از دست رفتن طبقه متوسط

۱۴۰۱/۱۱/۱۶ - ۰۹:۲۰:۰۰
کد خبر: ۱۹۷۹۳۷
از دست رفتن طبقه متوسط

امان‌الله قرایی| معضلات اجتماعی همیشه در نتیجه مشکلات اقتصادی افزایش پیدا می‌کنند، متاسفانه باید به این واقعیت تلخ اذعان کنیم که طبقه متوسط جامعه از بین رفته و به همین دلیل است که معضلات اجتماعی در جامعه ما پر رنگ‌تر از همیشه شده است.

بارها و بارها این واقعیت را بیان کرده‌ایم که افزایش فشارهای اقتصادی فروپاشی اجتماعی را به دنبال دارد، بارها و بارها به مسوولان در این باره هشدار داده شده اما متاسفانه هیچ فعالیتی که نشان از اراده‌ای برای مانع‌تراشی بر سر راه مشکلات اقتصادی باشد، دیده نشده است.

مساله مهم دیگر این است که وقتی مشکلات اقتصادی گریبانگیر مردم می‌شود به طبع آن مشارکت‌های اجتماعی از بین می‌رود، مردمی که از صبح تا شب تنها باید به فکر تامین معاش خود و خانواده شان باشند دیگر در هیچ فعالیت اجتماعی شرکت نمی‌کنند و این جامعه را از درون متلاشی می‌کند، وقتی فعالیت‌های اجتماعی و همبستگی اجتماعی از بین برود دیگر کسی خود را در برابر دیگری مسوول نمی‌داند و به این ترتیب مفهوم جامعه نیز با مشکل مواجه می‌شود.

البته اتفاقی که در زلزله خوی رخ داد نشان از این بود که مردم حتی با داشتن مشکلات بسیار اقتصادی همچنان روحیه جمعی و کمک کردن به همنوع خود را از یاد نبرده‌اند و این می‌تواند نقطه بسیار امید بخشی برای بازیابی زندگی اجتماعی ما باشد، اما مساله اینجاست که قشر قابل ملاحظه‌ای از مردم جامعه دیگر توان مادی و معنوی شرکت در فعالیت‌های اجتماعی را ندارند چرا که تمام هم و غم خود را باید برای تامین معاش به کار بگیرند. فقر در حال ریشه دواندن است و اگر هر چه زودتر مانع از این همه‌گیری فقر در جامعه نشویم می‌تواند عواقب نگران‌کننده‌ای به دنبال داشته باشد.

مساله مهم دیگر این است که متاسفانه دولت‌ها همیشه به جای اینکه نهادهای مردمی را تقویت کنند و به آنها انگیزه و میدان کار بدهند، جوری با آنها برخورد کردند که انگار بود و نبودشان در جامعه هیچ تاثیری ندارد و جای خالی این نهادها حالا به شکل‌های مختلف دارد خود را نشان می‌دهد.

در بسیاری از جوامع دنیا فعالیت‌های بشردوستانه بسیار اهمیت دارد، اینکه شما به‌طور داوطلب زمانی از وقت خود را صرف رسیدگی به رفع مشکلات افراد دیگر بکنی، بیش از فعالیت در شغلی که انجام می‌دهی می‌تواند به عنوان سابقه خوب در کارنامه کاری شما مورد استفاده قرار گیرد.

این در حالی است که جامعه ما اصلا چنین شرایطی را برای افراد فراهم نمی‌کند. بی‌توجهی به فعالیت‌های اجتماعی باعث می‌شود تا نفع شخصی بر منافع جمعی ارجحیت پیدا کند و همین مساله به تنهایی می‌تواند به مشکلات اقتصادی و معیشتی دامن بزند. به‌طور مثال وقتی ما از افزایش بی‌رویه اجاره‌بها حرف می‌زنیم، از قشری صحبت می‌کنیم که به نفع شخصی خود بیش از نفع جمعی فکر می‌کنند، در واقع صاحب خانه با توجه به هزینه‌های زندگی خودش و با توجه به تورم اقتصادی مبلغی را برای اجاره‌بها مسکن در نظر می‌گیرد و اصلا به این فکر نمی‌کند که آیا فرد مستاجر که او هم در همین شرایط تورم زا و آشفتگی اقتصادی زندگی می‌کند توان پرداخت این مبلغ را دارد یا نه؟

همین مساله در تمام موارد دیگر هم می‌تواند صدق کند، در واقع هر کسی در این بین به منفعت شخصی خود فکر می‌کند و همین فکر کردن به منفعت شخصی یکی دیگر از مسائلی است که به مشکلات اقتصادی دامن می‌زند. به همین خاطر است که از نظر جامعه‌شناسی، وقتی افراد جامعه با یکدیگرپیوستگی و همبستگی داشته باشند، فشارهای اقتصادی هم می‌تواند کنترل شود.

از سوی دیگر جامعه‌ای که قشر متوسط در آن از بین می‌رود و به جامعه‌ای دو قطبی یعنی فقیر و غنی تبدیل می‌شود دیگر آن روحیه اجتماعی و همبستگی را از دست می‌دهد، در حال حاضر جامعه ما با چنین معضلی مواجه است، ما دیگر طبقه‌ای به نام طبقه متوسط نداریم، طبقه متوسط در واقع توازن قدرت اقتصادی و اجتماعی در جامعه را رقم می‌زند، وقتی این طبقه از بین می‌رود، خلئی که در نبود آن ایجاد می‌شود منجر به گسست اجتماعی شده و باعث بروز مشکلاتی می‌شود که ما در جامعه کنونی خود شاهد آن هستیم، قشر عظیمی از مردم که فقیر به حساب می‌آیند در مقابل جمعیت اندکی که غنی هستند و هیچ ارتباط اجتماعی درستی بین آنها شکل نمی‌گیرد.