اهدا یا فروش؛ بوی خون، طعم فقر
سالانه 5 تا 8 هزار نفر در کشور بر اثر مرگ مغزی جان میبازند
گلی ماندگار|
همه ما این جمله معروف را شنیدهایم «اهدای عضو اهدای زندگی» اما وقتی پای عمل به میان میآید بسیاری از خانوادهها از اینکه اعضای بدن عزیزانشان را اهدا کنند سر باز میزنند. بر اساس آمارهای رسمی همیشه تعداد افرادی که با مرگ مغزی از دنیا میروند بیشتر از افرادی است که به دلیل عدم پیوند عضو جان خود را از دست میدهند، این مساله نشان میدهد که ما در زمینه فرهنگسازی اهدای عضو هنوز راه درازی را در پیش داریم. اینکه مسوولان چقدر در این زمینه تلاش کردهاند، اینکه سازمانها و نهادهای مربوطه چقدر توانستهاند در جا انداختن این فرهنگ موفق عمل کنند، همه اینها با توجه به آمارهای منتشر شده نشان میدهد، کاری از پیش نبردهایم. بر اساس آمارها سالانه بین 5 تا 8 هزار نفر بر اثر مرگ مغزی در کشور جان میبازند و این در حالی است که با اهدای عضو نیمی از این افراد میتوان جان بیماران نیازمند به پیوند عضو را نجات داد. بر اساس همین آمارها سالانه بین 2 هزار و 500 تا 3 هزار 600 بیمار نیازمند پیوند عضو در کشور جان میبازند. مساله اینجاست که هر بیمار مرگ مغزی میتواند بهطور متوسط جان 8 بیمار نیازمند به پیوند را نجات دهد، اما مساله این است تا وقتی که فروش اعضای بدن در کشور ما امری عادی به حساب میآید، انتظار اینکه چنین فرهنگی در کشور همه گیر شود بیهوده به نظر میرسد. در واقع اینجا هم که پای مرگ و زندگی افراد در میان است این دلالان هستند که تصمیم میگیرند چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد. خیلی از ما وقتی از کنار بیمارستانها میگذریم حتما آگهیهایی مبنی بر فروش اعضای بدن را دیدهایم. آگهیهایی که نشان از استیصال افراد دارد. افرادی که به دلیل فقر یا مشکلات معیشتی و مالی حاضرند اعضای بدن خود مثل کلیه، مغز استخوان، بخشی از کبد و ... را به فروش برسانند، حتی آگهیهایی برای اهدای قلب هم به چشم میخورد. این یعنی یک فرد برای تامین آینده خانوادهاش میخواهد از جان خود بگذرد، البته که چنین اتفاقی در عمل شاید رخ ندهد، اما مساله اینجاست که چرا تاکنون نتوانستهایم بساط این خرید و فروش اعضای بدن در کشور را جمع کنیم. با اینکه خرید و فروش اعضای بدن در کشور غیرقانونی است اما همچنان انجام میشود و این مساله نشان میدهد که قانون در این باره کارایی لازم را ندارد.
قوانین ضمانت اجرایی لازم را ندارند
دکتر گوهر مرادبیگی، متخصص غدد، درباره وضعیت اهدای عضو و خرید و فروش اعضای بدن به «تعادل» میگوید: مساله این است که متاسفانه تا وقتی پای دلالان در میان باشد، قانون ضمانت اجرایی لازم در این زمینه را ندارد. خرید و فروش عضو در کشور بهطور غیرقانونی انجام میشود، آگهیهای بسیاری به در و دیوار شهرها در این رابطه دیده میشود اما مساله اینجاست که چرا قانون مداری در این زمینه وجود ندارد. مساله اینجاست که وقتی پای جان عزیزی در میان باشد، اعضای خانواده او برای نجات جانش حاضرند هر کاری انجام بدهند، همین مساله باعث میشود تا دلالان اعضای بدن در این بین از آب
گل آلود ماهی بگیرند و از سوی دیگر به دلیل مشکلات اقتصادی هستند افرادی که حاضرند اعضای بدن خود را به فروش برسانند، پس هم تقاضا وجود دارد و هم عرضه و به این ترتیب باز هم در این زمینه قانون آن توانایی لازم برای جلوگیری از این مساله را ندارد.
او میافزاید: در تمام کشورهای دیگر خرید و فروش اعضای بدن به صورت کامل غیرقانونی است، یعنی اگر فردی هم داوطلب اهدای عضو میشود، این کار را کاملا به صورت رایگان انجام میدهد، از سوی دیگر همیشه این افراد که داوطلب اهدا میشوند از سوی پزشکان مورد بررسی قرار میگیرند که هم از نظر جسمی ثابت شود توانایی انجام این کار را دارند و هم از نظر روحی آمادگی انجام چنین عملی را داشته باشند. در واقع اهدای عضو در تمام دنیا یک عمل انساندوستانه است و اهدای عضو بیماران مرگ مغزی هم در بسیاری از کشورهای جهان به یک فرهنگ پایدار تبدیل شده است.
جرایم مربوط به فروش اعضا معلول چند علت است
فریدون معمارزاده، کارشناس حقوق در رابطه با جرم انگاری خرید و فروش اعضای بدن به تعادل میگوید: مساله فقط خرید و فروش نیست، ما در کشورمان حتی با قاچاق اعضای بدن هم مواجه هستیم، اما چرا چنین اتفاقاتی رخ میدهد، به دلایلی است که این دلایل باید مورد بررسی قرار بگیرد. ابتدا باید ریشه این جرایم را پیدا کنیم. در حال حاضر شاید این اتفاق کمتر رخ بدهد اما در بازه زمانی بود که ما با ربایش کودکان و قاچاق اعضای بدن آنها مواجه بودیم. حالا هم با خرید و فروش اعضای بدن به صورت اینترنتی و آگهیهایی که به در و دیوار شهر زده میشود.
