پایان دهند. بیش از آنکه این تصمیم به صورت توافقی گرفته شود، تبعات ثانویه مشکلات اقتصادی است که منجر به از هم پاشیدن خانواده میشود. احساس شکست و ناکامی در خانمهایی که تصور میکنند، میتوانستند موقعیتهای بهتری برای ازدواج داشته باشند یا مردانی که باور دارند ضعف مدیریت مالی در همسرشان باعث بروز مشکلات اقتصادی میشود، میتواند باعث بروز اختلاف و مشکلات در محیط خانواده باشد. علاوه بر احساس ناکامی، بر اساس تحقیقات صورت گرفته، استرس میتواند باعث کاهش ظرفیت فرد و پرخاشگری باشد. این موضوع میتواند باعث ناسازگاری در روابط خانواده باشد، زیرا اعضای خانوادهای که دچار مشکلات اقتصادی هستند، صبر و تحمل کمتری داشته و در برابر مشکلات به سرعت واکنش نشان میدهند.