مشکل بازار بورس عشقی نیست
علیرضا توکلی
مجید عشقی دیروز در یک آیند و روند عجیب خبری، در نهایت در سازمان بورس ماندگار شد. ابتدا اعلام شد با استعفای عشقی، محمد رضوانیفر جایگزین او شده است. اما نهایتا اکثریت قاطع اعضای شورای عالی بورس پذیرش عشقی مورد قبول واقع نشده و وی در ریاست سازمان بورس باقی خواهد ماند. اما فارغ از این تحولات روبنایی، باید دید مشکل بازار سرمایه ایران با یک چنین رفت و آمدهایی حل و فصل میشود؟ آیا مشکل بورس کشور، مدیریت عشقی بود که با خروج او از قطار سازمان بورس و جاگزینیاش با رضوانیفر مشکلات بازار سرمایه حل شود؟ معتقدم که مشکل بازار سرمایه کشور تابعی از مشکلات کلان اقتصاد کشور است و این روند ارتباطی با تحولات مدیریتی در بازار سرمایه ندارد. به عبارت روشنتر، هیچ تضمینی وجود نداشت که با تداوم این شرایط، تغییری در بورس ایجاد شود. فارغ از تصمیمسازیهای پشتپرده، به صورت سنتی هر زمان که اوضاع بورس خراب میشود و در وضعیت رکود قرار میگیرد، عدهای از فعالان بازار سرمایه تصور میکنند، مشکل در مدیریت بازار سرمایه است و اگر مدیریت بازار تغییر کند، مساله حل میشود. این تجربه بارها تکرار شده و با تغییر مدیریت مشکل حل نشده است. اقتصاد ایران با مشکل اقتصاد کلان مواجه است؛ یعنی اقتصاد با رکود مواجه است، دولت کمبود منابع دارد و نمیتواند معافیت مالیاتی و تخفیفهای صادراتی و... بدهد. یا در بحث یارانههای اقتصادی تخفیفی قایل شود. این روند شرایطی را بر اقتصاد تحمیل میکند و مدیریت را دشوار میکند. طبیعتا در این شرایط هر شخصی هم در راس سازمان قرار بگیرد، نمیتواند تغییرات بنیادینی ایجاد کند؛ فقط در این میان برخی افراد قربانی میشوند. البته این روند تغییرات منتفی شد و عشقی در مدیریت ماندگار شد. به نظرم بورس در این زمینه تصمیم درستی گرفت و تسلیم شرایط تحمیلی از سوی برخی از فعالان بازار نشد. اما باید دید برای بهبود وضعیت بورس، چه گزارههایی باید مورد توجه قرار بگیرد؟ معتقدم برخی مشکلات در بازار سرمایه وجود دارد که باید آنقدر گفته شود تا همه به آن عادت کنند. در واقع باید گوشهای مسوولان، فعالان بازار سرمایه و عموم مردم به شنیدن این حقایق عادت کنند. حقایقی که اقتصاد ایران را در بر گرفته و امکان بهبود را به آن نمیدهد. مهمترین مشکل بورس ما، در اقتصاد کلان کشور لانه کرده و مهمترین مشکل اقتصاد کلان ایران هم فقدان پیشبینیپذیری در اقتصاد ایران است. این گزاره باعث شده تا بسیاری از مشکلات در بازار سرمایه ایران نهادینه شود و خروج از این مشکلات دشوار شود. نه استراتژی کلانی در اقتصاد ایران وجود دارد و نه منطقی بر اقتصاد ایران حاکم است، این روند را میتوان از طریق برنامهریزیهای اصولی پوشش داد. بسیاری از کشورهای پیشرفته از برنامهها، ادوات و ابزارهای مالی برای پیشبینی کردن اقتصاد خود بهره میبرند. اما در ایران این اصرار وجود دارد که این ادوات استفاده نشود. این روند باعث بروز مشکلات فعلی میشود. اگر اقتصاد ایران پیشبینیپذیر شود، حتی اگر پیشبینیها از چشماندازهای تیره حکایت کنند، به مراتب بهتر از اقتصادی است که در آن پیشبینی از آینده وجود نداشته باشد. این ضرورتها باید در اقتصاد ایران مورد توجه قرار بگیرند تا نظم و نظامات بازارهای کشورمان از جمله بازار بورس متعادل شوند. بازار سرمایه ایران نیازمند بهبود شاخصهای اقتصادی است. بدون این اصلاحات اقتصادی و بهبود شاخصها - حتی اگر مدیران تغییر کنند - تغییری در وضعیت بازار سرمایه ایجاد نمیشود.