چالشهای صندوقهای بازنشستگی
زهرا سلیمانی|
وضعیت صندوقهای بازنشستگی چگونه است؟ آیا نسل آینده میتوانند از مزایای بازنشستگی استفاده کنند؟ برای بهبود وضعیت صندوقهای بازنشستگی چه باید کرد؟ این پرسش و پرسشهای دیگری از این دست این روزها در فضای اقتصادی کشور مطرح میشوند.
از زمانی که پادام یکی از مدیران وزارت کار اعلام کرد در صورتی که اصلاحات لازم در این بخش صورت نگیرد، ناچار به فروش قلمروهای سرزمینی کشور (خوزستان، قشم و...) هستیم تا به امروز بسیاری از تحلیلگران تلاش میکنند توجه افکار عمومی و سیاستگذاران را به این موضوع حیاتی جلب کنند که در صورتی که وضعیت این صندوقها اصلاح نشوند باید انتظار یک سونامی گسترده اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی را داشته باشیم.
حمید حاجاسماعیلی، فعال حوزه کارگری یکی از چهرههایی است که همواره تلاش میکند اطلاعات جامعی در خصوص وضعیت صندوقهای بازنشستگی و ابعاد مختلف بازار کسب و کار کشور ارایه کند. حاجاسماعیلی در گفتوگو با «تعادل» روایتی از مشکلات صندوقهای بیمهای و بازنشستگی، دلایل بروز بحرانها و راهکار عبور از مشکلات ارایه میکند.
این روزها موضوع صندوقهای بازنشستگی به عنوان یک معضل جدی مطرح هستند. یکی از مدیران وزارت کار به خاطر تذکاری که در این زمینه داده، از کار برکنار شده است. وضعیت صندوقهای بیمهای و بازنشستگی را چطور ارزیابی میکنید؟
صندوقهای بیمهای و صندوقهای بازنشستگی در همه کشورهای دنیا در برخی مقاطع زمانی ممکن است، مشکلات، تنگناها و سختیهایی را تحمل کنند. در همه جهان، دولتها در یک چنین برهههای سختی به کمک صندوقها میآیند و پشتیبانی میکنند. چرا که نظامات بیمهای و صندوقهای بازنشستگی در هر کشوری یک نظام ملی است و صندوقهای بازنشستگی و بیمهای همان طور که میتواند به مردم کمک کند، نیازمند حمایت ملی است. صندوقهای بازنشستگی در ایران هم باید یک چنین روندی را تجربه کنند.
اما به نظر میرسد، شرایط صندوقهای بازنشستگی در ایران با سایر کشورهای جهان متفاوت است. صندوقهای بیمهای و بازنشستگی در ایران مشکلات بیشتری متحمل میشوند و بحرانهای افزونتری را پشت سر میگذارند. چرا این طور است؟
صندوقهای بازنشستگی و بیمهای، تابلو و نمایی از اقتصاد کلان ایران هستند. اقتصاد ایران در حال حاضر مشکلات زیادی دارد. ما اگر گله میکنیم، اعتراض میکنیم و هشدار میدهیم که ناترازی در صندوقهای بازنشستگی میتواند منجر به یک بحران ملی شود؛ این بحرانها و خطرات در بانکها بدتر است. در بطن اقتصاد ایران به دلیل تورم بالا و کسری بودجه، این بحرانها عمیقتر است. بنابراین بخشی از مشکلات صندوقهای بازنشستگی را باید در اقتصاد کلان کشور جستوجو کرد. اگر مشکلات اقتصادی کلان کشور در حوزههای بانکی، یارانهای، بودجهای و... حل نشود، نظام بازنشستگی و بیمهای هم مشکلات را پشت سر نمیگذارند. این ارتباط دو سویه است.
