شاهکلیدی به نام اقتصاد سیاسی بینالملل
هنوز برای بسیاری از تحلیلگران، فعالان سیاسی و در کل افکار عمومی ایرانیان مشخص نشده، چرا طی روزهای اخیر راهبردهای تازهای در حوزه دیپلماسی از سوی ایران در پیش گرفته شده است؟ هنوز برای بسیاری گنگ است چرا ایران با عربستان به توافق رسید و چرا دوره تازهای از مناسبات با آژانس آغاز شده است که در گذشته تجربه نشده بود. ردپای این پرسشهای بدون پاسخ را در توییتهای بسیاری از فعالان سیاسی، کارشناسان و... میتوان ردیابی کرد.
اما طی سالهای اخیر در عرصه نظام بینالملل، واژهای مهم و کلیدی، متولد شده که سرمنشأ بسیاری از تصمیمات و تحرکات است. «اقتصاد سیاسی بینالملل» عنوان این گزاره تازه است که بسیاری از تحولات پیرامونی در نظام جهانی تحت تاثیر آن است. به عنوان نمونه، واسطهگری چینیها میان ایران و عربستان را ذیل این مفهوم کلی میتوان تحلیل و تفسیر کرد. چین هم از دل ارتباط با ایران و هم از بطن بهبود مناسبات با عربستان به دنبال منافع اقتصادی قابل توجه خود است.
چرا که چین از یک طرف روی نفت و گاز ایران حساب میکند و از سوی دیگر به عنوان سرمایهگذار، بخشی از سهام آرامکو را خریداری کرده است. بنابراین تلاش میکند به سهم خود، چالش میان ایرانیها و چینیها را کاهش بدهد تا در نهایت بتواند منافع افزونتری از هر دو قلمروی مهم اقتصادی در خاورمیانه به دست آورد. با این توضیحات پرسشی که شکل میگیرد آن است که آیا ایران هم متوجه این کلیدواژه مهم شده که در روابط پیرامونی خود (هم در منطقه و هم در عرصه جهانی) انعطاف بیشتری را لحاظ کرده است؟
بهطور کلی، پس از سفر رافائل گروسی به تهران و توافق سه ماهه دو طرف برای پاسخگویی به ابهامات مورد نظر آژانس به نظر میرسد نسیم تازهای در اتمسفر سیاست خارجی کشور وزیدن آغاز کرده که تبعات آن جدا از حوزههای گوناگون، اقتصاد کشور را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. نشانههای بهبود اما فقط به سفر گروسی منحصر نشد در ادامه ایران و عربستان در چین توافق کردند که طی دو ماه زمینه از سرگیری روابط دیپلماتیک را آغاز کنند.
توافقی که تبعات فراوانی را در حوزه اقتصادی، ارتباطی، مالی و... شکل میدهد و زمینههای مناسبی در بخش اقتصاد پیش روی ایران قرار میدهد. ایران قرار است با بحرین مذاکراتی ترتیب بدهد، ضمن اینکه با کویت هم برای تعیین مرزهای آبی گفتوگوهایش را آغاز کرده. واقع آن است که پس از رخدادهای اعتراضی اخیر که پس از مرگ مهسا امینی آغاز شد، ایران ذیل فشارهای فزایندهای قرار گرفت. ناآرامیها در ایران غرب و بسیاری از کشورهای دیگر را به این نتیجه رساند که تا زمان مشخص شدن نتیجه این ناآرامیها، صبر کنند.
این روند اما طی هفتههای اخیر تغییر کرده است. هم طرف مقابل متوجه شده است که موضوعات ایران داخلی است و باید در داخل حل شود و هم ایران برای بهبود شاخصهای اقتصادی و ارتباطیاش به دنبال تعیین دور تازهای از گفتوگوهاست. تنها راه دستیابی به این منافع هم دیپلماسی و گفتوگوست. باز هم پرسش دیگری مطرح میشود و آن اینکه آیا بهبود ارتباط با عربستان میتواند مجموعه مشکلات اقتصادی ایران را حل کند؟ اقتصاد ایران از مشکلات ریشهای رنج میبرد که ارتباط با عربستان و دست دادن با گروسی نمیتواند همه آنها را حل و فصل کند. اقتصاد ایران یک اقتصاد رانتی است؛ این شکل از اقتصاد رانتیر باعث شده تا ذینفعان فراوانی در اقتصاد ایران اثرگذار شوند.
از سوی دیگر بیش از 80 درصد این اقتصاد دولتی است و این دولت است که اقتصاد را اداره میکند. اما در جهان یک چنین شکلی وجود ندارد. برای سایر کشورها، اول اقتصاد سیاسی بینالملل، سپس سیاست بینالملل و نهایتا حقوق بینالملل است که دارای اهمیت است. در واقع برای کشورهای جهان اقتصاد سیاسی بینالمللی در راس همه برنامهریزیها قرار دارد. مثالش را در بالا شرح دادم، چین زمینه بهبود مناسبات ایران و عربستان را فراهم کرده است، چون سهام آرامکو را خریداری کرده است و 50 درصد نفت و گاز خود را از خلیج فارس تامین میکند. بنابراین برای چین مهم است که مشکلی برای آرامکو اتفاق نیفتد، ایران و عربستان را به هم نزدیک میکند تا از یک طرف امنیت آرامکو را تضمین کند و از سوی دیگر در انتقال نفت و گازش در منطقه خللی ایجاد نشود.
این مثال به خوبی مشخص میشود که اقتصاد سیاسی بینالملل تا چه اندازه اثرگذار و کلیدی شده است. ایران هم متوجه این اتمسفر شده است. ایران فهمیده که برای تامین منافع اقتصادیاش باید در زمین اقتصاد سیاسی بینالملل به درستی حرکت کند. بنابراین ایران، رویکرد تازهای را در عرصه دیپلماسی در پیش گرفته که در صورت اجرای درست سناریوها میتواند دستاودرهای اقتصادی، ارتباطی و راهبردی فراوانی برای کشورمان داشته باشد.