کابوس فروش خوزستان و صندوق‌های بازنشستگی

۱۴۰۲/۰۲/۱۳ - ۰۳:۴۱:۳۲
کد خبر: ۲۰۴۸۴۶
کابوس فروش خوزستان و صندوق‌های بازنشستگی

1) یکی از خبرهایی که طی روزهای اخیر بازتاب‌های بسیار وسیعی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پیدا کرد، گفت‌وگویی بود که مدیرکل بیمه‌های اجتماعی وزارت کار انجام داده بود.

این مقام اجرایی در جریان این گفت‌وگو با اشاره به اینکه اگر فکری به حال صندوق‌های بازنشستگی نشود، «به زودی مجبور خواهیم شد، کیش، قشم و خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم.» زنگ خطری که سال‌ها قبل توسط اساتید دانشگاه و تحلیلگران به صدا درآمد اما توجهی به آن نشد تا جایی که وضعیت صندوق‌های بازنشستگی امروز بحرانی شده است و نزدیک است که این بحران به یک ابربحران جدی بدل شود.

این مسوول اجرایی همچنین به عمق بحران هم اشاره کرده و می‌گوید حتی اگر تحریم‌ها پایان پیدا کند و ایران پول فروش 3میلیون بشکه نفتش را برای این منظور (حقوق بازنشستگان) اختصاص دهد، باز هم نمی‌توان از بحران بازنشستگی در ایران عبور کرد.

2) در سال 95 در پایان نامه‌ای با عنوان «راهبردهای پیشگیری از بحران‌های ناشی از وضعیت صندوق‌های بازنشستگی» مربوط به یکی از دانشجویان دوره دکترا به نام محمدصادق غلامی به عنوان استاد راهنما حضور داشتم. در این پایان‌نامه تلاش شد از منظر علمی و تخصصی، مشکلات مرتبط با صندوق‌های بازنشستگی بررسی شود. واقع آن است که امور اقتصادی و راهبردی در بسیاری از موارد در قالب یک «مساله» ظهور و بروز پیدا می‌کنند. یعنی مشکلات در سطحی‌ترین لایه به شکل یک مساله نمایان می‌شوند. می‌توان این مساله را طرح کرد و برای آن راه‌های برون‌رفت ارایه کرد.

اما اگر مسائل با بی‌تفاوتی مواجه شوند و فکری برای آنها نشود، به شکل «معضل» بروز پیدا می‌کنند. معضلات را هم می‌توان با برنامه‌ریزی و تلاش حل کرد. اما موضوع زمانی دشوار‌تر می‌شود که به معضلات هم توجهی نشود و مشکل به لایه‌های عیمق‌تر برود. در این حالت، مشکلات به شکل «بحرانی» ظهور پیدا می‌کنند.

حل بحران‌ها اما به مدیریت کارآمد و استراتژیک نیاز دارند تا بتوان فرمول‌های عینی برای عبور از مشکلات ارایه کرد. بحران‌های اجتماعی، بحران‌های زیست محیطی، بحران اشتغال، بحران مسکن و البته بحران صندوق‌های بازنشستگی از این دست امورند که روزی مسائل ساده‌ای بودند اما امروز به بحران‌های جدی بدل شده‌اند. به عنوان نمونه، روزی و روزگاری مساله کمبود مسکن در ایران به شکلی بود که با کمی برنامه‌ریزی و تلاش و سرمایه‌گذاری می‌شد آن را حل و فصل کرد. اما اینقدر در برابر این مساله و کمبود، بی‌تفاوتی شد که مشکل مسکن امروز، به شکل یک بحران و ابربحران نمایان شده است. 

3) بحران‌های صندوق‌های بازنشستگی هم یکی از مشکلاتی است که ابتدا به شکل مساله بروز کرد، سپس معضل شد و نهایتا به شکل بحران درآمده است. امروز هم اگر برای حل و فصل آن فکر عاجلی نشود، بحران صندوق‌های بازنشستگی همانطور که یک مقام مسوول اجرایی مطرح کرده در آینده‌ای نزدیک به شکل یک ابربحران و چالش بنیادین ظهور می‌کند.

