با مردم مهربان باشیم
امانالله قرایی| از خشونت، خشونت زاییده میشود؛ یعنی هرچه خشونت را تکرار کنند، این خشونت نهادینهتر و گستردهتر خواهد شد؛ بنابراین با مردم باید با ملایمت، مهربانی و مدارا رفتار کرد.
مساله اینجاست که ما دچار یک آشفتگی در گفتار و رفتار شدهایم، این آشفتگی در بین سیاستمداران و مسوولان بیشتر به چشم میآید، اظهارنظرهایی که در هماهنگی با هم نیست، کسی از گفتمان سخن میگوید و شخص دیگری از افزایش خشونت در جامعه، این وضعیت میتواند شرایط را بغرنجتر و گسست اجتماعی را بیشتر کند.
رأفت و ملاطفت با جوانان میتواند امیدهای از دست رفته را به جامعه باز گرداند، میتواند امنیت و آرامش به جامعه تزریق کند، اما اگر قرار باشد هر کسی در هر موقعیتی که قرار دارد، بر اساس نظر شخصی خود حرفی بزند و کاری انجام بدهد، این آشفتگی بیشتر میشود.
در حال حاضر مسوولان باید در مورد اظهارنظرهایی که رسانهای میکنند بسیار محتاط باشند، هر حرفی که از روی خشم و ناآگاهی باشد، میتواند نتایج بدی به دنبال داشته باشد، از سوی دیگر ما داریم در مورد جوانانی صحبت میکنیم کهزاده همین آب و خاک هستند، جوانانی که قرار است پویایی و رشد جامعه به پشتوانه حضور آنها صورت بگیرد. پس به جای اینکه خشونت را در دستور کار قرار دهیم و رفتارهای خشن و توهینآمیز با آنها داشته باشیم، از در رأفت و معرفت وارد شویم و کاری کنیم که خشم آنها خنثی شود نه اینکه آتش این خشم را شعلهورتر کنیم.
بهتر این است که رییس دولت، وزیر کشور یا هر کسی که در این شرایط مسوولیت دارد، نشستی با دیگر گروهها و ارگانها بگذارند، شرایط را بررسی کنند، بخواهند که از اظهارنظرهای شتابزده امتناع کنند، از ترویج خشونت در جامعه امتناع کنند.
در این شرایط نمیشود هر مسوولی ساز خودش را بزند، باید همه با هم به یک اتفاق نظر برسند و در نهایت در جهت آرام کردن جوانان و گوش سپردن به خواستههای آنها گام بردارند. همچنین باید حقوق فردی و اجتماعی افراد رعایت و به این حقوق احترام گذاشته شود. اگر این حق و حقوقها رعایت شود، اصلا اعتراضاتی صورت نمیگیرد که بخواهد به خشونت کشیده شود و در ادامه پیوندهای اجتماعی ضربه بخورد و بیاعتمادی و زخمهای حاصل از نبود اعتماد جامعه را ویران کند.
یکی از مسائل مهمی که طی سالهای گذشته به آن بیتوجهی شده، حفظ هویت ملی است. سالهاست کمرنگ شده است. مدتهاست در این خصوص مقاله مینویسم. بیگانگی با هویت ملی از کودکستانها شروع میشود، در جایی که کودکان و بعد از آن نوجوانان، هر روز از کتابهای درسی شان، حجم داستانها و شعرهایی با مضمون آشنایی با هویت ملی کمتر میشود. شعر آرش کمانگیر، داستان حلاج و... از جمله این موارد هستند. اینگونه میشود که الان، حتی دانشجوها یک شعر از سعدی را هم حفظ نیستند.
سیاستمداران، به جای اینکه به هویت ملی که مایه انسجام، همبستگی و اتحاد بین مردم است تاکید کنند، در این سالها، با نادیده گرفتن میراث فرهنگی و عناصر فرهنگی، باعث شدند تا به جوان ایرانی، اصلا هویتی داده نشود که بخواهد الان آن را بروز دهد یا از آن دفاع کند. نتیجه این شده است که وقتی جوانان بیهویت شدند، الان با فریاد به دنبال آن میگردند.
در نهایت سیاستمداران باید در نظر داشته باشند که در عین حفظ سنن و آداب خاص خودمان، از پیشرفت نسبت به جامعه جهانی عقب نمانند. باید با رعایت انصاف و البته تعادل کاری کنیم که جامعه را رو به پویایی و شادابی هدایت کنیم، جامعهای که در آن خشونت و رفتارهای قهر آمیز جایگزین پویایی و شادی شود محکوم به عقب ماندگی است.
ما بیش از هر چیز باید شرایط را برای ابراز عقیده، نظر و خواست جوانان هموار کنیم، در کنار اینکه به خواستهای آنها توجه میکنیم، شرایط را برای پیشبرد اهداف جامعه هم فراهم کنیم، آنچه خواست اکثر قریب به اتفاق افراد جامعه است، حرکت رو به جلو و پیشرفت در تمامی زمینههاست. فراهم آوردن این شرایط هم وظیفهای است که بر عهده مسوولان گذاشته شده و باید آن را به درستی انجام دهند. در این صورت است که میتوانیم از این مرحله هم عبور کنیم و به آرامش برسیم.