منبع مبهم افزایش حقوقها
علی قنبری
هرچند دولت تصمیم گرفته تا پرداختی به کارکنان خود و بازنشستگان کشوری و لشکری را افزایش دهد، اما هرگز اعلام نکرده، در شرایط کسری بودجه بالا، قرار است این منابع را از کجا تامین کند؟ وقتی به نظام تصمیمسازیهای دولت دقیق میشوم، ناخودآگاه یاد داستانی از مثنویمعنوی مولوی میافتم، داستانی درباره دلاوری که با خرسی همراه میشود، خرس را از دهان اژدهایی میرهاند و پس از آن خرس به خدمت پهلوان میکوشد تا بخشی از دِین خود را به دلاور ادا کند. روزی و روزگاری دلاور داستان مثنوی در کنار سنگی میخسبد و خرس به نگهبانی او میپردازد. مگسی بر روی رخ پهلوان مینشیند. خرس میکوشد مگس را از دور کند ولی مگس سماجت میکند و دوباره بازمیگردد، خرس که خشمگین شده است، سنگی از کوه میکند و بر سر دلاور میزند: «سنگ روی خفته را خشخاش کرد/ این مثل بر جمله عالم فاش کرد...» این داستان در تاریخ مثالی شد برای همه دلسوزیهای ظاهری که در پس آن جز بلا و گرفتاری و آشفتگی چیزی وجود ندارد. بسیاری معتقدند تصمیم اخیر دولت برای افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان کشوری و لشکری، تصمیمی خطرناک است که ممکن است در ادامه مشکلات عدیدهای در معیشت مردم ایجاد کند. البته هیچ عقل سلیمی با افزایش پرداختی با اقشار محروم جامعه مخالفت نمیکند. اما مساله مهم منابعی است که دولت از طریق آن قصد دارد این افزایشها را برنامهریزی کند.
بر اساس اخبار و گزارشهای مستند، دولت با کسری بودجه بزرگی حول و حوش 400 الی 500هزار میلیارد تومان مواجه است، از سوی دیگر اوضاع صادراتی نفت طی ماههای اخیر مناسب نبوده است. روند دریافت مالیات از تولید و حقوقبگیران نیز به نهایت خود رسیده و تا حد امکان این مالیاتها اخذ شده است. روند فروش اوراق و سایر عقود مالی نیز بهطور مستمر ادامه داشته است، با این شرایط، عملا برای دولت راهی به جز استقراض و چاپ پول باقی نمیماند. در واقع دولت با قیمت افزایش تورم بیشتر، تصمیم گرفته که در واکنش به حوادث اخیر دستور به افزایش پرداختیها بزند. حالا باید دید تاثیر این افزایش پرداختیها در اقتصاد و معیشت مردم چه خواهد بود:
1) اولین اثر استقراض و چاپ پول در اقتصاد، افزایش نقدینگی است، نقدینگی کشور که این روزها به بالای 5400 تریلیون تومان رسیده است. تداوم این وضعیت باعث توسعه پایه پولی و نهایتا تورم بالای کشور میشود. به عبارت روشنتر، دولت روزی 50هزار تومان در جیب کارمندان و بازنشستگان قرار میدهد اما در اثر تورم چند برابر آن را از جیب دیگر آنان برمیدارد. این روند برای دولت چندان بد نیست، چرا که منابع مالیاتی، ریالی و عوارض دریافتی او را بیشتر میکند. اما برای عموم مردم و بازنشستگان به معنای قدرت خرید کمتر، شکاف طبقاتی بیشتر و فقر افزونتر است.
2) امروز اگر رسانهای میکروفن به دست بگیرد و به میان مردم برود و از آنها بپرسد، آیا مایل به دریافت یارانه بیشتر هستید یا اینکه خواستار مهار تورم در جامعه هستید؟ اکثریت قریب به اتفاق آنها خواهند گفت که ترجیح میدهند یارانههای پرداختی از سوی دولت در تمام این سالها را تا ریال آخر پس بدهند و قیمتها به سالهای قبل از پرداخت یارانه بازگردد. در واقع مردم بدون دانش اقتصادی و درس و تخصص و تجربه دریافتهاند که این شیوه افزایش پرداختیها نه تنها به نفع آنها نیست، بلکه باعث افزایش مشکلات اقتصادی آنها خواهد شد. اگر دولت از طریق روشهای اقتصادی تلاش میکرد این پرداختیها را پوشش دهد، بدون تردید تبعات کمتری متوجه اقشار مختلف میشد؛ اما استقراض و چاپ اسکناس نهتنها مشکلی از معیشت مردم حل نمیکند، بلکه مشکلی به گرفتاریهای قبلی آنها میافزایند.
3) یکی از مهمترین مطالبات مردم در جریان اعتراضات اخیر، مطالبات اقتصادی و معیشتی است.
کنکاش در مفهوم «زندگی» به عنوان یکی از مهمترین شعارهای معترضان نشان میدهد که مردم نوع خاصی از رفاه، آرامش و بهبود را طلب میکنند. اما نظام تصمیمسازیهای اقتصادی دولت، تناسبی با خواستههای مردم ندارد.این در حالی است که با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال و خطر تورم بالا، احتمال تسری انتقادها و اعتراضات به سایر گروههای مرجع، مانند معلمان، کارگران و بازنشستگان وجود دارد. اما دولت نه تنها به فکر پیشگیری نیست، بلکه به گونهای تصمیمسازی میکند که باعث افزایش انتقادها شود. مولانا در مطلع پایانی داستان خود این بیت را میآورد که« مهر ابله مهر خرس آمد یقین/کین او مهرست و مهر اوست کین...»