او میافزاید: اینکه فقط بگوییم یک مسالهای از نظر قانونی جرم است، مانع بروز آن نمیشود، خیلی از آسیبهای اجتماعی جرم انگاری شدهاند اما باز هم اتفاق میافتد. مساله اینجاست که خرید و فروش اعضای بدن در بسیاری از موارد به دلیل مال اندوزی صورت نمیگیرد، بلکه ریشه آن در فقر است. ریشه آن در بیکاری افراد است، همین دلایل باعث میشود که این جرم در کشور همچنان انجام شود. مثل اعتیاد، دزدی و... این کارشناس حقوقی میگوید: پس قانون به تنهایی نمیتواند مانع از بروز جرم شود. در واقع این فرهنگسازی در جامعه است که میتواند میزان جرایم را در کشور کاهش دهد، از سوی دیگر باید شرایط زندگی افراد به گونهای باشد که دیگر برای تامین معاش خود مجبور به ارتکاب جرم نباشند. این جمله برای تطهیر مجرمان نیست، بلکه مسالهای است که دولتمردان باید به آن توجه کنند.
معمارزاده در پایان میگوید: قوانین زمانی میتوانند موفق عمل کنند، که زمینه عمل به آنها در جامعه فراهم باشد، اینکه ما برخی اعمال را جرم انگاری کنیم، اما زمینه بروز این جرم در جامعه فراهم باشد، دیگر نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که قوانین به تنهایی مانع انجام جرم باشند.
فروش کلیه تحت نظارت دولت
بر اساس آمارها هر 3 ساعت یک نفر در انتظار پیوند عضو جان خود را از دست میدهد. به همین خاطر است که نیازمندان پیوند اعضا به بازار خرید و فروش روی میآورند. در حال حاضر کلیه، مغز استخوان و یک چهارم کبد از 100 میلیون تا 800 میلیون تومان فروخته میشود. البته قائم مقام انجمن اهدای عضو ایرانیان میگوید فروش کلیه دیگر مانند سابق نیست. فروشندهها باید تحت نظارت دولت این کار را انجام دهند. در واقع این اتفاق تحت نظارت انجمن پیوند کلیه اتفاق میافتد و قیمت دولتی این پیوند 80 میلیون تومان است.
قائممقام انجمن اهدای عضو ایرانیان میگوید: ساز و کار فروش اعضای بدن تغییر کرده است. امید قبادی میگوید: حدود یک سال و نیم است که دولت پیوند کلیه از فرد زنده را در تخصیص خود قرار داده است. اگر مردم آگهی فروش اعضا روی در و دیوار دیدند بدانند که کلاهبرداری است. پیش از این روال اینگونه بود که نیازمند کلیه یک اهداکننده پیدا میکرد. با او هماهنگ میکرد و رقمی هم پول پرداخت میکرد. سپس به انجمن بیماران کلیوی مراجعه میکردند و کارهای دیگر انجام میشد. حالا تخصیص کلیه از فرد زنده توسط وزارت بهداشت انجام میشود. اهداکننده وگیرنده دیگر همدیگر را نمیبینند. او میافزاید: دهنده وگیرنده کلیه باید در انجمن حمایت بیماران کلیوی ثبتنام کنند. اینکه کلیه به چه کسی تخصیص یابد را وزارت بهداشت بر اساس میزان وخامت حال نیازمندان انجام میدهد. قیمت را هم وزارت بهداشت نظارت میکند. از طریق ثبتنام قیمت کلیه ۸۰ میلیون تومان است. پول از خریدار گرفته میشود و به حساب فروشنده واریز میشود. امید قبادی در بخش دیگری از سخنانش میگوید: با وجود پیشرفت اهدای عضو در ایران، هنوز هر دو تا سه ساعت، یک بیمار در لیست انتظار پیوند اعضا، جان خود را از دست میدهد. به این دلیل که عضو مناسب پیوندی به آنها نمیرسد. یعنی روزی هفت تا 10 نفر و در سال حدود سه هزار نفر.
حرف آخر
برخی آمارها شاید در گفتار چندان مهم به نظر نیایند، اما وقتی صحبت از جان انسانهاست، دیگر فقط مساله عدد و رقم نیست، در واقع هر بیماری که به دلیل عدم رسیدن عضو پیوندی جان میسپارد، خانوادهای دارد که با مرگ او دچار مشکلات بسیاری میشوند. اینجا حرف از اعداد و ارقام نیست، اینجا حرف از جان انسانهاست، اینکه خانواده بیماران مرگ مغزی به اهدای عضو رضایت دهند یا اینکه دست دلالان از بخش سلامت و جان انسانها کوتاه شود، اتفاقی نیست که یک شبه بتوان به آن رسید، تمام اینها نیازمند راهکارهایی مناسب و مداوم است. راهکارهایی که باید ریشه بروز این اتفاقات را از بین ببرد، فقری که باعث میشود فرد اعضای بدنش را به فروش برساند. باورهای اشتباهی که فکر میکنند اهدای عضو باعث میشود پیکر درگذشته شان سلاخی شود و خیلی بایدها و نبایدهای دیگر که نیازمند صرف زمان برای رسیدن به نتیجه است.