اینجاست که دیگر عبور از چالش‌ها به سادگی امکان‌پذیر نیست، مثلا این مقام مسوول (مدیرکل بیمه‌های اجتماعی وزارت کار) به بحران صندوق‌های بازنشستگی در یونان اشاره کرده و اینکه این کشور ناچار شده برای حل موقت آن «بیش از 100جزیره کشور خود را به فروش برساند» و در ادامه نتیجه‌گیری کرده است «هیچ بعید نیست که ایران هم به این درد دچار شود.» اما تاسف‌آور آن است که اساتید و کارشناسان اقتصادی قبل از بروز بحران‌های جدی درباره آن هشدار می‌دهند اما توجهی به این هشدارها نمی‌شود.

4) اما باید دید چرا بحران صندوق‌های بازنشستگی به این وضعیت وخیم رسیده است.

در این پایان‌نامه با بررسی دقیق اشاره شده که هر عاملی که منجر به کاهش درآمد صندوق‌های بازنشستگی شود در صورت عدم مدیریت صحیح می‌تواند ایجاد‌کننده بحران باشد. عواملی چون؛ افزایش رشد جمعیت کشور، رشد نامطلوب اقتصادی، اتکای عمده به درآمدهای نفتی، کاهش تولید و افزایش نرخ بیکاری، عدم پرداخت به موقع تعهدات دولت به صندوق‌های بازنشستگی، ضعف سیستم مدیریتی صندوق‌ها، تعدد قوانین، تحریم نظام اقتصادی کشور و عدم تمرکز کلان مدیریتی از عوامل کیفی (ناپارامتریک) در نابسامانی‌های صندوق‌های بازنشستگی است.

سن بازنشستگی، تعداد افراد تحت پوشش بیمه شده اصلی، فرمول محاسبه مستمری بازنشستگی، تعداد سال‌های بیمه‌پردازی و... نیز از جمله عوامل کمی (پارامتریک) محسوب می‌شود. مبرهن است در صورت وقوع هر نوع نابسامانی در صندوق‌ها، بیش از نیمی از جمعیت کشور که حدود 52 درصد کل جمعیت را شامل می‌شود، درگیر این بحران خواهند بود. 

5) سوال اصلی نیز این است که راهکار پیشگیری از بحران‌های ناشی از وضعیت صندوق‌های بازنشستگی با تاکید بر سازمان تامین اجتماعی چه خواهد بود؟ موضوعاتی چون اصلاحات پارامتریک، اصلاحات سیستمی، اصلاحات ساختاری، اصلاحات اجرایی، اداری و مدیریتی به عنوان مهم‌ترین ضرورت اصلاحی اشاره شده است. برای این منظور برقراری حکمرانی مطلوب در صندوق‌ها، شکل‌گیری اراده ملی برای انجام اصلاحات، ثبات مدیریت حرفه‌ای صندوق‌ها، شایسته سالاری، تخصص‌گرایی و به گزینی، بهبود مدیریت ذخایر مستمری‌ها، تقویت و پایدارسازی منابع مالی بیمه‌های پایه به عنوان مهم‌ترین پیشنهادات ارایه شده است.

در گام اول بایستی کارآمدی را ارتقا و بهره‌وری را در سامان تامین اجتماعی بالا برد و بعد به دنبال اصلاحات سیستمی و ساختاری رفت. تا مادامی که چنین نشود هر چقدر هم هزینه و مصرف سازمان را از طریق اصلاحات پارامتریک کاهش دهیم باز هم به دلیل سوءمدیریت نتایج این اصلاحات نمی‌تواند در بلندمدت چالش اصلی سازمان تامین اجتماعی و صندوق‌های بازنشستگی را حل کند. 

6) اصلی‌ترین و اولویت‌دارترین گزاره در این اصلاحات، اصلاحات مدیریتی –اجرایی است و مهم‌ترین راهبرد داشتن مدیران شجاع، متخصص و شایسته و دارای تفکرات راهبردی است. مشکل امروز این است که در نظام مدیریتی شایسته‌سالاری و به‌گزینی رعایت نمی‌شود و میران شجاع و اهل اتخاذ تصمیمات اصلاحی بزرگ مشاهده نمی‌شود. در صورتی که به این ضرورت‌ها توجه شود، نیازی نیست به خوزستان و کیش و قشم چوب حراج بزنیم و قلمروی زمینی‌مان را به فروش برسانیم. در غیر این صورت باید منتظر تبدیل مسائل به بحران‌ها و ابربحران‌های بزرگ باشیم.