چالشهای مزمن نظام آموزشی
لیلا شمسنژاد
اغلب راهکارها و راهبردها در گره گشایی از مسائل آموزشی یا مقطعی بوده یا مشمول چرخه معیوب بروکراسی سازمانی شده است که همه اینها نیازمند مطالعه و بازمعماری در چارچوب حکمرانی نوین تربیتی در کشور است. اگر سند تحول بنیادین را مبنا قرار دهیم که به دنبال تعمیم و تعمیق تعلیم و تربیت متوازن و همه ساحتی در دوره ابتدایی از طریق بسترسازی دسترسی همگانی به فرصتهای آموزشی برابر و باکیفیت است، این شاخص از منظر عدالت تربیتی مبتنی بر ساحتهای تربیتی معیوب و ناکارآمد است زیرا در این مدل، بعد تربیت و مهارتآموزی مغفول مانده و نتوانسته پا به پای کسب مهارتهای سواد پایه حرکت کند. به بیان دیگر ما نتوانستیم شهروندان خلاق و کارآفرین را از دوره کودکی تربیت کنیم تا بتوانند در رفع مسائل مختلف جامعه ملی و محلی تصمیمگیری کنند یا مشارکت موثر داشته باشند و دست به حل مساله بزنند. برای سنجش این مساله با وجود شواهد تجربی و زیسته، ارزیابی مستندی وجود ندارد و این مشکل هم از این جا ناشی میشود که اکنون ما نظام ارزشیابی درسی مدرسهای برای ارزیابی میزان تسلط دانشآموزان بر محتوای مواد درسی داریم اما نظام پایش کیفیت بهطور جامع و مستمر برای ارزیابی میزان تحقق اهداف برنامههای درسی و کیفیت بروندادها و پیامدهای تربیتی نظام آموزشی اعم از مهارتهای زندگی، مهارتهای ارتباطی، توانایی حل مساله و تفکر خلاق دانشآموزان کل کشور را نداریم. این در حالی است که ما در نظر و در سند تحول بنیادین تربیت را نه تک ساحتی که شش ساحتی ترسیم کردهایم و باید برای حرکت به سمت تحقق آن، ساختارهای اجرایی از جمله نظام ارزیابی مناسب طراحی کنیم که این خود از جمله چالشهای مزمن نظام آموزشی ماست وریشه آن را باید در رویکرد به آموزش کشور در یک سده اخیر یافت. مشکلی که بیشتر خود را بهویژه در مناطق روستایی و عشایری و کمبرخوردار و محلات حاشیهنشین نمایان کرد و خود تلنگری به مقوله عدالت آموزشی و نابرابریهای آموزشی بود.
مشکل شکاف دیجیتالی و فناوری همراستا با شکاف اجتماعی و طبقاتی بود که عدم دسترسی طیفی از دانشآموزان به فناوریهای آموزشی بر بستر اینترنت و گوشی همراه، تبلت و آموزش تلویزیونی و به بیانی دیگر جاماندگی از آموزش مجازی و الکترونیک را موجب شد. البته برای پوشش این مشکل و مهار نابرابری این حوزه، آموزش و پرورش و خیران پای کار آمدند و تلاشهای زیادی شد تا تبعات آموزشی، تربیتی و روانی ناشی از این نوع مشکل به حداقل کاهش یابد و موفقیتهایی هم حاصل شد. البته نه موفقیتهای حداکثری که همین مساله بار دیگر نبود شرایط لازم برای بهرهمندی همه افراد جامعه از آموزشی با کیفیت یکسان را به ما یادآوری میکند. مثلا در برههای از زمان ما درگیر مساله کرونا شدیم، این پاندمی باعث شد تا مشخص شود در چه حوزههایی از آموزش ما نتوانستهایم رعایت مساوات را داشته باشیم. در واقع نمره آموزش و پرورش در دوران کرونا نمره قابل قبولی نبود و باید گفت با تکماده از این دوره گذشت. شکافی که کرونا در مورد بیتوجهی حوزه آموزشی ما به مساله آموزشهای مجازی ایجاد کرد یک بار دیگر به ما یادآور شد گرچه ما سعی کردیم با آزمون و خطا بهترین روشهای تدریس را در مدارس اجرایی کنیم اما همچنان در اداره این وزارت خانه عریض و طویل از همان الگوهای سنتی پیروی میکنیم که سالهاست منسوخ شده است. در طول سالها چند بار نظام آموزشی ما تغییر کرد اما این باعث نشد که در تمام این سالها با نگاه به کشورهای پیشرفته به این باور برسیم که آموزش مجازی یکی از بهترین راههای بهره مندی دانشآموزان مناطق دور افتاده از نظام آموزشی است و به همین خاطر زمانی هم که با پاندمی کرونا مواجه شدیم این مساله باعث شد تا بسیاری از دانشآموزان باز هم به واسطه مسائل مالی و امکانات رفاهی از حق تحصیل محروم شوند. البته برخی فرصتهای ناب از دل بحران و تهدیدات دوران کرونا ایجاد شد؛ همهگیری باوجود همه معایب و آسیبها، فرصت بینظیری برای مشارکت والدین به ویژه مادران در فرآیند تعلیم و تربیت دانشآموزان ایجاد کرد. این همراهی در برخی موارد آسیبهای دیگری همچون نوشتن تکالیف و حضور مجازی در کلاس به جای فرزند را هم بهدنبال داشت اما این موضوع نمیتواند نافی اهمیت احیای این همراهی و مشارکت والدین در فرآیند یاددهی و یادگیری به ویژه در مقطع ابتدایی باشد. به هر حال مساله این است که ما در مورد وضعیت آموزشی به یک بازنگری اساسی نیازمندیم تا بتوانیم هم کیفیت آموزشی را افزایش دهیم و هم کیفیت یادگیری را به درجهای برسانیم که فقط ملاک نمره گرفتن و قبولی در آزمونهای پایان سال نباشد.