این مشکلاتی که از آن سخن میگویید شامل چه مواردی هستند؟ این نسلهای آینده میتوانند مطمئن باشند که حقوق بازنشستگی داشته باشند؟
اگر توجه نشود، مشکلاتی در آینده بروز میکند که عمومی هستند. بیش از یک دهه است که بحرانهای صندوقها به صورت جدی طرح شدهاند اما دریغ از یک طرح واقعی، کارشناسی، فنی و عملیاتی که برای این مشکلات ارایه شود. هم مجلس، هم مرکز پژوهشها، هم دولت و هم شورای عالی پژوهش و تحقیقات سازمان تامین اجتماعی در این زمینه کوتاهی کردهاند و به وظایف خود عمل نکردهاند. چرا که بر اساس قانون باید پایش مستمری برای اصلاحات بطئی و آرام داشته باشند. از همه بیشتر نگران بودجههایی هستم که صرف پروژههای تحقیقاتی میشود بدون اینکه طرح عملیاتی درستی ارایه شود. موضوعی که میخواهم به آن تاکید کنم آن است که تصمیمسازان کشور در دولت و مجلس باید بدانند که صندوقهای بازنشستگی ذیل صندوقها و نظام بیمهای تعریف میشوند. در نظام بیمهای، محور اصلی حرکت؛ محاسبات بیمهای بر اساس فرمول و فرآیندهای آماری است که به آن علم بیمهای میگویند. غیر از این هر نوع مداخله، تغییر و تحولی در خصوص نظام بیمهای و صندوقهای بازنشستگی با شکست مواجه میشود. آن نقطه عطف اصلی، محاسبات بیمهای است، چرا که اصل ورود و خروج، منابع اعتباری و هزینههای تامین اجتماعی با علم بیمهای محاسبه میشوند. بقا و فرآیند خدمات فقط با محوریت نظام بیمهای محقق میشود. ما در این بخش مشکل داریم.
اما شما توضیح ندادید ریشه مشکلات صندوقها چه مواردی هستند؟
در حال حاضر سازمان تامین اجتماعی با توجه به جمعیت بالای پوشش داده شده صندوق بزرگتر و مهمتری برای کشور است، بنابراین نیازمند حمایت بیشتری است. برخلاف صندوقهای لشکری و کشوری که در اختیار دولت هستند و دولت هزینههای آنها را تامین میکند. مدتهاست که صندوقهای لشکری و کشوری ورشکسته شدهاند، چرا که درآمد مناسب ندارند. حتی شرکتهایی که وابسته به این صندوقهاست تا 20 درصد هزینههای مورد نیاز آنها را نمیتوانند تامین کنند. باقی را دولت باید تامین کند. اما سازمان تامین اجتماعی به خاطر جمعیت بالا و فراگیر این نگرانی را دارد که دولت با دخالتهایش، این صندوقها را هم به سمت ورشکستگی هدایت کند. فراموش نکنید، این صندوق اگر دچار مشکل شود میتواند بحرانهای فراگیر اجتماعی و سیاسی ایجاد کند.
اگر با زبان عدد و رقم بخواهیم صحبت کنیم، وضعیت سازمان تامین اجتماعی را چطور میتوانیم تصویرسازی کنیم؟
بر اساس آمارها، امسال بودجه سازمان تا پایان سال بالغ بر 600 هزار میلیارد تومان است. خود سازمان تامین اجتماعی محاسبه کرده است که نهایتا تا پایان سال حدود 410 الی 420 هزار میلیارد تومان از منابع حق واریز بیمهها میتواند دریافت کند. از شرکتهای وابسته به سازمان تامین اجتماعی تحت عنوان شستا هم بین 25 تا 30 هزار میلیارد تومان درآمد تامین میشود. بر اساس برآوردها، بیش از 170 هزار میلیارد تومان امسال کسری وجود دارد. این رقم یعنی یکسوم منابع اعتباری لازم برای هزینهها و شاید درستتر برای بقای سازمان تامین اجتماعی. وقتی یکسوم هزینههای سازمانی با اما و اگر همراه باشد، همه باید نگران باشیم. اگر به سرعت اصلاحات صورت نگیرد، بحران به زودی گریبان این سازمان را میگیرد. جالب اینجاست که دولت وعده پرداخت 170 هزار میلیارد تومان از بدهیهای قبلی را داده است. اما اگر وعدههای قبلی دولت برای بدهیهای سازمان تامین اجتماعی بررسی شود، مشخص میشود که این بدهیها عمدتا نقدی نبودهاند. در واقع در قالب سهام و واگذاری شرکتها بدهیها پرداخت شدهاند. این روند پرداخت بدهیها نمیتواند مشکلات سازمان تامین اجتماعی را به لحاظ کسری منابع رفع کند.
آیا این شرکتهای واگذار شده به سازمان، سودده بودهاند؟
خیر؛ بسیاری از این شرکتها زیانده بودهاند. یعنی خود این شرکتها نیازمند سرمایهگذاری هستند تا به بهرهوری و چرخه منطقی برای فعالیت و تولید برسند. امروز هم برآورد میشود از این 170 هزار میلیارد تومان وعده داده شده، پولی را به سازمان تامین اجتماعی ندهد. باز هم شرکتها و سهامی واگذار میشوند. این ایرادات ایرادات اساسی است.
اگر قرار باشد مشکلات صندوقهای بازنشستگی حل و فصل شوند، چه راهکارهایی باید مورد توجه قرار بگیرند؟
سه راهکار باید مورد توجه قرار بگیرد تا مشکلات صندوقهای بازنشستگی حل شود. اول اینکه سازمان تامین اجتماعی باید مدیریت هزینه شود. کاری که دولتها تا به امروز آن را انجام ندادهاند.
آنجا حیاط خلوت نهادهای سیاسی است. هر فردی که در دولت و مجلس و نهادهای خاص فعالیت میکند برای اینکه بتواند جای پای مناسبی در بدنه قدرت برای خود دست و پا کند در مدیریت سازمان تامین اجتماعی هم رفت و آمد میکند. یا عضو هیاتمدیره شرکتها میشود یا مشاور است یا... از سوی دیگر برای اینکه بتواند درآمد مناسبی برای خود کسب کند راهی این سازمانها و شرکتهای وابسته میشوند. برای اصلاح ضوعیت صندوقهای بازنشستگی این افراد باید دور ریخته شوند تا درد درمان شود.
این افراد هم بدنه سازمان را تنبل، بزرگ و فربه کردهاند و هم هزینههای زیادی را بر دوش این سازمان تلنبار میکنند. خود سازمان تامین اجتماعی هم سازمان بزرگی است که باید چابک شود. میبایست از فناوریهای روز هم برای دریافت مطالباتش استفاده کند و هم برای مدیریت این فناوریها لازمند. در مرحله بعد مداخله دولت در سازمان اجتماعی به لحاظ ساختاری باید از میان برود. دست دولت باید از این سازمان کوتاه شود.
در گذشته هم دیدهایم که دولت دستاندازی کرده و منابع سازمان را هزینه کرده است. این روند در دولتهای مختلف تجربه شده در این دولت هم به چشم میخورد. مساله بعدی آن است که باید نظارتها و مدیریتها با حضور شرکای اجتماعی صورت بگیرد. این روند فعلا وجود ندارد. به همین دلیل تاکید ما این است که شورای عالی تامین اجتماعی دوباره احیا شود. چنین وضعیتی تحت عنوان هیات امنا و هیاتمدیره کارآمد نبوده است. راهی برای ورود نمایندگان کارفرمایان و بیمهشدگان و کارگران در سازمان تامین اجتماعی و دخالت آنها در تصمیمسازیها و مدیریت و نظارت وجود ندارد. اگر این روند تداوم داشته باشد، شرایط سخت ادامه پیدا میکند.
بخشی از مشکلاتی که اشاره کردید به دخالتهای دولت بازمیگردد؛ دولت چگونه این روند فرسایشی را تسریع میبخشد؟
بدهیهای دولت به سازمان باید تسویه شود. دولت دست از تعهداتی که به سازمان تامین اجتماعی تحمیل میکند، بردارد. مشاغلی که به عنوان سخت و زیانآور تعریف میشوند. بازنشستگیهای پیش از موعدی که تحمیل میشوند، همین طور طرحهای بیمهای غیرمتعارفی که تعریف میشوند باید کارشناسی شوند. همین طرح اخیر درباره بیمه خانواده که زنان خانوار را بیمه میکنند، دختران، افراد بیسرپرست و... را بیمه میکنند و... این روند در نظام بیمهای یک نوع آفت بزرگ است. چون سازمانهای بیمهای و بازنشستگی بر اساس محاسبات ریاضی و آماری کار بیمه را انجام میدهند. اینکه هر فرد و گروهی وارد لیست بیمهشدگان شوند نیازمند خدمات و مزایا و... هستند. در اصلاحات ساختاری این مشکلات باید رفع شوند.
نمایندگان مجلس اما به جای این اصلاحات ساختاری نگاههای سطحی به موضوع صندوقهای بازنشستگی دارند و به دنبال تغییر سن و حقوق و... دارند. این نگاهها را چطور میبینید؟
اگر این اصلاحات ساختاری به درستی انجام شوند و سرمایهگذاریها و حمایتهای دولتی برنامهریزی شود، بعد به دنبال اصلاحات پارامتری مثل سن و محاسبه حقوق و... باید رفت. متاسفانه دولتیها و مجلسیها نگاه کارشناسی به مسائل سازمان ندارند و تنها اصلاح سن و حقوق و سابقه را مدنظر دارند. در حالی که در یک روند اصلاحی این موارد در زنجیره نهایی هستند.